بدون شك در خزانه حضرت حق، گوهرى با ارزشتر از دين وجود ندارد. به حقيقت كه در درياى هستى و در صدف دو جهان درّى گرانمايهتر از دين نيست.
خير دنيا و آخرت و سعادت امروز و فردا و سلامت همه جانبه انسان در تمام شؤون در پرتو دين و ديندارى است.
دين حقيقتى است كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و دوازده امام و حكيمان الهى و عارفان عاشق، براى نجات مردم از خوارى دنيا و عذاب آخرت، مبلّغ آن بودهاند.
دين واقعيّتى است كه اولياى الهى براى پابرجايى آن از هيچ كوششى دريغ نورزيده و تا آن جا استقامت كردند كه جان شيرين خود را براى آن نثار كردند.
خداوند عزيز دين خود را جهت رشد و كمال مردم به وسيله انبيا (عليهم السلام) ارائه فرموده و به غير آن رضايت نمىدهد:
و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.
و هركه جز اسلام، دينى طلب كند، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است.
دين چراغ راه انسان و خورشيد تابناك حيات و فروغ جان آدمى است. دين صيقل روح، تزكيه كننده نفس، مطهّر عمل و پاك كننده انسان از رذايل است.
دين مجموعهاى از عقايد صحيحه و اعمال صالحه و حسنات اخلاقيّه است.
دين باعث آرامش باطن، شفاى دردهاى درون و رشد دهنده جان و كمال انسان و زمينه ساز پاكى ظاهر و باطن است.
تمام حركات مثبت انسان در سايه دين و ديندارى، عبادت و مورث جزاى الهى در دنيا و آخرت است.
دين در ظرف وجود هر كس قرار بگيرد، سلامت و سعادت، تقوا و بينش، فضليت و كرامت، عشق و محبّت، علم ونورانيّت، آگاهى و صداقت، وقار و آبرو، صفا و حيا، وفا و درستى، شخصيّت و عظمت و زمينه همنشينى با انبيا و صدّيقين و شهدا و صالحين را همراه خود مىآورد.
و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند.
دين و ديندارى باعث جلب رضايت و خشنودى حضرت ربّ العزّه به سوى انسان است و كدام حقيقت براى انسان پربهاتر از رضايت و خشنودى خداست؟
دين و ديندارى حقيقتى است كه در فروغ جاودانه آن، انسان برترين خلق خدا خواهد شد. دين و ديندارى واقعيّتى است كه در قيامت به صورت بهشتهاى ابدى تجلّى خواهد كرد و انسان را در آن جايگاه عنبر سرشت به طور جاويد جاى خواهد داد.
اين ارزشها كه محصول دين و ديندارى است در دو آيه آمده است:
مسلماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، اينانند كه بهترين مخلوقاتند.* پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاى پايندهاى است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهاند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
فؤاد كرمانى در زمينه ايمان و توجه به حضرت حقّ مىگويد:
دانى كه چيست وحدت، در كثرت آرميدن
دل بر خدا بستن و زماسوا بريدن
چشمى بجو كه هر سو، روى خدا ببينى
زان رو كه كور چشمى است روى خدا نديدن
عمرى چو پرده بستيم بر ديده خدا بين
عمرى دگر ببايد اين پردهها دريدن
زين باغ، بى تأمّل، همچون نسيم بگذر
كز بوستان دنيا شرط ست گل نچيدن
دام دل است اين جا كام دل اى برادر
با كام دل نخواهى از دام دل رهيدن
دانى كه چيست لذّت، با عارفان نشستن
سمع خدا گشودن، صوت خدا شنيدن
درمان درد دل را گر از فؤاد جويى
درمان درد دل نيست جز درد دل كشيدن
دين و ديندارى انسان را از ضربههاى مهلك فحشا و منكرات حفظ كرده و زندگى آدمى را در تمام عرصه تبديل به زندگى كريمانه خواهد كرد و محو صغاير و سيّئات را از پرونده در پى خواهد داشت. قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مىشويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مىكنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مىكنيم.
