اين بخش از نفرين، انسان را به ياد نفرين حضرت نوح مىاندازد كه عرضه داشت:
و نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار* كه اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمىكنند.
يكى از عوامل زمينهساز نفرت و دشمنى در بين انسانها تعصّب و ارتباط نژادى و قومى است؛ زيرا بدون شك انسان به هر سرزمينى يا نژادى وابستگى داشته باشد به آن عشق مىورزد. در اين پيوند و علاقه به خاك وطن و قوم و قبيله، نسل در نسل نه تنها عيب و كمبودى نيست، بلكه عامل سازندهاى براى همدلى و همكارى اجتماعى آنان است ولى اگر وابستگى از حدّ تعادل بگذرد به شكل افراطى ويرانگر و فاجعهآميز خواهد بود و در نتيجه تبديل به برترى نژادى و قبيلگى مىگردد و گاهى به تمام دنيا سرايت كرده و طوفان جنگ و كشتار برپا مىسازد.
حمايت و دفاع بىهدف و انگيزه از نژاد و وطن، سرچشمه بسيارى از جنگهاى بزرگ در جهان شده است كه ريشه آن در خود برترى قومى بوده و راهى براى انتقال نفرت و خرافات و شبهات با عنوان آداب و سنن قبيلهاى يا فرهنگ كشورى به ملّتهاى ديگر گرديده است. رويارويى جبهه كفر با اسلام از آغاز رسالت انبيا و ائمه اطهار (عليهم السلام) تا كنون بر سر همين تعصّبهاى جاهلى يا غرور نژادى بوده است كه حاصلى جز كينه و وحشت و جدايى نداشته است و پليدتر از اين وضع؛ گروهى از انسانهاى ثروتمند يا دانشمند به نام خدمت به بشر يا حقوق بشر، به ستمگران و كافران روى زمين يارى مىرسانند. و آتش فتنه و تجاوز را در سراسر گيتى شعلهور مىسازند.
زُهَرى از امام سجّاد (عليه السلام) درباره عصبيّت پرسيد: حضرت در جواب فرمود:
تعصّبى كه انسان به خاطر آن گناهكار مىشود اين است كه اشرار قومش را بهتر از نيكان قوم ديگر بداند، اما اينكه انسان نژاد خويش را دوست دارد عصبيّت نيست، عصبيّت آن است كه انسان قبيله خود را در ستمگرى يارى دهد.
به هر حال وجود چنين حالتى در بشر يا جامعه، باعث عقب ماندگى و زوال آن خواهد شد و پردههاى سنگينى بر عقل و فكر آدمى مىاندازد. بهترين راه مبارزه با خوى زشت كينهتوزى و تفرقه افكنى، علاوه بر نگرانى از موقعيّت دشمن؛ تلاش براى بالا بردن، سطح فرهنگ و ايمان هر ملّت است؛ هر چند بايد در برابر شيوه سلطهگرى و دشمنسازى انسانهاى فريب خورده، آمادگى روحى و قلبى و بهرهگيرى از امكانات دفاع را فراهم نمود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: لقمان حكيم در سفارشهاى خويش به فرزندش مىگويد:
فرزندم! از جمله چيزهايى كه بايد در برابر دشمنت به آن مسلّح شوى و در نتيجه او را به خاك افكنى، اين است كه با او به زبان گرم و نرم سخن گويى و وانمود كنى كه از وى خرسند هستى و از او دورى نكنى تا آن چه در درونت مىگذرد بر او آشكار شود؛ پس، خودش را در برابر تو آماده سازد.
يعنى با زبان مدارا و آشتى با او راه بيايى، ولى در باطن غضب و نفرت خودت را پنهان نگه دارى، تا دشمن با خيال خام خودش در برابر تو قدرت نمايى كند و سپس در وقت مناسب او را سركوب كنى.
______________________________
(2)- الكافى: 2/ 308، حديث 7؛ بحار الأنوار: 70/ 288، باب 133، حديث 6.
(3)- بحار الأنوار: 72/ 393، باب 87، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 668، حديث 5.