فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

عزای ابوالفضل از خباز کاشانی‏

سکینه گفت عمو جان تو عهد بستی و رفتی 

چه شد که قلب من و عهد خود شکستی و رفتی؟ 

 

نگشت آب میسر نیامدی ز چه دیگر 

چه شد که رشته الفت ز ما گسستی و رفتی؟ 

 

برادرت به حرم ایستاده بی کس و تنها 

بیا که سرو قدس را ز غم شکستی و رفتی  

 

نبود آب نباشد، چرا به خیمه نیائی؟ 

ز تشنگان دل آزرده، دست شستی و رفتی  

 

مگر نبود عمو جای من بدامن لطفت؟ 

مرا به خاک نشاندی به خون نشستی و رفتی  

 

حسین از غم بیدستی ات ز پای در افتاد 

ولی تو از غم و رنج زمانه رستی و رفتی  

 

برای آب عموجان شد آب، اصغرم امروز 

نیامدی دل ما را ز غصه خستی و رفتی  

 

بساز مرثیه «خباز» در عزای ابوالفضل 

از این کمند مصیبت چه زود جستی و رفتی  


منبع : راسخون
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عاشقان مست نشستند بگویند از تو از علی سلیمانی
رجعت سرخ
همه مجنون رخ ليلايند از احمدطاوسيان
آیینه شدند و تابناک افتادند از جعفر رسول ‌زاده
داغ
شعری از مولانا جلال الدین رومی
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»

بیشترین بازدید این مجموعه

بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
شعری از مولانا جلال الدین رومی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
همه مجنون رخ ليلايند از احمدطاوسيان
آیینه شدند و تابناک افتادند از جعفر رسول ‌زاده
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست از سید حسن ...
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی
سبز بخت سرخ او از احد ده ‏بزرگی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^