فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 11 از دعای 22 ( روزی حق طلبی )

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ ارْزُقْنِي الْحَقَّ عِنْدَ تَقْصِيرِي فِي الشُّكْرِ لَكَ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فِي الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّقَمِ ، حَتَّى أَتَعَرَّفَ مِنْ نَفْسِي رَوْحَ الرِّضَا وَ طُمَأْنِينَةَ النَّفْسِ مِنِّي بِمَا يَجِبُ لَكَ فِيما يَحْدُثُ فِي حَالِ الْخَوْفِ وَ الْاَمْنِ وَ الرِّضَا وَ السُّخْطِ وَ الضَّرِّ وَ النَّفْعِ .
ترجمه‌اى براى فرازهاى 14-13-12-11-10-9وجود ندارد.

اجراى حق‌

حق در لغت: به معنى مطابقت و موافقت، ضدّ باطل، صدق و وجود ثابت، گفته شده است.

در تفسير نمونه آمده است:

«حق يعنى توحيد و اسلام و عدالت و آزادى بشر از چنگال خرافات و اسارت‌ها و مظالم، تثبيت و جاى‌گير شود و باطل يعنى شرك و كفر و بى‌ايمانى و ظلم و فساد ابطال گردد و از ميان برود«1»

و در ترجمه تفسير الميزان آمده است كه:

«حق يكى از اسماى حسناى خداوند است؛ زيرا خداى تعالى ثبوت و ذات و صفاتش طورى است كه هرگز قابل زوال و دگرگونى و انتقال نيست«2»

پس از توضيح فوق اين نتيجه به دست مى‌آيد كه حق يعنى مطابقت با واقع و صدق و غيرقابل تغيير و دگرگونى و انتقال.

امّا چطور مى‌توان حق را اجرا كرد و مجرى واقعى حق بود، آنهم با توصيف زيبايى كه حضرت على (عليه السلام) درباره اجرا كننده حق فرموده است:

اذا اكْرَمَ اللَّهُ عَبْداً اعانَهُ عَلى‌ إِقامَهِ الْحَقِّ.«3»

هر گاه خداوند بخواهد بنده‌اى را گرامى بدارد، او را براى برپاداشتن حق يارى مى‌كند.

براى اجراى حق بايد حق را به درستى بشناسيم و ضد آن يعنى باطل را مورد بررسى قرار داده آن گاه براى اقامه حق قدم برداريم.

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

لايُعْرَفُ الْحَقُّ بِالرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ.«4»

حق با اشخاص شناخته نمى‌شود، پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسى.

آرى، شناخت حق و باطل كه همان شناخت واقعيت‌ها از پندارها است، گاهى براى انسان چنان مشكل و پيچيده مى‌شود كه نياز مبرم به شناخت نشانه‌هاى حق و باطل پيدا خواهد شد و تا سراغ نشانه نرويم نمى‌توان حق را از باطل تشخيص داد.

خداوند در قرآن در اين رابطه با مثال روشن و زيبايى بيان فرمودند:

﴿كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ ۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ﴾«5»

اين گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس‌] مَثَل مى‌زند. اما آن كفِ [روى سيل و روى فلز گداخته در حالى كه كنارى رفته‌] به حالتى متلاشى شده از ميان مى‌رود، و اما آنچه [چون آب و فلز خالص‌] به مردم سود مى‌رساند، در زمين مى‌ماند. خدا مَثَل‌ها را اين گونه بيان مى‌كند [تا مردم در همه امور حق را از باطل بشناسند.]

قرآن نشانه‌ها را چنين بيان كرده است.

«الف: حق، هميشه مفيد و سودمند است همچون آب زلال كه مايه حيات و زندگى است، امّا باطل، بى‌فايده و بيهوده است، نه كف‌هاى روى آب هرگز كسى را سيراب مى‌كنند و درختى را مى‌رويانند، و نه كف‌هايى كه در كوره‌هاى ذوب فلزات ظاهر مى‌شود، مى‌توان از آنها زينتى ويا وسيله‌اى براى زندگى ساخت و اگر هم مصرفى داشته باشند، مصارف بسيار پست و بى‌ارزشند كه به حساب نمى‌آيند، همانند صرف كردن خاشاك براى سوزاندن.

ب: باطل همواره مستكبر، بالانشين، پر سر و صدا، پر قال و غوغا، ولى توخالى و بى‌محتوا است، امّا حق متواضع، كم سر و صدا، اهل عمل و پرمحتوا و وزين است.

ج: حق، هميشه متكى به نفس است، امّا باطل از آبروى حق مدد مى‌گيرد و سعى مى‌كند خود را به لباس او درآورد و از حيثيت او استفاده كند، همان گونه كه هر دروغى از راست فروغ مى‌گيرد كه اگر سخن راستى در جهان نبود، كسى دروغى را باور نمى‌كرد، و اگر جنس خالصى در جهان نبود، كسى فريب جنس قلابى را نمى‌خورد، بنابراين حتى فروغ زودگذر باطل و آبرو و حيثيت موقت او، به بركت حق است، امّا حق همه جا متكى به خويشتن و آبرو و اثر خويش است«6»

آرى، باطل هميشه دنبال بازار آشفته مى‌گردد تا از آن بهره بگيرد، اما هنگامى كه آرامش پيدا شود و هر كسى به جاى خويشتن نشست و معيارها و ضوابط در جامعه آشكار گشت، باطل جايى براى خود نمى‌بيند و به سرعت كنار مى‌رود، و باطل هميشه و هر لحظه به شكلى و لباسى در مى‌آيد، برخلاف حق كه هميشه به يك شكل و يك رنگ باقى بوده و تغييرناپذير است.

بعد از شناخت حق، شخص مجرى بايد دل‌ها را آماده براى اجراى حق نمايد تا دل‌ها آماده نباشد حق برپا نخواهد شد.

مَثَل حق و آمادگى دل‌ها مَثَل كشاورزى مى‌ماند كه مى‌خواهد بذرافشانى كند.

كشاورز متخصص و دانا ابتدا زمين را مورد بررسى قرار داده، زمين مرغوب را آماده كرده و تمام جوانب آن را مى‌بيند، آن گاه بذر را مى‌كارد و در غير اين صورت اگر كشاورز، متخصص و آشنا نباشد و بذر را بدون آماده كردن زمين بكارد، كارى بيهوده كرده و چيزى درو نخواهد كرد، چون زمين‌ها مختلف است، گاهى تمام زمين سنگ سفت و سخت است، به طور يقين چيزى در آن نمى‌رويد، گاهى زمين خاك نرم دارد ولى كافى نيست، ممكن است ابتدا بذر رشد كند ولى بعد خشك خواهد شد و گاهى زمين خاك نرم دارد و سنگ هم ندارد، ولى علف‌هاى هرز اطراف بذر فراوان است، از اين رو ممكن است چند صباحى رشد و نمو داشته باشند ولى عاقبت خشك خواهد شد. ولى اگر كشاورز با دقت و مطالعه زمين را بررسى كند و زمين را آماده كند كه نه سنگ داشته باشد نه علف هرز و ديگر موانع، اگر در اين هنگام بذرافشانى كند محصولى خوب و مناسب برداشت خواهد كرد.

قلب‌هاى انسان‌ها هم در مقابل پذيرش حق اين گونه است، اگر دلى پر از تعصب و جهل باشد، حق در دل او اثر نمى‌كند و گاهى دل‌هايى كه نرمش و آمادگى ضعيفى دارد، به طور موقت مى‌پذيرد ولى بعد آن را بيرون مى‌افكند و گاهى دل‌ها آماده پذيرش است ولى خارهاى هوا و هوس و شهوت و صفات رذيله ديگر در آن روئيده كه تأثير آن را خنثى مى‌كند.

و فقط دل‌هايى سخنان خداوند و پيشوايان الهى و جانشين‌هاى آنان را مى‌پذيرد و بارور كرده و مى‌پروراند كه روح حق‌جويى و حق‌طلبى بدان حاكم باشد و از صفات رذيله و ناپسند خالى باشد كه به فرمايش خداوند در قرآن:

﴿وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾«7»

و پند ده؛ زيرا پند به مؤمنان سود مى‌دهد.

به هر حال براى اجراى حق بايد تلاش حساب شده و فراوان انجام داد و احيا و اجراى حق مسئوليتى بسيار سنگين و لازم است كه اگر كسى حق را ترك كند دچار معصيت و بلا خواهد شد.


اجراى حق در روايات‌

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

مَنْ عانَدَ الْحَقَّ لَزِمَهُ الْوَهْنُ.«8»

هر كه با حق عناد و دشمنى ورزد، خوار گردد.

امام باقر (عليه السلام) مى‌فرمايد:

اصْبِرْ نَفْسَكَ عَلَى الْحَقِّ فَانَّهُ مَنْ مَنَعَ شَيْئاً فى‌ حَقٍّ اعْطى‌ فى‌ باطِلٍ مِثْلَيْهِ.«9»

نفس خود را به شكيبايى و پايدارى بر حق وادار كن؛ زيرا اگر كسى چيزى را در انجام حق دريغ كند چند برابر آن را در باطل بپردازد.

امام عسگرى (عليه السلام) مى‌فرمايد:

ما تَرَكَ الْحَقُّ عَزيزٌ الَّا ذَلَّ وَ لاأَخَذَ بِهِ ذَليلٌ الَّا عَزَّ.«10»

هر عزيزى كه حق را ترك كرد خوار گرديد و هر ذليلى كه به حق عمل كرد، عزيز شد.

آرى، انسان‌ها و گروه‌ها و مكتب‌ها و برنامه‌ها به همان اندازه كه مفيد و سودمند و همراه حق هستند، باقى و پايدارند و حق هميشه حيات دارد ولى باطل متغير و فناپذير است و اگر طرفداران حق و مجريان حق در مقابل باطل پر جنب و جوش و فعال باشند، ديگر اثرى از باطل باقى نخواهد ماند.

______________________________

(1)- تفسير نمونه: 7/ 101، ذيل آيه 8 سوره انفال.

(2)- ترجمه تفسير الميزان: 7/ 188، ذيل آيه 62 سوره انعام.

(3)- غرر الحكم: 69، حديث 982؛ عيون الحكم و المواعظ: 133.

(4)- بحار الأنوار: 40/ 125، باب 92، حديث 18؛ الطرائف: 1/ 136، حديث 215.

(5)- رعد (13): 17.

(6)- تفسير نمونه: 10/ 167، ذيل آيه 17 سوره رعد.

(7)- ذاريات (51): 55.

(8)- غرر الحكم: 70، حديث 1005؛ مجموعة ورّام: 2/ 40.

(9)- بحار الأنوار: 75/ 176، باب 22؛ تحف العقول: 296.

(10)- بحار الأنوار: 69/ 232، باب 113، حديث 3؛ تحف العقول: 489.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^