فارسی
پنجشنبه 11 خرداد 1402 - الخميس 12 ذي القعدة 1444
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

بهتر از بهتر

محمد بن ابى عمير ثقه جليل القدر كه از فضل بن شاذان روايت شده كه گويد : به عراق رسيدم و ديدم كسى رفيق خود را سرزنش مى كند و مى گويد : تو مرد عايله دارى هستى و براى معيشت آنان به كسب و كار نياز دارى و من بيم آن دارم كه بر اثر طول سجده هايت نور چشمت از دست برود .
چون اين گونه فراوان سخن گفت ، فرياد زد : مرا فراوان سرزنش كردى ، واى بر تو ! اگر چشم كسى در اثر سجده از دست مى رفت . هر آينه چشم ابن ابى عمير از دستش رفته بود ، چه گمان دارى به مردى كه پس از نماز صبح به سجده شكر مى رفت ، پس برنمى داشت مگر به هنگام ظهر .
فضل گويد : نزد محمد بن ابى عمير رفتم ديدم به سجده است ، پس سجده را طولانى كرد ، چون سرش را برداشت و فضل طولانى شدن سجده را تذكر داد ، گفت : اگر جميل دراج را مى ديدى چه مى كردى ؟
مى گويد : به نزد جميل دراج رفتم ، او را در سجده يافتم ، سجده اش را طولانى نمود ، چون جميل سر از سجده برداشت ، گفتم : محمد بن ابى عمير مرا گفته كه سجده را طولانى مى كنى ، جميل در جواب گفت : اگر معروف بن خرَّبوذ را مى ديدى چه ؟


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ما دزد پول مردم هستیم نه دزد اعتقادات آنها!
داستان قارون و ثروتش
ماجرای زن بدکاره ای که به زندان امام کاظم (ع) رفت
فروش خانه همسایه امام صادق(ع)
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
حیات پیغمبر صلی اﷲ علیہ وآلہ و سلم میں ابو طالب ...
حكايت ابراهيم ادهم‏
حكايت بهلول نبّاش‏
به طرف من توجه كن‏
امام صادق(ع) و ابوشاكر ديصانى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

نصيحت امام سجاد (عليه السلام) به دلقكى بيكار
مواردى از تاريخ اسلام
حكايتى از اثر ديانت و امانت‏
حكايت بهلول نبّاش‏
حكايتى از حضرت عيسى عليه السلام در قبرستان‏
حکایت دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏
مخالفت با هواى نفس اساس پاكى‏ها
آيا مى‏دانى در حضور كه بودم؟
شفاعت حقيقى
فروش خانه همسایه امام صادق(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^