سخنرانی حضرت استاد انصاریان در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در شب شهادت امام محمد باقر(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین
عالم بزرگ، کوشای کم نظیر، زنده کننده مکتب با عظمت اهلبیت ، در روزگاری که علم حکمت و فلسفه در حوزه بسیار مهم اصفهان حاکم بود و امتیاز یک روحانی در بین مردم به این بود که متخصص حکمت و فلسفه باشد مرحوم علامه مجلسی با احساس خطر بر اینکه مکتب اهلبیت که عدل قرآن مجید هستند به حاشیه رانده بشود و کم کم به فراموشی سپرده شود. با یک قیام عظیم علمی و تشکیل حوزه درس و رویکرد به اخبار و احادیث و روایات اهلبیت و با نوشتن بیش از هفتاد جلد کتاب. فرهنگ اهلبیت را حفظ کرد و نگذاشت حاکمیت حکمت و فلسفه که مخلوطی از اسلام و فرهنگ یونان و اسکندریه مصر و ایران قبل از اسلام بود از بین برود.
این مرد الهی با این خدمت بسیار عظیمش در کتاب با ارزش بحار الانوار روایت بسیار پر قیمت و با ارزشی را از وجود مبارک باقر العلوم که امشب مصادف با شهادت آن حضرت است نقل می کند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: وجود مقدس حضرت زین العابدین علیه السلام با دست مبارک خودشان کتابی را نوشته بودند. من این کتاب را مطالعه می کردم و می خواندم و در این یادگار با ارزش پدرم، سیر می کردم.در این کتاب دیدم که پدر بزرگوارم حضرت زین العابدین علیه السلام این آیه را از سوره مبارکه یونس با قلم نورانی و ملکوتی خودشان نوشته اند (الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) عاشقان خدا و آنهایی که قلبشان چراغدان نور ایمان است و آنهایی که دلداده واقعی خدا هستند، آنهایی که در باطنشان هیچ محوری را جز خدا ندارند و مقامشان به جایی رسیده است که پروردگار در قرآن مجید آنها را کنار نام جلاله خودش قرار داده است. اولیاءالله، اینان دچار بیماری ترس نیستند. چرا ؟ برای اینکه در این عالم که زندگی می کنند هیچ قدرتی را غیر خدا نمی بینند. در کنار پروردگار هر کسی را و هر چیزی را ضعیف و ناتوان و مسکین و مستکین و فقیر و تهی دست و فاقد قدرت می دانند. به هیچ عنوان جای ترس ندارد.
وقتی سفیر وجود مبارک ابا عبدالله دستگیر شد، او با کمال قدرت روحی این جوان بیست و هفت ساله، با اینکه دستبند به دستش زده بودند؛ در مقابل ابن زیاد بی رحم وارد سالن استانداری شد. گوش تا گوش، دنیا پرستان تاریک دل پست نشسته بودند. ابن زیاد مغرور متکبر هم خوشحال از اینکه سفیر ابی عبد الله، قیس بن مصهر صیداوی را دستگیر کرده اند، سینه سپر کرده . قیس سلام نکرد، ماموران به او گفتند: سلام کن. مگر نمی بینی حاکم را و استاندار را ، اعلا حضرت و قدر قدرت را. زبان قیس این بود که: من وارد سالن شده ام؛ آدم در اینجا ندیدم که سلام کنم. یک مشت حیوان بی شعور شکم پرست اینجا دور هم جمع شدند ، به چه کسی سلام کنم. اینها لایق نیستند من سلام کنم به اینها. ابن زیاد گفت: می کشمت؟! گفت: من و امثال من از آن روزی که اینجا پا نهادم، از زمانی که از مادر به دنیا آمدم ترک سر گفتم. می کشمت یعنی چه. خیال می کنی تهدید درکشتنم اثری در من می گذارد یا فکرم را تغییر می دهد، یا رابطه من را با مولایم ابی عبد الله الحسین تغییر می دهد. بکش، کشتن که چیزی نیست. هر حکم دیگری داری علیه من صادر کن. «و لا هم یحزنون» و عاشقان خدا گرفتار اندوه و غصه نمی شوند. چون کسی دچار اندوه و غصه می شود که چیزی را از دست بدهد، اولیای خدا دائم در حال گرفتن هستند. بر فرض اگر جلوی چشمشان، جوانشان هم بمیرد در حال گرفتن صلوات و رحمت پروردگار هستند، باز چیزی از دست نداده اند. با صبر بر مرگ فرزند گیرنده هستند ، نه از دست دهنده. شما کل زندگی اولیای خدا را دقت کنید، با توجه به آیات قرآن و روایات اهلبیت می بینید هیچ چیز در این عالم نه اینکه از دست نداده اند . لحظه به لحظه در حال گرفتن بودند، حضرت ابی عبد الله الحسین چه چیزی را از دست داد؟! انبیای خدا چه چیزی را از دست دادند؟!
