مقايسه اى با بهشت كنيد، ما كلمه كثير و اكثر در قرآن در ارتباط با بهشت نداريم، «ثلّة» داريم، «ثُلَّةٌ مّنَ الْأَوَّلِينَ* وَ ثُلَّةٌ مّنَ الْأَخِرِينَ»«ثلّة»؛ گروهى، اما كثير نداريم، ولى درباره دوزخ، اكثر و كثير داريم:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مّنَ الْجِنّ وَالإْنسِ» درباره بهشت اين حرف را ندارد؛ يعنى بهشت واقعاً خلوت است. به همين خاطر است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: جاى فقيرترين كس از لحاظ نعمت ها در بهشت، از سطح كره زمين وسيع تر است؛ چون مشترى ندارد. ولى اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند: اگر كسى در دوزخ، جاى دو كف پا براى خودش پيدا كند، خيلى به او لطف كرده اند. اكثر در قرآن زياد است:
«وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شكِرِينَ» اين أكثر، اهل دوزخ هستند. بعد به دوزخ مى گويد:«هَلِ امْتَلَأْتِ» معده ات سير شد؟ ديگر نمى خواهى؟ به پروردگار عالم مى گويد: «هَلْ مِن مَّزِيدٍ» ديگر ندارى داخل شكم من بريزى؟ اين لقمه هايى كه دادى كم بود، از ما مى پرسى سير شدى؟ مى گويند: دهان و معده نفس تغذيه شونده با زشتى ها مانند جهنم است؛ سير نمى شود. از ظلم، جنايت و آدم كشى سير نمى شود تا در رأس مجرمين جهان قرار گيرد، باز هم سير نمى شود. مجرمين كوچك را در اطراف خود ببينيد، روزى هزاران دروغ مى گويند، خيانت و جنايت مى كنند و هر گناهى را كه دسترسى پيدا كنند، مرتكب مى شوند و سير نمى شوند. نفس، نه در جهت خوبى ها و نه در جهت بدى ها، هرگز سير نمى شود.
تبيين تناسب جريمه و جرم
روايت خيلى مهمى از امام صادق عليه السلام آمده است كه جواب خيلى از شبهه هاى ذهنى را مى دهد.
به امام صادق عليه السلام عرض كرد: يابن رسول الله! شخص نيكوكار و بدكار مگر بيشتر از هشتاد سال در اين دنيا زندگى خواهد كرد؟ فرمود: نه. گفت: پس اين چه حكمى است كه پروردگار در قرآن كرده است كه مجرم بايد تا ابد در جهنم بماند: «هُمْ فِيهَا خلِدُونَ» مگر خدا عادل نيست؟ چرا جريمه ها با جرم ها متناسب نيستند؟ جرم مجرم، يا خوبى ها در شصت سال بوده، اما جريمه يا پاداش او ابدى است؟ براى چه؟
امام صادق عليه السلام فرمودند: نيت و خواسته نفس مجرم اين بوده كه اگر باز در دنيا بماند، دوباره همين گونه باشد. چون اگر مى خواست دست بردارد، اين همه سال دو پيغمبر با محبت، با كرامت، بردبار، با زبان نرم فرعون را به حق دعوت كردند، اما او قبول نكرد. اگر صد سال ديگر يا تا ابد نيز مى ماند، باز هم قبول نمى كرد. يعنى خدا مى بيند وقتى مجرم تمام درها به رويش بسته شده است، تازه به فكر برگشت مى افتد و گرنه نيتش اين است كه همين گونه باشد، اگر او را نگهدارد، باز هم همين كارها را مى كند و كره زمين نيز گنجايش نگهداشتن همه را ندارد، لذا به آن طرف منتقلش مى كند و به جهنم مى برد تا در آنجا دائمى شود؛ چون اگر باز هم مى ماند، همين بود. پس سزاى جرم متناسب با مجرم است؛ يعنى ذات مجرم مى گويد: اگر من نميرم، باز همين هستم.
شكل گيرى ذات مجرم با جرم
درباره مجرمان يهود مى فرمايد: «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» مى خواهند هزار سال بمانند و همين طور مجرم باشند. اگر ده هزار سال ديگر نيز بمانند، باز همين هستند. هر روز مى كشد، مانند گرگ حمله مى كند و مانند خوك بى غيرتى و بى تربيتى مى كند. يعنى فكر مى كنيد اگر كسى را بفرستيد تا شارون و بوش را امر به معروف كند، آنها نماز شب خوان شده، از اولياى خدا مى شوند؟ اولين كلمه اى كه به زبان مى آورند اين است كه: زودتر او را ببريد، چهل تير در مغزش خالى كنيد و شرّ او را بكنيد.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی