اى خدا(ى مهربان) از تو بر نفس ناطقه خود موهبت و بخشش مىطلبم زيرا تو (خداى حكيم بىنياز) روح قدسى مرا بر آن نيافريدى كه زيانى از ذات خود دور كنى و يا نفعى بر حضرتت عايد سازى (كه ذات كامل غنى مطلق حضرتت منزه از احتياج به خلق است و به كمال ذاتى از سود مخلوق فقير عاجز بىنياز و از ضررشان ايمن خواهى بود و مطلقا تو خلق را براى استفاده و سود خود يا دفع زيان از ذات خويش نيافريدى بلكه صرف عنايت و جود و كرم ذاتى حضرتت موجب آفرينش است و حضرتت از كل بىنياز و كل به او نيازمندند و تو به استغناى ذاتى بىحد و قدرت فوق بىنهايت از همه عالم بىنياز و عالم به تو نيازمند است) پس تو خداى غنى الذات برتر و منزهتر از آنى كه كمترين نياز به مخلوق فقير الذات پيدا كنى (تعالى سلطانك و سبحان ما اكرمك و اعظم شانك) و ليكن خلق كردى براى اثبات قدرت كامل خود بر خلقت موجودى عجيب مانند نفس ناطقهى انسان (و ظهور حكمت بالغه خويش در روح مجرد آدم كه در دايره خلقت اين موجود جهانى را منطوى ساختى و اهل معرفت را به حيرت انداختى كه مجموعه كتاب مفصل آفرينش را در صحيفه مجمل انسان كه در شانش على (ع) قطب عالم انسانيت (و فيك انطوى العالم الاكبر) فرمود:
برنگاشتى تا اهل دانش و معرفت بدانند كه (ليس على الله به مستنكر- ان يجمع العالم فى واحد) تا به حكم (من عرف نفسه عرف ربه) آئينه تجلى تو و مظهر اسماء و اوصاف كمال و جمال تو تا شود چون مجموعه عالم در انسان نشانى از آن ذات بىنشان است و آن حقيقت پيداى پنهان را در اين آينه پيدا و هويدا سازد (چيست آدم عكس روى لم يزل)
ببين خود را كه از راه معانى
خدا را دانى ار خود را بدانى
تو آن نورى كه چرخت طشت شمع است
نمودار دو عالم در تو جمع است
و براى اينكه وجود انسان آيت و حجت و دليل آشكارى است بر قدرت كامل نفس ناطقه ما را خلق كردى (كه در كتابت «سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسكم» در شان و مقامش نازل فرمودى)
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.