امام باقر علیه السلام می فرماید: این آیه را پدرم نوشته بود این مطالب را در توضیح آیه بیان کرده بود. در حقیقت پدرم ویژگیهای اولیای خدا را توضیح داده بود که اولیای خدا اینگونه هستند. چرا نمی ترسند، چرا غصه دار نمی شوند، «اذا ادوا فرائض الله» برای اینکه اهل بجا آوردن فرائض پروردگار هستند. آن کسی که اهل عبادت خدا است و عبادت آن هم بر اساس معرفت و همت و عشق است.چون بعضی عبادت ها و بعضی نمازها هست که آدم می خواند اگر همین نمازها مال پروردگار بود، بر می گشت به بنده اش می گفت: من سی سال نماز دارم چند می خری؟ عبد به خدا می گفت: هیچ نمی خرم . چون این نمازها در آن کسالت و سهو، بی فکری و بی معرفتی و بی همتی در آن موج می زند، قابل خرید نیست. اما اولیای خدا دو رکعت نماز می خوانند، فرشتگان را شگفت زده می کنند.زمین را به آسمان می دوزند. ما تعریفشان را می توانیم بکنیم، خودمان که نچشیدیم. اگر کسی از من بپرسد این حرفهایی را که روی منبر می زنی چقدرش در خودت هست؟ من می گویم هیچ چیز. می گوید: پس چرا می گویی می گویم من یک ضبط صوت هستم. صبح نشسته ام سخنان زیبای ملکوتی و زندگی پاکان عالم را حفظ کردم، شب می آیم نوار را باز می کنم زبانم صدا می دهد.
تو ذوق لعل خوبان را چه دانی تو شور این نمکدان را چه دانی
تو را با اطلس و مخمل بود کار قماش گل عذاران را چه دانی
آیا آن عرفه ای که در عرفات ابی عبدالله خوانده است، زبان و گلوی دیگری هم در این دنیا خوانده است؟! آن اشک پاک و خالصانه ای که نوشته اند: مانند دو مشک آب از چشمش می ریخت، به قیمت آن آب، آب از چشم کسی آمده است؟!
فقط خدا کند قیامت به ما نگویند: با نمازتان، با دعای کمیل خواندنتان، با عرفه خواندنتان، با دین من بازی کردید.
بازی چند جور است، یکی با پاسور بازی می کند، یکی با پول بازی می کند، یکی با اسباب بازی بازی می کند. بعضی ها هم مثل من با کمیل و عرفه بازی می کنند. با نماز بازی می کنند. اما اولیای خدا عبادت می کنند؛ در عبادتشان موج معرفت و همت و محبت دریاوار است. نماز میخوانند
در نمازم خم ابروی تو تا یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
شما این معنا را الان دقت کنید ، من هم دقت می کنم، اگر همین الان پروردگار با صدای خودش که با موسی بن عمران حرف زد، اعلام بکند و ما هم یقین بکنیم که صدا صدای خدا است، بگوید: مردم! من برای ابد دوزخ را خاموش کردم و برای ابد هم جهنم را خاموش کردم و برای همیشه هم بهشت را از بین بردم. دیگر نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی. حالا به شما می گویم: من را عبادت کنید و گناه نکنید. چند نفر عبادت کننده می مانند؟
عبادتها همه به طمع حضرت شکم است که برسد به بهشت، بخور؛ عبادتها به طمع شهوت است که به حور العین برسد. عبادتها از ترس افتادن در جهنم است والا اگر امشب اعلام کند که دیگر بهشت و جهنمی وجود ندارد، اینقدر ما خوشحال می شویم و می گوییم دیگر ما امشب تا هشت صبح می خوابیم، نماز دیگر برای چی؟ نمازی که پشتش لذت های بهشت نیست، ترک نمازی که پشتش زخم جهنم نیست، برای چی به خودم زحمت بدهم. اما اولیای خدا همین اعلام، اگر به آنها بشود. در جواب خدا می گویند: «ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک» خدایا! ما به بهشت و جهنم تو کاری نداریم، عاشق تو هستیم و تو هم شایسته آن هستی که بندگی کنیم تو را.
عاشق از معشوق، فقط خود معشوق را می خواهد، آن وقت این فرائض الهی برادران و خواهران معدن هایی هستند که بهشت پروردگار در دل این معدن ها هست و رضایت پروردگار در دل این معدن ها هست.
