فارسی
پنجشنبه 04 مرداد 1403 - الخميس 17 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

1
نفر 74
88% این مطلب را پسندیده اند

جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟!

جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟!

شيخ بهائى مى گويد : از مردى مورد اطمينان شنيدم ، گنهكارى از دنيا رفت ; همسرش براى انجام مراسم تغسيل و تكفين و تدفين از مردم درخواست كمك كرد ، ولى شدت نفرت مردم نسبت به آن گنهكار به اندازه اى بود كه كسى براى انجام مراسم حاضر نشد ، به ناچار كسى را اجير كرد كه جنازه را به مصلاى شهر ببرد ، شايد اهل ايمان به انجام مراسم اقدام كنند ، ولى يك نفر براى حضور در مراسم حاضر نشد !

 

پس جنازه را به وسيله اجير به صحرا برد تا آن را بى غسل و كفن و نماز دفن كند .نزديك آن صحرا كوهى بود كه در آن كوه زاهدى مى زيست كه همه عمر به عبادت گذرانده بود و ميان مردمى كه در آن نزديكى مى زيستند مشهور به زهد و تقوا بود . همين كه جنازه را ديد از صومعه خود به سوى جنازه رفت تا در مراسم او شركت كند ، اهل آن اطراف وقتى اين مطلب را شنيدند به سرعت خود را به آنجا رساندند تا همراه عابد در مراسم مربوط به ميت حاضر شوند .مردم سبب شركت كردن عابد را در مراسم آن گنهكار از شخص عابد پرسيدند ، گفت : در عالم رؤيا به من گفتند فردا از محل عبادت خود به فلان موضع از صحرا برو ، در آنجا جنازه اى است كه جز يك زن كسى همراه او نيست ، پس بر او نماز گذار كه او مورد آمرزش و عفو قرار گرفته است .مردم از اين واقعه تعجب كردند و در دريايى از حيرت فرو رفتند . عابد همسر ميّت را خواست و از احوالات ميت پرسيد ، همسر ميت گفت : بيشتر روزها دچار يكى از گناهان بود .

 

عابد گفت : آيا عمل خيرى از او سراغ دارى ؟ گفت : آرى سه عمل خير از او مى ديدم :
1 ـ هر روز پس از ارتكاب گناه ، جامه هايش را عوض مى كرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ايستاد .
2 ـ هيچ گاه خانه اش از يتيم خالى نبود و بيش از مقدارى كه به فرزندان خود احسان مى كرد به يتيم احسان مى نمود .
3 ـ هر ساعت از شب بيدار مى شد مى گريست و مى گفت : پروردگارا ! كدام زاويه از زواياى دوزخ را با اين گنهكار پُر خواهى كرد ؟!

 

بر گرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز، نوشته استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
1
88% (نفر 74)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سرپيچى از اهل بيت عليهم‏السلام
سبك شمردن نماز
دين خود را فروخته‏ ام‏
احمد خضرویه و دزد
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏
تاجری که خانه‌اش را در اختیار زائران قرار می‌داد
ابراهيم عليه السلام و ملك الموت‏
اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏گويد
حکایتی از اثر معجزه‏آساى ادب‏
حکایتی از تواضع فضیل در برابر حق‏

بیشترین بازدید این مجموعه

با مردم مدارا کن
احمد خضرویه و دزد
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏
حكايات دیگری ذوالقرنين‏
داستان تأسف ‏بار عقبة بن ابى معيط
داستان شعوانه و توبه‏
حکایت عيادت حضرت امام محمّد باقر عليه السلام از ...
دين خود را فروخته‏ ام‏
تاجری که خانه‌اش را در اختیار زائران قرار می‌داد
توبه جوانی که خیاط زنانه بود

 
نظرات کاربر

ناشناس
هر روز پس از ارتكاب گناه ، جامه هايش را عوض مى كرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ايستاد .؟؟؟ هر روز گناه و خشوع در نماز؟
پاسخ
0     0
2 دى 1399 ساعت 00:42 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^