تاريخ حسين بن على را همه شما مى دانيد كه در چه وضعى قيام خود را آغاز كرد، در چه فشارى بود، و چه مظالمى وجود داشت . ولى در عين حال آنجا كه پاى مسائل اخلاقى به ميان مى آمد آيا حاضر بود حتى عليه دشمن از اخلاق تجاوز بكند؟ ابدا. مسلم بن عقيل يك تربيت شده اوست ، يك شيعه است ، سربازى است از اطراف او؛ بهترين فرصت ها به دستش مى آيد كه ابن زياد را بكشد، ولى در همان حال فكر مى كند كه اسلام با اين جور مبارزه كردن مخالف است و اينگونه مبارزه را جوانمردانه نمى داند به او گفتند: چرا از اين صندوقخانه بيرون نيامدى كه شر او را از سر مسلمين كم كنى ؟
گفت : همان وقت به فكر حديث پيغمبر افتادم : الا يمان قيد الفتك ايمان اجازه نمى دهد كه مسلمان ولو به آن كسى كه بيرون مرز دينى خودش هست تجاوز بكند اين ناجوانمردانه و نامردانه است ، من نمى توانم (چنين كارى بكنم ).
دشمن مى آيد در بين راه در حالى كه تشنه است مى گويد از اين فرصت استفاده بكنيم آب را به روى آنها ببنديم ؛ مى فرمايد: مبادا چنين كنيد، طريق مبارزه ما اين جور نيست كه آب را به روى آنها ببنديم ؛ به آنها آب بدهيد؛ به اسبانشان هم آب بدهيد پيشنهاد مى كنند الان بهترين موقع است براى جنگيدن .
مى فرمايد: از لحاظ اينكه آنها را از بين ببريم بله ، ولى از لحاظ حق و قانون چطور؟ هنوز كه آنها به ما تجاوز نكرده اند آنها مسلمانند، ما هم مسلمان هستيم ، تا آنها تجاوز نكنند ما از خودمان دفاع نمى كنيم اين انضباط اخلاقى را ببينيد. اين همان اخلاقى است كه بر پايه خداشناسى است اين اخلاق را هيچ چيز نمى تواند متزلزل بكند؛ منافع شخصى ، حب حيات ، حفظ خود، حفظ خانواده ، مقام رياست و خلافت نمى تواند آن را متزلزل بكند.
حتى در همان روز خونين عاشورا يكى از شريرترين آنها از پشت مى آيد شبيخون بزند، بى خبر از اينكه ترتيب خيمه ها و خندقى كه كنده اند مانع از اين است كه شبيخون بزند. عصبانى مى شود و شروع مى كند به فحاشى كردن . يك نفر عرض مى كند: ((يابن رسول الله ! اجازه بدهيد كه با يك چوب كلك اين را بكنم )).
فرمود: تا آنها ابتدا (به جنگ ) نكرده اند براى ما جايز نيست . اول آنها بايد شروع بكنند و بعد ما دفاع بكنيم . اين انضباط اخلاقى ، ديگر خود در آن نيست ، شخص در آن نيست ، خانواده در آن نيست ، اهل محل در آن نيست ، اهل شهر و وطن در آن نيست ، آب و خاك در آن نيست ، نژاد و مليت در آن نيست ، از انسانيت هم چند درجه آن طرف تر است ، جهانى است .
اين است كه مساءله خودى در اخلاق جز با دين با هيچ ديگر حل نمى شود.
منبع : تبیان