تا ما وارد این معدنها نشویم، رضایت الله و جنت الله را به دست نمی آوریم و جای دیگر هم گیر نمی آید.
امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید: «الفرائض الفرائض»دو بار، مردم واجبات خدا، مردم واجبات خدا،«أدوها الی الله» این واجبات دین است به خدا بپردازید،«تعدوا الی الجنه»خود این واجبات سبب بهشت است، نمی گوید خدا بهشت را به شما می دهد، می گوید واجبات را به جا بیاورید بهشت از دل این معدنها برایتان در می آید.
برادران عزیز اهل علمم بیشتر عنایت کردند«تعدکم الی الجنه» این فرائض الهی هستند که شما را به بهشت می رسانند نمی گوید خدا. این یک
دوم پدر نوشته بود اینها چرا بترسند چرا غصه دار بشوند در حالی که «و اخذوا سنن رسول الله» این ها به روشهای پیغمبر اقتدا کردند، نفس کشیدنشان گفتنشان، گریه شان، خنده شان، کسبشان و زن و بچه داری شان ،رفاقتان همه بر اساس روش پیغمبر هست. اخذوا سنن رسول الله این آیه در سوره احزاب است (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا) بیشتر مردم ایران امروز، دو تا توپ از دست داده اند. یعنی نتوانستند شوت کره ای ها را بگیرند وارد دروازه شده اند، چقدر مردم و جوانان ناله زدند و نفس نفس زدندو فریاد زدند و اعصابشان خورد شد، دو تا توپ را از دست داده اند. اما قسمت عمده ای از زنان و مردان و دختران چند سال است پیغمبر را از دست داده اند، یک ناله نکرده اند. چقدر دختران این مملکت چادر زهرا را از دست داده اند، یک ناله نکرده اند. اما همین دختران امروز پای تلویزیون دیدند جوانان ایرانی دوتا توپ را از دست داده اند چقدر ناله زدند .
سوم: پیغمبر اکرم صلی الله علیه این سومی را از روزه و حج و نماز و زکات برتر دانستند با جمله افضل «و تورعوا عن محارم الله» اولیای خدا زلفشان را به گناه گره نزدند. گناه برایشان لذت نداشت؟ دو میلیارد تومان پول برایشان لذت نداشت؟ روی صندلی نشستن و سینه سپر کردن و به یک مردم مظلومی کبر و آقایی فروختن، برایشان لذت نداشت؟ داشت ولی جور دیگر. گنا] در ذائقه اولیای خدا از زهر عقرب و نیش مار کشنده تر بود. این قدر روح پاک بود و تصفیه شده بود. ایشان با مشاهده زیبای مطلق با چشم دل و با لمس کردن توحید و با ورود در عبادت که همه اینها از عسل برایشان شیرین تر بود، جا در باطنشان نگذاشته بودند که از گناه هم لذت ببرند. جا نداشت. آنها از لذت الهی پر بودند، گدا و فقیر گناه نبودند، اینهایی که اهل گناه هستند، آدمهای گدا، پست، بدبخت، فقیر و نداری هستند که می خواهند یک گوشه بدنشان را، یا باطنشان را، یا خیالشان را، با گناه لذت بریزند.
اگر لذت ترک لذت بدانی دیگر لذت نفس لذت ندانی
چهارم: «و زهدوا فی عاجل زهرة الدنیا» اینها دنیا را یک شکوفه تازه باز شده زود گذر و در معرض پژمرده شدن می دیدند ، اصلا دل به مادیات نبسته بودند. نه اینکه دنبالش نروند، آنها هم لباس می خواستند غذا و خرج زن و بچه می خواستند، اما نیامده بودند دلار را محور قرار بدهند، و اسکناس را معبود قرار بدهند تا به خاطر به دست آوردنش به هر کانال پر از لجنی بزنند. پول پاک گیر می آمد ، گیر می آوردند؛ گیر نمی آوردند قناعت می کردند. گرفتار دنیا نبودند. بند به دنیا نبودند و دنیا را یک شکوفه می دیدند که به میوه نمی نشیند و زود هم پرپر می شدند.
بساط عمر نیرزد به زحمت چیدن چه چیدنی است که نچیده برچیدن
آنهایی که دل به دنیا دارند الان هشتاد سالشان است، هنوز مطابق قرآن ثروتشان را بین دختر و پسر تقسیم نکردند، هنوز هم چهار دستی این ثروت را گرفته اند، نمی دانند عزرائیل وقتی پیدایش بشود با یک نگاه دستشان را از همه چیز می برد. هشتاد سالشان است که میلیاردها تومان در این بانکها نگه داشته اند نه یک آجر به یک مسجد داده اند و نه یک آجر به یک درمانگاه داده اند ، نه یک آمپول به یک فقیرداده اند، نه نسخه یک مستحق را پیچیده اند.
