الهی ، ای نازل کننده هل اتی ، ای تعز و تذل من تشاء.
الهی ، ای بدون مکان وجا ، بجانم بزن صلا ، از باطنم دور کن هوی نجاتم بده از دغلی و دغا ، ای غنای دنیا و آخرت این گدا .....
گدایی بر در دربار یارم در این گلشن نه گل اما چو خارم
کمینه بنده ای شرمنده هستم خزانی از گنه ، پژمرده هستم
بجز عصیان ندارم مایه در کف گدایی مستحقم اندر این صف
نخواهد دست خالی بی نوا را نرانداز در لطفش گدا را
کند شاد از عنایت بندگانرا بگیرد دست این افتادگانرا
الهی ، ای که از دیده دل نیستی غایب ، ای برون از خدود و مراتب ای شکسته و عاجز در ثنایت قلم کاتب ، ای در دنیا و آخرت مرا یار و صاحب
الهی ، ای فروزنده ماه و کواکب ، ای پدید آورنده عجائب ، ای مطلوب مطالب ، ای بر همه موجودات غالب ، ای راهنما به سوی اطائب .
الهی ، ای مالک مشارق و مغارب ، ای همه اشیاء ترا طائب ای بدور از نقایص و معایب ، ای طرد کننده کافر و کاذب .