اگر در رابطه با آيات كتاب آفاق دقت كنيم، ميبينيم وجود مبارك پروردگار مهربان هستيشناسي را مقدمه خداشناسي قرار داده است؛ يعني جهانبيني در اسلام مقدمة خدابيني است. در حقيقت اين جهانبيني را ميخواهد چشم دل قرار بدهد كه با آن چشم انسان زيباي مطلق را و جمال ازلي و ابدي را تماشا بكند البته در اين هستي شناسي قرآن مجيد انسان را غرق در صفتشناسي خدا هم ميكند. يعني انسان يك آيه از آيات آفاق يا يك آيه از آيات انفس را تحليل علمي و طبيعي ميكند كه اگر يادتان باشد قرآن آيات آفاق و انفس را كلي ميگويد و خيلي جالب بود كه در يكي از آيات مربوط به عالم هستي در پايان آيه فرمود: (ُفَسْئَلْ بِهِ خَبيراً) در مورد اين موضوعات از اهل خبره بپرسيد، يعني آن كساني كه ساليان طولاني مطالعه در آيات آفاق داشتند، پشت دوربينهاي نجومي نشستند، كاري هم به دينشان ندارد «انظر الي ما قال» اين گفتارهاي علميشان را ببين و لاتنظر من قال« قَالَ النَّبِيُّ ص خُذُوا الْعِلْمَ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ» اين از امتيازات دين ماست، كه امت محصور در خودشان و در علم خودشان نميكنند.
وقتي دقت در اين آيات ميشود انصافاً انسان تركيب يك شيئ را، حجم يك شيء را، وزن يك شيء را، حركت يك شيء را، آثار يك شيء را به دست ميآورد ميبيند اين شيء افق طلوع علم حق، فعل حق، ارادة حق، حكمت و رحمت و لطف حق است. چون هر شيء را انسان در تمام جوانبش منظم و سر جاي خودش ميبيند و در ارتباط با ديگر اجزاء هستي هم رابطة محيّر العقول ميبيند و كلاً جهان را كه انسان نگاه ميكند به شكل يك انسان كامل جامع ميبيند.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هـر چيزي به جـاي خويش نيكـوست
چرا نيكوست؟ چون بر اساس علم، حكمت، رحمت و عدل است. ديگر اين براي اهل دانش ثابت شده است كه آمدند و گفتند. « قال النبي ص بالعدل قامت السماوات و الأرض» قوام آسمانها و زمين به عدالت است؛ يعني هر چيزي سر جاي خودش است با وزن معين، حجم معين، حركت معين و با آثار معين كه هر گوشه اين جهان را بخواهد فسادي در آن ايجاد كنند يا در آن تغيير ايجاد كنند يا در دايره افراط و تفريطش بيندازند به هم ميخورد. فرض بكنيد اين فاصله صد و پنجاه ميليون كيلومتري خورشيد را با زمين كه يك فاصلة عادلانه، عالمانه و به دور از افراط و تفريط است كه نشانگر علم و حكمت و عدل كنندة كار است. اگر اين صد و پنجاه ميليون كيلومتر را دو هزار كيلومتر بتوانند دورترش كنند، يعني زمين را دو هزار كيلومتر دورتر كنند يا دو هزار كيلومتر نزديكتر كنند. اگر دو هزار كيلومتر دورتر كنند به اين حد تمام موجودات و درياها يخ ميشود، مثل يخهاي قطبي اگر آن را نزديكتر كنند تمام موجودات ميسوزند و تمام درياها هم به جوش ميآيند و همة آبها بخار ميشود.
پس در اين هستيشناسي خداشناسي قرار دارد و در اين هستيشناسي دلالت بر صفات پروردگار مهربان عالم است؛ يعني قرآن وقتي آيات آفاق و آيات انفس را بيان ميكند و معرفت هستيشناسي به انسان ميدهد. در اين امواج معرفتشناسي هستي معرفتشناسي صفات خدا هم هست آن وقت به قول پيغمبر (ص) انسان دو تا چشم در سر دارد و دو تا چشم در قلب دارد. در اين هستيشناسي كه راهنمايي به صفاتشناسي هم ميكند؛ آن چشم دل مثل بچة نوازدي كه كم كم چشمش باز ميشود و با چشمش با عالم با قيافه مادر با قيافه پدر رابطه ميگيرد اين چشم قلب هم كاري ديگر ندارد غير از تماشاي پروردگار.
منبع : پایگاه عرفان