خداوند متعال پس از توجّه بشارتهاى الهى به مؤمنان و نيكوكاران، خطاب به آنان فرمود:
و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته [چون عبادت حق و خدمت به خلق] انجام دادهاند، مژده ده كه بهشتهايى ويژه آنان است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است؛ هرگاه از آن بهشتها ميوهاى آماده به آنان دهند، گويند: اين همان است كه از پيشْ روزىِ ما نمودند، و از ميوههاى گوناگون كه [در طعم و گوارايى و زيبايى] شبيهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا براى ايشان همسرانى پاكيزه [از هر آلودگى] است؛ و در آن بهشتها جاودانهاند.
خدا به مردان و زنان با ايمان بهشتهايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است؟ در آن جاودانهاند، و نيز سراهاى پاكيزهاى را در بهشتهاى ابدى [وعده فرموده] و همچنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگتر است؛ اين همان كاميابى بزرگ است.
مسلماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، اينانند كه بهترين مخلوقاتند.* پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاى پايندهاى است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهاند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
و از سوى ديگر در وعيدها و هشدارهايى، به كافران و ستمكاران مىفرمايد:
و كسانى كه مرتكب بدىها شدند، كيفر هر بدى مانند همان بدى است و خوارى آنان را فرامىگيرد، براى آنان از [خشم و عذاب] خدا هيچ حافظ و نگه دارندهاى نخواهد بود؛ گويى چهرههايشان با پارههايى از شب تاريك پوشيده شده؛ آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند.
بىترديد منافقان در پايينترين طبقه از آتشاند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.
از اين رو انسان مؤمن و كافر تكليفشان از جهت مسائل اعتقادى و قيامت و آخرت روشن است و جايگاه كسى كه در باور خود حق و باطل را مىشناسد و تا پايان عمر بر آن استوار مىماند؛ در صحنه محشر بر همگان آشكار مىگردد.
امّا گروهى در ميان راه زندگى، رنگ عوض مىكنند، گاهى مانند افراد با ايمان خداجو مىشوند و گاهى مانند منافقان براى تباهى و گمراهى ديگران تلاش مىكنند، از اين دسته؛ بسيارى از آدمهايى كه گرفتار ترس و اميد مىشوند؛ اشتياق به بهشت و زيبايىها و ترس از جهنّم و وحشت آن در دلشان موج مىزند. آرزوى پرواز به سوى دوست و جايگاه ابدى و آسايش هميشگى بر زبان جارى مىسازند.
روزانه براى كار و خدمت شرافتمندانه در تكاپو هستند و در شب مانند بيماران در بستر خويش به خود مىپيچند.
جان در كالبد تن آنان در فشار و اذيّت است و با كوچ از ديار فانى و نوشيدن شربت مرگ در فضايى آزاد و پرنعمت به پرواز در مىآيد و بر رفتار و اعمال ديگران نظاره مىكنند.
امام صادق (عليه السلام) در توصيف حال چنين بندگانى به عبداللّه بن جندب مىفرمايد:
اى پسر جندب! هر كه بر عمل خود تكيه داشته باشد هلاك مىشود و آن كس كه بىباكانه گناه مىكند و دل به رحمت خدا بسته است، نجات نخواهد يافت.عرض كردم: پس چه كسى نجات مىيابد؟ فرمود: كسانى كه بين اميد و ترس مثل اين كه دلهايشان در چنگال پرندهاى است به واسطه اشتياقى كه به پاداش و ترسى كه از كيفر دارند.
اميرمؤمنان على بن ابى طالب (عليه السلام) در وصف مؤمنان و متّقيان حقيقى چنين مىفرمايد:
پرهيزكاران در اين دنيا اهل فضائلند، گفتارشان صواب، پوشاكشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه خدا بر آنان حرام كرده چشم پوشيده، و گوشهاى خود را وقف دانش با منفعت نمودهاند. آنان را در بلا و سختى و آسايش و راحت، حالتى يكسان است، و اگر خداوند براى اقامتشان در دنيا زمانى معيّن را مقرّر نكرده بود، از شوق به ثواب و بيم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنى روحشان در بدنشان قرار نمىگرفت. خداوند در باطنشان بزرگ، و غير او در ديدگانشان كوچك است. آنان با بهشت چنانند كه گويى آن را ديده و در فضايش غرق نعمتند، و با عذاب جهنّم چنانند كه گويى آن را مشاهده نموده و در آن معذّبند.
از اوصاف بارز مشتاقان و خائفان، انتظار و بىقرارى است. درد اشتياق و پيوستن به دوست، آرامش روانى و قلبى آنان را مىگيرد وبراى لقاى حق بىتابى مىكنند.
امام صادق (عليه السلام) در باب معرفت عارف مىفرمايد:
انسان عارف، جسمش در ميان مردم است و دلش با خداوند است؛ اگر دل او چشم به هم زدنى از خداوند غافل شود، از شوق او جان سپرد.
حضرت ام كلثوم عليها السلام مىفرمايد:
شب نوزدهم پدرم اميرمؤمنان (عليه السلام) در خانه من قرار و آرام نداشت، روى پايش بند نبود. وقتى من از ايشان پرسيدم، چه شده كه امشب شما همين طور به ستارهها نگاه مىكنيد؟ فرمود: دخترم امشب آن شبى مىباشد كه حبيب من پيغمبر (صلى الله عليه و آله) درباره آن به من خبر داده است.
از شدّت عشق به وصال دوست روى پا نبود و هر چه موانعى براى حركت حضرت پيش آمد، كنار مىزد.
اين نگاه اولياى خداست؛ چنين كارى، ساده نيست؛ اين معناى سخن اميرمؤمنان است كه فرمود:
اولياى خدا آنانى هستند كه به باطن دنيا نظر كردند وقتى كه مردم به ظاهرش نگريستند، و به فرداى آن مشغول شدند وقتى مردم به امروز پرداختند.
اولياى الهى در برابر آن همه مرارت و رنجها كه به آنان مىرسد، مىگويند: ما زيبايى فقط مىبينيم. آنان كه چنين مىگويند: باطن هر چيز را مىنگرند چون تلخى ظاهرى كه مردم از آن رنج مىبرند براى اولياى خداوند از ديد زيبانگرى، شيرينى و شيدايى است.
حضرت امام حسين (عليه السلام) وقتى از مكه به طرف كربلا مىرود، جلوى اسبش را مىگيرند و به او مىگويند كه: نرو، مىپرسد چرا؟ مىگويند: سفرت بوى خون مىدهد. يعنى جانت در خطر است، البته پيش خودشان فكر كردند امام را بترسانيم كه شايد نرود. به محض اين كه مرگ را مطرح كردند، حضرت ارزيابى باطنى و الهى كرد و فرمود:
اين برنامه؛ سيره پروردگار عالم است امّا كسى كه بر اساس ديد سطحى ارزيابى مىكند، مىگويد: خداوند مرا پست و كوچك كرد. گاهى كه كمى از اموالش يا تعداد فرزندانش آسيب مىبيند ناله و فريادش بلند مىشود كه: گويا خدا ما را فراموش كرده يا چرا تنها مرا امتحان مىكند و ...
اگر در سيره انبيا و معصومان (عليهم السلام) چنين طرز فكرى باشد، پس دنياى آنان با دنياى مردم چه فرق مىكند؟! روح بلند در كالبد بزرگ جاى مىگيرد و هر چه مقام معنوى برتر باشد، افق ديدگاه نسبت به لقاى دوست گستردهتر مىشود.
آنگاه كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: شوقم به مرگ از اشتياق يعقوب به يوسف افزونتر است؛ بنابراين كلام او اوج نشاط روحى و افق بلند نگاه عرشى را مىفهماند، آن جايى كه يك مرتبه همه باطن را مىبيند و با حال مخلصانه بر لبان مباركش زمزمه مىكند:
صبر بر تقديراتت پروردگار، اى كه هيچ معبود حقى جز تو نيست، اى فريادرس فريادخواهان، هيچ صاحب اختيار و معبودى جز تو ندارم. صبر بر داورىات اى دادرس بىپناهان.
سپس در نهايت اشتياق به سوى پروردگارش مىشتابد.
______________________________
(6)- بحار الأنوار: 75/ 280، باب 24، حديث 1؛ تحف العقول: 302.
(8)- بحار الأنوار: 3/ 14، باب 1، حديث 35؛ مصباح الشريعة: 191.
(9)- بحار الأنوار: 42/ 225، باب 127، حديث 35؛ روضة الواعظين: 1/ 135.
(11)- بحار الأنوار: 44/ 366، باب 37؛ كشف الغمة: 2/ 29.
(12)- موسوعه كلمات الامام الحسين (عليه السلام): 510؛ مقتل الحسين (عليه السلام)، مقرم: 357.