زندگى هر موجودى از جمله انسان محدود به حدودى است. انسان در اين فرصتِ بسته، پيوسته درحال تكميل شدن بوده و شخصيت او در حال شكلگيرى است.
شخصيت انسان كه برگرفته از اعتقادات و باورهاى اوست، منشأ اعمال و رفتار وى مىگردد. اعمال و رفتار انسان نيز در روز قيامت، تجسم پيدا مىكند. و هر كس با آثار و نتايج كردار خود دست به گريبان خواهد بود.
اگر انسان در عالم دنيا اعمال خود را بر اساس قرآن و دستورها و معارف الهى سامان دهد در عالم آخرت از آثار و محصول آنها بهرهمند و شادمان خواهد شد.
حضرت على (عليه السلام) كه داناى به حقيقت دنيا و آخرت و رابطه ميان آنهاست؛ نگران آينده مسلمانان است و مىفرمايد:
آن كه قرآن در قيامت به شفاعتش برخيزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر كه شكايت نمايد شكايتش پذيرفته است.
يقينى است كه: قرآن كلام خدا و برنامه زندگى همه انسانها است. ولى سخن تنها و اقرار ظاهرى، كافى نيست. ابراز عقيده در صورتى ايمان به قرآن و دستورهاى حيات بخش است كه از باور قلبى حكايت كند و انسان از عمق جان به حقيقت آن ايمان داشته باشد و در مقابل سخنان و پيامهاى حق تسليم محض باشد.
رسول گرامى حق (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
قرآن سفره معنوى خداست پس هر چه مىتوانيد از حقايق اين سفره معنوى فرا گيريد. به درستى كه اين قرآن پيمان خداوند است و نورى روشن و درمانى سودمند، نگهدارنده براى كسى كه به آن چنگ زند و رهايى براى آن كه پيروى از او نمايد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
همانا در اين قرآن نشانه نور هدايت و چراغهاى شب تار است. پس شخص تيزبين بايد دقت كند و براى بهره گرفتن از روشنايى آن ديده خود را بگشايد؛ زيرا كه انديشه كردن، حيات دل بيناست چنانكه كسى كه جوياى روشنى باشد در تاريكىها به سبب نور راه مىپيمايد.
خداوند در قرآن كريم در دعوتهاى خود كه به صورت مستقيم به پيامبران و معصومان (عليهم السلام) و اولياى خود و غيرمستقيم به همه انسانها با واژههاى انسان، مردم، مؤمنان، متقيان؛ و نيز ضميرهاى اشاره و كنايه و غايب، همگان را به اطاعت از دستورهاى وحى و شرع فرا مىخواند. و تابلوهاى گوناگونى هم براى راهنمايى به آن در راه زندگى نصب شده است.
امير المؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) به برخى از رهنمونها اشاره مىفرمايد:
هرگاه قرآن تو را به خويى نيك فرا خواند، وجود خود را به پندهاى آن وادار كن.
از خداوند ايمان را خواهش كنيد و به واجبات قرآن عمل كنيد.
از نورى كه خاموش نمىشود و حقيقتى كه پوشيده نمىگردد؛ پيروى كنيد و اطاعت نماييد و فرمانش را بپذيريد، پس به درستى كه با پذيرش آن، هرگز گمراه نمىشويد.
شمارا به اين قرآن سفارش مىكنم؛ حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بشماريد و به محكم آن عمل كنيد و آيات متشابه آن را به داناى آن برگردانيد. همانا قرآن گواهى بر شماست و برترين وسيلهاى است كه به آن دست مىآويزيد.
حكمت الهى چنين برنامهريزى شده كه سنّت خداوند از طريق اهل بيت (عليهم السلام) باشد و مردم از كلام آنان با معارف قرآن آشنا شوند. و با به كار بستن آنها در تأمين سعادت خود بكوشند. هر چند مخالفان در دورههاى گوناگون در صدد برآمدند تا مردم را از نور هدايت الهى كه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) تجسّم مىيابد خاموش كنند، ولى هرگز به اين كار موفّق نشدند بلكه در تاريكى باطل خويش نابود شدند.
قرآن، خورشيد فروزندهاى است كه معارف آن پايانناپذير است. هر انسان و جامعهاى بخواهد با قرآن و كلام الهى آشنا شود و زندگى فردى و اجتماعى خود را بر اساس آيهها و پيامهاى اين كتاب مقدس سامان دهد، راهى جز تمسّك به آن بر پايه تفسير و تبيين پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) و الگو قرار دادن سيره و روش آنها ندارد.
امام زين العابدين (عليه السلام) در تفسير آيه 35 سوره نور مىفرمايد:
مثل ما در كتاب خدا مانند چراغدانى است و چراغدان در آويزهاى مىباشد و ما محل چراغى هستيم كه در آن چراغى مىباشد و آن محمد (صلى الله عليه و آله) است.
و چراغ در آبگينهاى بلورين و ما آن آبگينهايم از درختى پربركت كه امام على (عليه السلام) است؛ زيتون شناخته شده افروخته مىشود. نه شرقى و نه غربى است، نه زشت صفت و نه آلوده نسب، روغن آن از پاكى و صافى نزديك است كه روشنى بدهد گرچه آتشى به آن نرسيده باشد؛ نورى است «قرآن» بر فراز نورى، خدا هر كس را بخواهد به سوى نور خود هدايت مىكند و خدا براى مردم مثلها مىزند [تا حقايق را بفهمند] و خدا به همه چيز داناست. به اينكه هر كه را بخواهد به دوستى و ولايت ما رهبرى مىكند.
______________________________
(2)- وسائل الشيعة: 6/ 168، باب 1، حديث 7648؛ بحار الأنوار: 89/ 19، باب 1، حديث 18، با كمى اختلاف.
(3)- الكافى: 2/ 600، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 6/ 170، باب 3، حديث 7655.
(4)- غرر الحكم: 111، حديث 1977.
(5)- غرر الحكم: 111، حديث 1979.
(6)- غرر الحكم: 111، حديث 1972.
(7)- غرر الحكم: 111، حديث 1986.
(8)- بحار الأنوار: 23/ 324، باب 18، حديث 40؛ تأويل الآيات الظاهرة: 357.