فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نگاه اولياء به خلقت الهى

آنانكه در بستر هدايت آرميده اند و دست در دست پيامبران و امامان دارند و قانون زندگى و حياتشان قرآن است در برابر حوادث و مصائب به ويژه توطئه هاى شيطان و شيطان صفتان چون كوه استوار و سنگ سخت اند . هرگز نمى گذارند به ساختمان شخصيت و بناى احسن تقويمى آنان ضربه و زيانى وارد شود . درونشان از آرامشى عجيب برخوردار است و ظاهرشان غرق وقار و سنگينى است .از عبادت و طاعت لذّت مى برند و از خدمت به خلق خوشحال و مسرور مى شوند و نسبت به بود و نبود امور مادى ، حالى يكسان و مساوى دارند و همواره به داده خدا قناعت مىورزند و آنچه را ديگران در ظاهر گرفتارى مى دانند گرفتارى نمى دانند .آنان بيچاره و گرفتار و مصيبت زده را كسى مى دانند كه در جهت دينش لطمه خورده و اسير چنگال شيطان شده است .
 حكايت شنيدنى از يكى از اولياء خدا
از مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانى متخلص به مجنون نقل شده است كه براى تبليغ راهى منطقه اى شدم ، اول مغرب به مركز يك بخش نسبتاً پر جمعيت رسيدم ، جهت اداى نماز به مسجد رفتم ، پس از نماز با اجازه امام جماعت بر عرشه منبر نشستم ، در هنگام ذكر مصيبت ، خود و همه مستمعان غرق در گريه بوديم ولى امام جماعت از گريه ساكت بود و اين سكوت براى من مايه تعجب و شگفتى شد ، پس از منبر كنارش نشستم و پس از گفتگويى مختصر مرا به خانه اش دعوت كرد .در خانه از محضرش اجازه خواستم سبب سكوتش را هنگام ذكر مصيبت بپرسم ، خيلى آرام در پاسخ من گفت : كسيكه بايد مرا بگرياند تو نيستى ! در هر صورت چون غذايى در خانه نبود من و خانواده اش گرسنه سر به بالين خواب گذاشتيم .پس از نماز صبح و تعقيبات نماز فرزندش آمد و گفت : بابا ! بسيار گرسنه هستيم ، پاسخ داد : مى دانم ، چند جلد از كتاب هايم را نزد نانوا ببر گرو بگذار و نانى چند بگير و به خانه بياور ، او هم چند جلد كتاب برداشت و به سوى نانوايى رفت تا نانى چند فراهم كند .من به محضر او كه بسيار آرام و با شخصيت مى نمود گفتم : نمى دانستم شما هم خيلى گرفتار هستيد ، او هم آرام به من نگريست و گفت : من هم نمى دانستم شما آدم نيستى ! مگر نداشتن نان و محروميت از امور مادى گرفتارى است ؟ ! انسان اگر از كرائم انسانى برخوردار باشد و در عرصه مقامات معنوى زندگى كند اين امور را هرگز گرفتارى و بلا نمى بيند .يكى درد و يكى درمان پسندديكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه را جانان پسندد
آرى ;تكلّف گر نباشد خوش توان زيستتعلّق گر نباشد خوش توان مردمى گويند : آن امام جماعت كه در همان بخش از دنيا رفت ، نيم ساعت پيش از مرگش به وسيله همسايگانش در حرم مطهر اميرالمؤمنين (عليه السلام)ديده شده بود ! !
 عيسى بن مريم در نگاه اميرالمؤمنين (عليهما السلام)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد :و اگر مى خواهى از عيسى بن مريم برايت بگويم كه سنگ را بالش خود قرار مى داد ، لباس پشمى خشن به تن مى كرد و نان خشك مى خورد ، نان خورش او گرسنگى و چراغش در شب ماه و سرپناهش در زمستان جاى جاى مشرق و مغرب و ميوه و سبزى اش گياهى بود كه زمين براى چهارپايان مى رويانيد ، نه زنى داشت كه او را فريفته خود كند ، نه فرزندى كه او را به غصه بنشاند ، نه ثروتى كه او را از آخرت باز دارد و نه طمعى كه او را به خوارى اندازد مركب او دو پايش و خدمتكارش دو دستش بود.