دين و ديندارى مورّث نعمتهاى ابدى حقّ و ازواج مطهره و دخول در سايه رحمت الهى است:
و كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، به زودى آنان را در بهشتهايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، وارد كنيم، در آن جا جاودانهاند؛ آنان را در آن جا همسرانى پاكيزه است، و آنان را در زير سايهاى پايدار [و دلپذير، آرامبخش و خنك] درآوريم.
دين و ديندارى باعث آمرزش گناهان و اجر عظيم در پيشگاه حضرت ربّ العزّه است و اين وعدهاى است قطعى از جانب حقّ كه سند آن قرآن مجيد است.
خدا به كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده داده است كه براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
دين و ديندارى عامل تجلى عدالت در تمام شؤون حيات، و احسان و نيكوكارى و رسيدگى به اقوام و خويشان و دورى از اعمال زشت و منكر و تجاوز به حقوق ديگران است.
دين و ديندارى فضاى خانه و خانواده و جامعه را از تمام آلودگىها پاك و به تمام حسنات مىآرايد و آرامش ظاهر و باطن زندگى را تأمين و باعث ايجاد امنيّت همه جانبه و راحت و سعادت در زندگى است.
به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد، و از فحشا و منكر و ستمگرى نهى مىكند. شما را اندرز مىدهد تا متذكّر [اين حقيقت] شويد [كه فرمانهاى الهى، ضامن سعادت دنيا و آخرت شماست.] مشكلات ظاهرى و باطنى جامعه انسانى منهاى ايمان به حقّ و اعتقاد به روز قيامت قابل حلّ نيست و بدون دين و ديندارى نمىتوان فرد و خانواده و جامعه
پاك به دست آورد.
قواعد دين و ديندارى گويى از پهنه دريا وسيعتر است. در اين زمينه به رواياتى اشاره مىشود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:خوشا به حال كسى كه رسيدگى به عيوب خودش وى را از دنبال كردن عيوب ديگران باز دارد و به انفاق مالى كه از راه مشروع به دست آورده اقدام نمايد و با اهل فهم و حكمت معاشرت كند و از مردم بىشخصيّت و آلوده به گناه، بپرهيزد.
و نيز فرمود:
يك خصلت است كه هر كس ملازم آن باشد دنيا و آخرت در اطاعت او درآيد و در دارالسّلام به فوز قرب حق رسد، عرضه داشتند: چيست؟ فرمود:
خوددارى از تمام گناهان ظاهر و باطن كه تعبير قرآنى آن تقواست؛ هر كسى ميل دارد، عزيزترين مردم باشد به تقواى الهى روكند.
سپس اين آيه شريفه را قرائت فرمود: «هر كس تقواى الهى را مراعات كند، خداوند راه بيرون رفتن از تمام مشكلات را بر وى هموار سازد و از جايى كه گمان نمىبرد روزيش دهد.
و نيز فرمود:
بهترين اعمال شما آن است كه به وسيله آن آخرت خود را اصلاح نماييد.
بهترين كار شما بادوامترين آن است گرچه اندك باشد. بهترين برادران دينى آنان هستند كه شما را در برنامههاى آخرت يارى دهند.
بهترين امّتم اهل زهد نسبت به دنيا و اهل ذوق نسبت به آخرتاند. بهترين برادران شما آنانند كه عيوب شما را جهت اصلاح حال به شما تذكّر دهند.
و نيز آن حضرت فرمود:
بهترين برادرانت آن است كه تو را در طاعت حق كمك دهد و از معصيت خداوند باز دارد و تو را به جلب خشنودى حضرت ربّ العزّه وادارد.
و نيز فرمود:
پاكدامن و پارسا باش تا عابدترين مردم به حساب آيى، و به حلال حقّ از حرام قناعت كن تا شاكرترين عباد قلمداد گردى و آنچه براى خود دوست دارى براى مردم دوست داشته باش تا مؤمن به حساب آيى.
فيض بزرگوار مىفرمايد:
در كار دينم مردِ مرد، عقل اين تقاضا مىكند
وز شغل دنيا فرد فرد، عقل اين تقاضا مىكند
تقواست زاد ره مرا، علم است چشم و زهدپا
ره شاهراه مصطفى عقل اين تقاضا مىكند
دنيا نمىخواهم مگر، باشد تنم را ما حضر
تن مركبستم در سفر عقل اين تقاضا مىكند
حرفى نخواهم زد جز آه، اسرار مىدارم نگاه
دارم زكتمان صد پناه عقل اين تقاضا مىكند
صد گون مدارا مىكنم تا در دلى جا مىكنم
دشمن ز سر وا مىكنم عقل اين تقاضا مىكند
با اهل علمم گفتگوست و زسرّ كارم جستجوست
با جاهلانم خلق و خوست عقل اين تقاضا مىكند
چون غايت هرره خداست هرره كه ميپويم رواست
ليكن من و اين راه راست عقل اين تقاضا مىكند
من بعد فيض و عاقلى، ترك هوا و جاهلى
فرمانبرى بى كاهلى عقل اين تقاضا مىكند
همسايه نيكوكارى براى همسايه ات باش تا مسلمان باشى، با دوستت با نيكى و خوبى مصاحبت كن تا مؤمن باشى، به واجبات حضرت حق عمل كن تا بنده مولا باشى، به قسمت خداوند راضى باش تا زاهد باشى، به آنچه در دست مردم است بى رغبت باش تا مردم دوستت باشند و در دنيا بى رغبت باش تا محبوب خداباشى.
و نيز فرمود:
از مسلمانان غيبت نكنيد، به دنبال زشتىهاى مردم نباشيد، پرده حرمت كسى را پاره نكنيد، چيزى از خوبى را كوچك نشماريد و به برادر دينى وعدهاى ندهيد كه نسبت به آن دچار تخلّف شويد.
و نيز فرمود:
از ما نيست كسى كه خداوند او را وسعت روزى مرحمت فرموده و او بر اهل و عيالش سخت بگيرد، از ما نيست كسى كه در امور ظاهر و باطنش به دشمنان ما شباهت پيدا كند، از ما نيست كسى كه با قرآن الهى همراه با صدايش به بازيگرى برخيزد، از ما نيست كسى كه به بزرگتر احترام نكند و بر كوچك رحمت نياورد و امر به معروف و نهى از منكر نكند.
و نيز فرمود:
بهترين شما كسى است كه قرآن را فرا بگيرد و به ديگران نيز تعليم دهد، بهترين شما آن است كه خير و خوبى او براى اهلش بيشتر باشد، بهترين شما آن انسانى است كه به خيرش اميد و از شرّش ايمنى باشد.
و نيز فرمود:
تنهايى از همنشينى بد بهتر است و همنشين شايسته از تنهايى نيكوتر است. گفتار خوب از سكوت بهتر و سكوت از سخن زشت و كلام شرّ رواتر است.
و نيز فرمود:
صادقانهترين سخن قرآن كريم و محكمترين دستگيره نجات تقوا و بهترين روش، روش پيامبران است.
و آن حضرت فرمود:
بهترين صدقه انداختن زبان در مجراى خير است و بهترين كار اصلاح بين دو نفر و برترين صدقه عطا بر قوم خويش كه دشمن توست و بهترين عبادت انتظار گشايش و عالىترين مسير بندگى امّتم قرائت قرآن است.
امام على (عليه السلام) مىفرمايد:
عقل درختى است كه ريشه آن پرهيزكارى و تقواست، تنه آن حيا و ميوهاش پاكدامنى است. تقوا و پرهيزكارى آدمى را به سه خصلت آراسته مىكند:
1. دين فهمى. 2. بى رغبتى به دنياى غلط. 3. بريدن دل از ما سوى اللَّه.
و حيا انسان را به سه حقيقت جذب مىنمايد: 1. يقين نسبت به واقعيّتها. 2. تخلّق به اخلاق حسنه. 3. تواضع و فروتنى.
و پاكدامنى مورث سه خصلت است:
1. راستى در گفتار. 2. سرعت گرفتن در كار نيك. 3. ترك شبهات.