پنجم: و رغبوا فی ما عند الله » تمام میلشان و تمام رغبتشان و تمام خواسته شان به رحمت خدا و به فضل خدا است و به لطف خدا است. «و رغبو ا فی ما عند الله»
ششم: «و اکتسبوا طیبا من رزق الله» یک عمری دنبال لقمه حلال رفتند.
من یک جمله راجع به لقمه حلال بگویم، خیلی عجیب است. این جمله در سوره مبارکه مومنون است. ارزش لقمه حلال را خدا اینجا نشان داده است« یا ایها الرسل» می گوید، من به تک تک پیغمبرانم خطاب کردم از آدم تا پیغمبر، قبل از اینکه من را عبادت کنید (کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا) با بدن پاک ، با خون پاک با گوشت پاک، با عصب پاک، با پوست پاک با استخوان پاک وارد عبادت بشوید. چطور می گوید: یک فضله موش یک دیگ شیر را نجس می کند. آن وقت ربا می خورید، دزدی می خورید، غصب می خورید، رشوه می خورید، این همه نجاست می ریزید در خودتان نجس نمی شوید. و با این همه نجاست می آیید روبروی من و می گویید: الله اکبر و من هم می گویم: تو سرت بخورد این الله اکبر.
رزق پاک به دست می آورند«لا یریدون به التفاخر و التکاثر» اینها دفترچه بانک باز نمی کنند، تکاثر»همینطور روی هم دسته نمی کنند، سینه شان را هم جلوی کسی سپر نمی کنند داریم. ابدا.
دیگر شما حد ابی عبدالله را می دانید، امام حسین علیه السلام کسی است که قبل از به دنبا آمدنش، تمام پاکان عالم تا زمان آدم برایش گریه کردند. زمین برایش گریه کرد، آسمان برایش گریه کرد. زین العابدین علیه السلام در مسجد شام فرمود: پرندگان و ماهیان دریا برای بابایم گریه کردند و برگ درختان برای پدرم گریه کردند ، اهل بهشت و جهنم برای پدرم گریه کردند. یک آدم خاصی هست. شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: آقا من از پیغمبر تا شما همه تان را دوست دارم، اما حسین علیه السلام را یک جور دیگر دوست دارم، چی هست داستان؟ امام صادق علیه السلام فرمود: ما هم مثل تو هستیم، ما هم حسین علیه السلام را یک جور دیگر دوست داریم.
این امام حسین علیه السلام سوار بر اسب هست در مدینه دارد می رود این بار برهای بازار حمال ها بعد از نماز ظهر نشسته بودند روی خاک و یک سفره هم پهن کرده بودند و تیکه تیکه نان خشک هم ریخته بودند در سفره هنوز دست نبرده بودند و می خواستند نان خالی بخورند نداشتند. ابی عبدالله علیه السلام آمد رد شود یکی از آنهاگفت شروع نکنید، من بروم حسین علیه السلام را دعوت کنم امروز با ما هم غذا بشود، گفتند: دیوانه چی داری می گویی؟ این سلطان دنیا و آخرت هست بیاوری و بنشینی با ما هم غذا بشود، گفت: معرفت نداری، دوید جلوی ابی عبدالله علیه السلام . گفت: حسین جان! ناهار خوردی، فرمود: نه. گفت: ناهار ما حاضر هست، ما هم دلمان می خواهد امروز با ما ناهار بخوری . پیاده شد آمد روی خاک نشست و به اندازه سیر شدن از آن نان خشکها خورد بعد فرمود: دیدن بازدید دارد، گفتند: بله . فرمود: همه تان ناهار فردا بیایید خانه من . و بعد به قنبر فرمود: هر چیزی که دارم بین اینها تقسیم کن، اینها اهل فخر فروشی نیستند.
هفتم: « انفقوا فیما یلزمهم من حقوق واجبة» تا اول فروردین می رسد، به زن و بچه شان می گویند، ما نمی توانیم در این پول باقیمانده سال تصرف کنیم. امسال ده میلیون گیرم آمده. دو میلیونش خمس است، حق واجب است، این مقدار گندم زکاتم است. انفقوا فیما یلزمهم من حقوق واجبه»بعد امام باقر علیه السلام می گوید: چقدر زیبا! فاولئک الذین بارک الله لهم فیما اکتسبوا» خدا به تمام اعمال اینها برکت داده است « و یثابوا علی ما قدموا لآخرتهم» پاداش آخرتشان هم برای عبادات و خدماتشان محفوظ نگاه داشته است.
منبع : روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی