الهى تو بزرگى حى و داور
اگر اين كائنات تو سراسر
به سوى كفر و الحادى گذارند
و بر تو پشت و بىدادى گذارند
نباشد باك تو زان سلطنت را
نه آسيبى رسد زان مرتبت را
ندارد بر خداييت زيانى
ز سوى تو هر آن پيغمبرانى
فرستادى دروغگويى شمارند
ولى هر سو روند رويى ندارند
كه جز تو و از نهيب قدرت تو
به گوشش نشوند جز سطوت تو
بود نابخرد آن كس تا ز تقدير
ندارد در گمان خود به تصوير
ولى از آن قضاى تو گريزان
كه نتوان باشد از ايام و دوران
بود نابخرد آن كس تا ز قدرت
سبك گيرد ترا از خشم و سطوت
ولى نتوان ز نفسش در حوادث
بر آن باشد نگهبانى ز حادث
بود نابخرد آن كس بىحيايى
كند بت را پرستش بر خدايى
ولى هنگام مرگش سوى تو باز
ز گردن در گريبان است دمساز
بود نابخرد آن كس اين جهان را
كه جاويدان نمىماند در آن را
ولى از ديدن تو نيست خوشحال
به همواره پريشانى ز احوال
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.