پروردگارا رحمت تو بر محمد و آل محمد (ص) و از بركات آسمانى و زمين خود روزى ما كن، كه تو بر هر چيز قادر و توانائى.
اى شده از شناخت خود عاجز
كى شناسى خداى را هرگز
چون تو در علم خود زبون باشى
عارف كردگار چون باشى
چون ندانى تو سر ساختنش
چون تو هم كنى شناختنش وهمها قاصر است ز اوصافش
فهمها هرزه مىزند لافش
هست در وصف او به وقت دليل
نطق تشبيه و خاموشى تعطيل
غايت عقل در رهش حيرت
مايه عقل سوى او غيرت
عقل ما رهنماى هستى اوست
هستها زير پاى هستى اوست
فعل از خارج از درون و برون
ذات او برتر از چگونه و چون
فضل او در طريق رهبر ماست
صنع او سوى او دليل و گواست
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.