مردى دوستش را براى خدا ملاقات كرد ، خدا ملكى را در راه او قرار داد ، از او پرسيد : كجا بودى ؟ گفت : به زيارت برادرم رفته بودم ، پرسيد : به خاطر حاجتى ؟ گفت : نه ، گفت : قوم و خويش بودى ؟ گفت : نه ، گفت : چيزى نزد او داشتى ؟ گفت : نه ، گفت : پس براى چه به ديدار او شتافتى ؟ گفت : فقط به خاطر خدا ، گفت : اى مرد !
خداوند مرا فرستاده كه به تو بگويم خدا به خاطر اين گونه دوستى تو را دوست دارد و بهشت را براى تو واجب كرد.
منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان