زینب کبری(س) در دربار یزید چه گفت؟/به اندازه یک جو پیش من ارزش نداری!
ماه رجب 1396-قم،بیت آیت الله وحید خراسانی
متن کلیپ:
کشوری که یزید این سگ هار به آن حکومت می کرده، اندازهٔ کل خاورمیانهٔ امروز بوده است؛ یعنی شما حساب بکنید دختر امیرالمؤمنین چه قدرت عظیمی در شام با او روبرو شده است؛ چه قدرت عظیمی! آنجا کسی جرئت حرف دارد؟ آنجا بدون حرف و بدون نقل، بدن ها از قدرت یزید به لرزه می آید. وقتی وارد سالن شد، به یزید گفت: این آسان نیست، که یک اسیر، یک خانمی که با ده تای دیگر بچه و زن، دستش را به طناب بسته اند، برگردد و به شاه زمان که قدرتمندترین شاه آن روزگار بوده، بگوید: من که نمی خواستم با قیافهٔ نحس تو روبرو بشوم؛ حوادث و جریانات و سختی ها، من را به رو در رویی با تو کشانده که با تو حرف بزنم! می دانی حرفم با تو چیست؟ ، به اندازهٔ سکهٔ یک پول نمی ارزی! به اندازهٔ یک جو پیش من ارزش نداری!با فریاد بلند وجود نحست را نکوهش می کنم که هیچ اثری از آثار آدمیت در تو نمی بینم!یزید، خیال کردی کسی هستی؟ من تا زنده باشم، در شام و مدینه، بیرون هر کجا در سرت می کوبم و به تمام جهانیان می فهمانم که تو فقط قابلیت نکوهش و سرزنش داری و بعد اشکش ریخت، فرمود: یزید! قدرت نداری یاد ما را در این جهان از صفحهٔ روزگار پاک کنی! یعنی زینب کبری می دید که 23 میلیون در ده روز اربعین می روند؛ جا دیگر ندارد، وگرنه کل شیعه می رفت! 23 میلیون با سینهٔ چاک، با قلب سوخته، با پای برهنه، با اشک چشم، حتی مسیحی و زرتشتی برای بوسیدن خاک قبر برادرش ابی عبدالله می آیند؛ زینب کبری کل مجالس دههٔ عاشورا و محرّم و صفر را می دید؛ شماها را می دید، گریه تان را می دید، ناله تان را می دید، هزینه کردن هایتان را می دید که به یزید گفت: «و الله لاتمحو ذکرنا».