ز هر چه كرده اندى نيكيش بود
كه زيرا حق و رنج اين دو موجود
بود در گردنم سنگين ز خاطر
كه بر من منتى دارند وافر
محبتها به من بنموده احسان
بود اين شرمساريم ز آنان
كه من كوچكتر از آنم ز كردار
قصاصى را ميان آرم به گفتار
و يا خيزم بر آنها در مجازات
و يا پردازم آن را در مكافات
چگونه من توانم اين چنين بود
كه از مهر و محبت اين دو موجود
گرانمايه ز عمر خود به ذلت
به من در تربيت كوشا ز شفقت
ببرده رنج وافر در رعايت
به خود دشوار بودش اين عنايت
كه بر من كرده آسان زندگى را
و خود در رنج همچون بندگى را
و تا من غرق آسايش در افتم
نبينم سختى و ذلت نيفتم
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.