توئى آنكه هر چيز را يكايك شمردهاى (به هر چه هست و خواهد بود كوچك يا بزرگ، كم يا بسيار احاطه دارى، و علم چيزى از تو فوت نمىشود) و براى هر چيز غايت و پايانى قرار دادهاى (كه چون به آن منتهى شود فانى و نيست مىگردد) چنانكه در قرآن كريم «س 55 ى 26» فرموده: كل من عليها فان «ى 27» و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام يعنى هر كه بر روى زمين است فانى و نابود شود، و ذات پروردگار تو كه داراى عظمت و احسان است باقى مىماند. و «س 28 ى 88» فرموده: كل شىء هالك الا وجهه يعنى هر چيز تباه و نيست گردد جز ذات او. اين جملهى از دعاى امام- عليهالسلام- شايد اشاره است برد بر فلاسفه كه گفتهاند: براى اجسام و نفوس افلاك و عقول كه مبادى آنها است و جسم مشترك بين عناصر و نفوس انسانيه، غايت و پايانى نيست، و فناء و نيستى بر آنها متصور نمىباشد، و گفتهاند: اگر چه بر آحاد و يكايك اشخاص و ازمنه و حركات دوريهى فلكيه فناء و نيستى تصور شود و براى هر يك از آنها غايت و پايانى باشد، بر جمله و همگى آنها فناء و نيستى متصور نگردد يعنى زمان و حركتى نيست جز آنكه پس از آن زمان و حركتى است، و اين گفتار خلاف قرآن مجيد و اتفاق اهل حق از مسلمانان و غير ايشان است به اينكه عالم و اجزاء و جواهر و اعراض آن فانى و نيست خواهد شد، در قرآن كريم «س 30 ى 27» فرموده: و هو الذى يبدو الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه يعنى او است خدائى كه نخست خلق را بيافريد سپس اعاده داده بازگرداند و آن اعاده بر او «در نظر شما» آسانتر است «چون كسى كه كارى كند بار دوم انجام آن بر او آسانتر خواهد بود، وگرنه بر خداى تعالى آفرينش و اعاده يكسان مىباشد» خلاصه همهى اينها صريح و آشكار است در اينكه براى هر چيز غايت و پايانى است كه چون به آن برسد خداوند سبحان آن را فانى و نيست گرداند) و هر چيز را به مقدار معلوم (بر وفق حكمت) ايجاد نمودهاى