پس خداوندا! سئوال مىكنم به نامهائى كه در گنج پنهان خود اندوختهاى و به آن روشنى تو كه در پس پردهها پوشيده است بر اين جان فكار ببخشائى و بر اين استخوان پوسيده رحمت آرى، چون تاب گرمى آفتاب تو را ندارد چگونه تحمل گرمى آتش دوزخ كند؟ توانائى شنيدن بانگ رعد ندارد، چگونه خبر خشم تو را بشنود؟