ولى پس از آن فرمانش دادى و نپذيرفت؛ منعش كردى و باز نايستاد؛ از نافرمانىات برحذر داشتى و او روى برتافت و به ارتكاب ناشايست آلوده شد. اما خدايا اين نه از روى ستيزه با تو بود و نه از سر گردنكشى؛ بلكه هواى نفس به آنچه از آن دورش كردى و ترساندهاى فراخواند و دشمن غدار تو و او در اين كار دستش گرفت و ياريش داد او در عين آگاهى از تهديدت مرتكب گناه شد و با اميد به عفوت و دلگرمى به گذشتت دست به گناه آلود. خدايا، با آن همه احسان كه در حق او كردى از ديگر بندگانت سزاوارتر بود كه هرگز نكند آنچه به جاى آورده.