خدايا تو منزهى از شبه و مثل و مانند ندارى، تو آن توانگرى كه خزائن تو تهى و خالى نمىشود. تو منزهى، تو خدائى هستى كه غير از تو پروردگارى نيست كه شايسته پرستش باشد.
فضل خداى را كه تواند شمار كرد
يا كيست آنكه شكر يكى از هزار كرد آن صانع قديم كه بر فرش روزگار
چندين هزار صورت الوان نگار كرد
تركيب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشيار كرد
بحر آفريد و بر و درختان و آدمى
خورشيد و ماه و انجم و ليل و نهار كرد
الوان نعمتى كه نشايد سپاس گفت
اسباب راحتى كه نشايد شمار كرد
از چوب خشك ميوه و در نى شكر نهاد
از قطره دانه در شاهوار كرد
ابر آب داد بيخ درختان تشنه را
شاخ برهنه پيرهن نو بهار كرد
توحيد گوى او نه بنى آدمند و بس
هر بلبلى كه زمزمه بر شاخسار كرد
بخشندهاى كه با سابقه فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت اميداوار كرد
پرهيزكار باش كه دادار آسمان
فرودس جاى مردم پرهيزكار كرد
شايد كه التماس كند خلعت مزيد
سعدى كه شكر نعمت پروردگار كرد
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.