و نيز فرمود:
هر كس آراسته به سنّت خدا و روش رسول خدا و برنامه اولياى الهى نباشد.تهيدست است. عرضه داشتند: سنّت خدا چيست؟ فرمود: نگاهداشتن اسرار مردم. پرسيدند: روش رسول خدا چيست؟ فرمود: مداراى با مردم. سؤال كردند: برنامه اولياى حق چيست؟ فرمود: تحمّل آزار مردم.
و در حديثى ديگر فرمود:
سه واقعيت است كه مسلمان در پرتو آن به كمال مىرسد: دينشناسى، اندازه نگاه داشتن در زندگى، ايستادگى در برابر ناملايمات.
و حضرت در وصيّتى به فرزندش محمّد حنفيّه فرمود:
از خودنمايى و بداخلاقى و كم صبرى بر حذر باش كه با اين سه خصلت شيطانى دوستى برايت نمىماند و دائماً مردم از تو فرارى باشند.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
سه طايفه را حضرت حق بدون حساب وارد بهشت مىكند: رهبر عادل، تاجر راستگو و پيرمردى كه عمرش را در عبادت حق تمام كرده، اما سه طايفهاى كه خداوند آنان را بدون حساب وارد آتش مىكند، حاكم ستمگر و تاجر دروغگو و پيرمرد زناكار است.
دين وسيله ارتباط انسان با حضرت محبوب و عامل شكوفايى استعدادهاى انسان و نور قلب، صفاى جان و روشنايى حيات و حرارت بخش زندگى و علت سلامت باطن و مايه خير دنيا و آخرت است.
دين كه عبارت از عقايد حقّه، اخلاق حسنه و اعمال صالحه است، چون در وجود انسان تحقّق يابد و تمام شؤون آدمى به آن آراسته شود، از اسارت بندهاى عالم خاك رهايى يافته و به عالم پاك راه پيدا كند و در خمخانه وحدت جاى گيرد و از ساقى هستى پيمانه دريافت نمايد و به اذن او شراب وصل نوشد و به فوز عظيم نايل آيد.
به قول عارف شيدا مرحوم لامع:
آنان كه آرزوى روى تو اى ماهرو كنند
بايد كه سينه پاك ز هر آرزو كنند
آنان كه يافتند تو را در حريم دل
ديگر كجا به كعبه و بتخانه رو كنند
آلوده است خرقه به لوث ريا و زرق
مستان مگر به آب مىاش شستشو كنند
يابند آبرو به بر دوست آن كسان
با چهره خاك ميكده را رُفت و رو كنند
با گلشتن جمال تو عشّاق كى ديگر
باغ بهشت روضه خُلد آرزو كنند
جز طاق ابروى تو نسازند سجده گاه
آنان كه خون خويشتن آب وضو كنند
اگر رابطه انسان با دنيا و عناصر آن بر اساس خواستههاى حق باشد به نحوى كه دنيا را براى ادامه امور معيشت خود و زن و فرزندش و در جهت خدمت به خلق خدا از طريق انفاق، صدقه، زكات، خمس و براى نيروگرفتن در راه عبادت حضرت حق و آبادى و آخرت بخواهد، اين دنيا دارى و دنيا خواهى عين عبادت و محض خير و سعادت است و اسلام نه اين كه مخالفتى با چنين رابطهاى ندارد بلكه مشوّق انسان در مسير چنين تعلّق و رابطهاى است.
در آنچه خدا به تو عطا كرده است سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است، و در زمين خواهان فساد مباش، بىترديد خدا مفسدان را دوست ندارد.
تمكن در زمين كه عبارت از جمع تمام امور اعم از مال، رياست، علم، آبرو، در مسير خداست از اعظم نعمتهاى الهى به بندگان شايسته است. آنان كه نسبت به نعمت تمكّن شاكر باشند، عنايت و رحمت حضرت محبوب را در دنيا و آخرت جلب مىكنند.
اين گونه يوسف را در سرزمين مصر مكانت بخشيديم [تا زمينه فرمانروايى وحكومتش فراهم شود] و به او از تعبير خوابها بياموزيم؛ و خدا بر كار خود چيره و غالب است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.* و هنگامى كه يوسف به سنّ كمال رسيد، حكمت و دانش به او عطا كرديم، و ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مىدهيم.
ما به او در زمين، قدرت و تمكّن داديم و از هر چيزى [كه براى رسيدن به هدفهايش نيازمند به آن بود] وسيلهاى به او عطا كرديم.* پس [با توسل به وسيله،] راهى را [براى سفر به غرب] دنبال كرد.
همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىپردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى زشت بازمىدارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.
آنان كه در دنيا به دنبال معصيت و خوشگذرانى در فضاى غفلت و دچار امور باطله و پايمال كردن حقوق حقّ و خلق و طول امل و آرزو و برده هواى نفس و غرق در شهوات حيوانى و خلق و خوى سَبُعى و اطوار شيطانىاند، دنياى آنان مذموم و ملعون است و بدين سبب از فيوضات ملكوتيّه و حالات الهيّه محرومند.
اگر دنيا در مسير درستى و راستى و حق و حقيقت و شرافت و فضيلت و عبادت ربّ و خدمت به خلق باشد، دنياى ممدوح و صاحب آن در معرض نفحات ربانيّه و عنايات خاصّه الهيّه است.
انبياى الهى و امامان معصوم چنين دنيايى را مىخواستند و در راه به دست آوردن آن زحمت مىكشيدند و از حضرت حقّ براى زندگى در چنين عرصه گاه پاكى طول عمر مىطلبيدند.
از حضرت زين العابدين (عليه السلام) روايت شده است:
خدايا، مرا عمر طولانى بخش تا زمانى كه عمرم در راه طاعت وعبادت خرج شود، پس زمانى كه عمرم چراگاه شيطان شود، مرا به سوى خود ببر.
و براى خود در دنيا از حضرت حقّ چنين درخواست مىكرد:
خدايا! من ناتوانم، پس ناتوانى مرا در راه رضاى خود قوى ساز و قلبم را پيوسته به سوى خيرات و طاعات متوجه ساز و ايمان را آخرين درجه خشنوديم قرار ده و برايم در آنچه كه روزيم كردهاى بركت نه و به رحمتت مرا به آنچه كه از سوى تو اميدوارم برسان و برايم دوستى و سرورى براى اهل ايمان قرار ده (به طورى كه مرا دوست دارند و با ديدن من خوشحال شوند) و برايم در پيشگاهت عهد و پيمان برقرار كن.
خدايا! از تو مىخواهم كه مرا به راه خشنوديت رهنما باشى و اسباب طاعت خود را برايم ميسّر كنى، وبراى نزديكى و قرب به تو با دوستى اوليائت و براى رسيدن به هدف دشمنى با دشمنانت توفيقم دهى و مرا بر انجام واجبات و به كارگيرى سنّت خودت ياريم فرمايى و بر راهى كه به آزادى از عذاب و دستيابى به رحمتت مىانجامد ثابت قدم بدارى، به رحمتت اى مهربانترين مهربانان.
پروين اعتصامى مىگويد:
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبرداشتن
دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهين محبت بى پر و بال آمدن
پيش باز عشق آيين كبوتر داشتن
سوختن، بگداختن چون شمع و بزم افروختن
تن به ياد روى جانان اندر آذر داشتن
اشك را چون لعل پروردن به خوناب جگر
ديده را سوداگر ياقوت احمر داشتن
هر كجا نورست چون پروانه خود را باختن
هر كجا نار است خود را چون سمندر داشتن
آب حيوان يافتن بيرنج در ظلمات دل
زان همى نوشيدن و ياد سكندر داشتن
همچو مور اندر ره همّت همى پا كوفتن
چون مگس همواره دست شوق برسرداشتن
اما دنيايى كه شعله ور كننده آتش حرص و آلوده كننده دل به بخل و آورنده كبر و غرور و مانع انسان از طاعت و خدمت و باعث كاستى و نقص در دين باشد قابل اعتنا نيست و فاقد ارزش و قيمت و عامل خزى و عذاب در آخرت است.
چنين دنيايى بايد ننگ آلودگى و خباثتش از دامن حيات زدوده شود تا مقام معنوى انسان در برابر كاستى و نقصش افزون گردد كه اين كاسته شدن نقص صد در صد به نفع انسان و بلكه دريچه نجات و سبب جلب خير در دنيا و آخرت است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
سرآغاز هر خطائى عشق ورزى به دنياست.
از حضرت سجّاد (عليه السلام) پرسيده شده كه:
بهترين عمل نزد خداوند چيست؟ فرمود: هيچ عملى بعد از شناخت خدا و رسولش، برتر از كينه به دنيا نيست.
امام سجّاد (عليه السلام) فرمود:
دنيا پشت كرده و آخرت رو نموده و براى هر يك از آن دو فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد و از گرفتار شدن به دنيا بپرهيزيد.
حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود:
دنيا را صاحب و مالك خود نگيريد كه شما را به بردگى و عبادت خود مىبرد. گنج خود را نزد كسى بگذاريد كه آن را ضايع ننمايد؛ به حقيقت كه دارنده گنج دنيايى از رسيدن آفت به گنج مىترسد، ولى صاحب گنج خدايى از ضايع شدن سرمايه ترسى ندارد.
خداوند چيزى را نزد خود مبغوضتر از دنيا قرار نداده و از روزى كه دنيا را آفريده به آن نظر ننموده است.
آن حضرت فرمود:
دنيا خانه مردم بى آخرت و ثروت مردم بى عبادت است، بى عقل به جمع آن اقدام مىكند و بى دانش به خاطر آن دشمنى مىورزد و بى فهم به خاطر آن حسادت مىكند و بى يقين براى به دست آوردنش مىدود.
كسى كه صبح كند و همّ و غمش دنيا باشد چيزى از عنايت حق نصيب او نيست و خداوند متعال قلبش را ملازم با چهار خصلت كند.
1. غصهاى كه قطع شدنى نيست.
2. گرفتارى و اسارتى كه فراغتى در آن نمىباشد.
3. فقرى كه به دنبالش غنا نيايد.
4. آرزويى كه به پايانش نرسد.
روايت شده جبرئيل به نوح (عليه السلام) گفت: اى كسى كه در ميان انبيا بيش از همه عمر كردى، دنيا را چگونه يافتى؟ گفت: مانند منزلى دو در كه از درى وارد شدم و از درى بيرون رفتم.
از دنيا بپرهيزيد كه از هاروت و ماروت جادوگرتر است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
اگر آنچه را من مىدانستم شما مىدانستيد هر آينه زياد مىگريستيد و اندك مىخنديديد و به راستى كه دنيا نزد شما پست مىشد و به انتخاب آخرت بر مىخاستيد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر بزغاله مرده گوش بريدهاى كه در مزبلهاى افتاده بود، عبور كردند، به اصحاب فرمودند: ارزش اين بزغاله مرده چند است؛ عرضه داشتند: اگر زنده بود شايد به درهمى هم نمىارزيد. فرمود: به خدايى كه جانم در كف قدرت اوست دنيا از ارزش اين بزغاله مرده در نزد اهلش در نزد حضرت حق بى ارزشتر است!
قرآن مجيد دنياى منهاى حق را زينت قلب كافران، غرور معاندان، لهو و لعب بازيگران، علّت سقوط تبهكاران و مايه بدبختى فاسقان مىداند.
زندگى [زودگذرِ] دنيا براى كافران آراسته شده، و [به اين سبب] مؤمنان را مسخره مىكنند، در حالى كه پروا پيشگان در روز قيامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند، و خدا هر كه را بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.
﴿كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إنَّما تُوَفَّونَ اجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إلّامَتاعُ الْغُرُورِ﴾هر كسى مرگ را مىچشد؛ و بدون ترديد روز قيامت پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مىشود. پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلّماً كامياب شده است؛ و زندگى اين دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾بگو: متاع دنيا اندك، و آخرت براى آنان كه تقوا ورزيدهاند بهتر است؛ و به اندازه رشته ميان هسته خرما مورد ستم قرار نمىگيرند.
﴿وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِىٌّ وَلا شَفيعٌ وَ إنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لايُؤْخَذْ مِنْها اولئِكَ الَّذينَ ابْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ﴾و كسانى كه دينشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا آنان را فريفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ كه مبادا كسى [در روز قيامت] به [كيفر] آنچه [از گناهان] مرتكب شده [از رحمت و ثواب] محروم ماند [و به هلاكت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و ياور و شفيعى نباشد؛ و اگر [براى رهايىاش از عذاب] هر گونه عوض و فديهاى بدهد از او پذيرفته نشود. آنانند كه به سبب آنچه [از اعمال زشت] مرتكب شدهاند [از رحمت و ثواب] محروم مانده [و به هلاكت سپرده شده] اند. و به خاطر آن كه همواره [به آيات الهى] كفر مىورزيدند براى آنان نوشابهاى از آب جوشان و عذابى دردناك است.
پروين اعتصامى مىگويد:
كار مده نفس تبه كار را
در صف گل جا مده اين خار را
كشته نكودار كه موش هوا
خورده بسى خوشه و خروار را
چرخ و زمين بنده تدبير توست
بنده مشو درهم و دينار را
همسر پرهيز نگردد طمع
با هنر انباز مكن عار را
اى كه شدى تاجر بازار وقت
بنگر و بشناس خريدار را
دست هنر چيد نه دست هوس
ميوه اين شاخ نگونسار را
رو گهرى جوى كه وقت فروش
خيره كند مردم بازار را
در همه جا راه تو هموار نيست
مست مپوى اين ره هموار را
اگر چنين دنياى فريب دهنده و غرور آفرين و مست كننده و نكبت آور و عامل ذلّت و شقاوت براى انسان فراهم نگردد و يا اگر هست از دست برود و رو به نقصان و كاستى گذارد و به جايش دين و ايمان استقرار يابد، البته دردنيا و آخرت به سود انسان است.
______________________________
(11)- مجموعة ورّام: 2/ 117؛ معدن الجواهر: 21.
(14)- مجموعة ورّام: 1/ 163؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 118.
(19)- المواعظ العددية: 68؛ نهج الفصاحة: 797، حديث 3194.
(20)- المواعظ العددية: 70؛ بحار الأنوار: 74/ 135، باب 6، حديث 43؛ الاختصاص: 342.
(22)- المواعظ العددية: 269؛ موسوعة العقائد الاسلامية: 1/ 255، حديث 362.
(24)- المواعظ العددية: 270؛ بحار الأنوار: 1/ 210، باب 6، حديث 3؛ الخصال: 1/ 124، حديث 120.
(25)- المواعظ العددية: 270؛ بحار الأنوار: 74/ 398، باب 15، حديث 16؛ الخصال: 1/ 147، حديث 178.
(26)- المواعظ العددية: 285؛ بحار الأنوار: 72/ 336، باب 81، حديث 5؛ الخصال: 1/ 80، حديث 1.
(32)- بحار الأنوار: 84/ 63، باب 2، حديث 18، مفتاح الفلاح: 187.
(33)- بحار الأنوار: 83/ 350، باب 46، ذيل حديث 1؛ مفتاح الفلاح: 213؛ المصباح، كفعمى: 141.
(34)- الكافى: 2/ 315، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 16/ 8، باب 61، حديث 20821.
(35)- الكافى: 2/ 130، حديث 11؛ بحار الأنوار: 70/ 19، باب 122، حديث 9.
(36)- بحار الأنوار: 70/ 43، باب 122، حديث 18؛ الكافى: 2/ 131، حديث 15.
(37)- بحار الأنوار: 14/ 327، باب 21، حديث 47؛ مجموعة ورّام: 1/ 129.
(38)- مجموعة ورّام: 1/ 129؛ الدرّ المنثور: 6/ 341.
(39)- مجموعة ورّام: 1/ 130؛ مشكاة الانوار: 268.
(41)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ تفسير السمعانى: 4/ 171، ذيل تفسير آيه 14 سوره عنكبوت.
(42)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ كنز العمال: 3/ 182، حديث 6065.
(43)- مجموعة ورّام: 1/ 134؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 19/ 288.
(44)- بحار الأنوار: 70/ 55، باب 122، حديث 27؛ الكافى: 2/ 129، حديث 9.