او با چنين زندگى محدود و تهى از امور مادى سراپاى وجودش براى عرصه معنويت انسان خير و بركت و آبرو در دنيا و آخرت بود .. . . يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَة مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الْدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ. . . . اى مريم ! يقيناً خدا تو را به كلمه اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى دهد ، كه در دنيا و آخرت داراى مقبوليّت و آبرومندى و از مقربّان است .اينان همه سرمايه خود را خدا مى دانستند ، دوست و رفيق خود را خدا مى شمردند :« يَا عُدَّتِى فِى كُرْبَتِى، وَيَا صاحِبِى فِى شِدَّتِى . . . ».اى همه سرمايه من در روز پريشانى و اى دوست و رفيق من در رنج و دشوارى .
والى ملك ولايت ذو النونآنكه با سرّ حقيقت مشحون
گفت در مكه مجاور بودم *** در حرم حاضر و ناظر بودم
ناگه آشفته جوانى ديدم *** نى جوان سوخته جانى ديدم
لاغر و زرد شده هم چو هلال *** كردم از وى ز سر مهر سؤال
كه مگر عاشقى اى شيفته مرد *** كه بدين گونه شدى لاغر و زرد
گفت آرى به سرم شور كسى است *** كش چو من عاشق رنجور بسى است
گفتمش يار به تو نزديك است *** يا چوشب روزت از او تاريك است
گفت در خانه اويم همه عمر *** خاك كاشانه اويم همه عمر
گفتمش يك دل و يك روست به تو *** يا ستمكار و جفا خوست به تو
لاغر و زرد شده بهر چه اى ؟ *** سر به سر درد شده بهر چه اى ؟
گفت رو رو كه عجب بى خبرى *** به كزين گونه سخن در گذرى
محنت قرب ز بُعد افزون است *** جگر از هيبت قربم خون است
هست در قرب همه بيم زوال *** نيست در بُعد جز اميد وصال
آتش بيم دل و جان سوزد *** شمع اميد روان افروزد
 ارزيابى صحيح و غلط
بسيارى از مردم چون حسّ گرا هستند و نيازهاى فورى و فوتى را در نظر دارند و رغبت و شوقشان متمركز در شهوات و ماديات است ، بر اثر بى ايمانى يا ضعف ايمان ، يا انكار معاد ، يا نشناختن منزلت انسان و اهداف و آينده او ، با ديدى سطحى و ابتدائى ، تمام خوبى و بدى ها را در بود و نبود امور دنيايى و ثروت مى دانند و همه برنامه هاى حيات را بر همين محور ارزيابى مى كنند ، قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد :
 فَأَمَّا الاِْنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَكْرَمَنِ * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَهَانَنِ.اما انسان ، هنگامى كه پروردگارش او را بيازمايد و گرامى داردش و نعمتش بخشد ، مى گويد : پروردگارم  چون شايسته و سزاوار بودم  مرا گرامى داشت ، * و اما چون او را بيازمايد ، پس روزى اش را بر او تنگ گيرد ، گويد : پروردگارم مرا خوار و زبون كرد .اينان نمى دانند كه مال و مكنت سند عزت و ارزش و ملاك فضيلت و برترى نيست .گروهى فراوانى نعمت مادى و كثرت مال و منال و بسيارى اموال را بدون اينكه به تكاليف الهى و وظايف انسانى خود عمل كنند ملاك ارزش و عزت خود و محبوبيتشان در خيمه هستى و احياناً توجه خدا به خويش مى دانند و فكر مى كنند برخوردارى بيشتر و سفره گسترده تر و نعمت فزون تر سبب ارزش و قيمت انسان است !آنان به اين حقيقت توجه ندارند كه سفره نعمت هاى مادى بين انسان و همه موجودات زنده زمينى سفره اى مشترك است و محصولى جز رشد كالبد و اضافه شدن به طول و عرض و حجم بدن و شعلهور ساختن آتش شهوت و خستگى و گاهى اندوه و غم ندارد و در پايان عمر هم بناچار بايد دست از همه آنها كشيد و سر به تيره تراب فرو برد ، قرآن در اين زمينه مسايل بسيار عميق و جالبى دارد : وَالاَْرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا* * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا * مَتَاعاً لَّكُمْ وَلاَْنْعَامِكُمْ * فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى * يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الاِْنسَانُ مَا سَعَى * وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَى * فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِىَ الْمَأْوَى.و زمين را پس از آن گسترانيد ، * و از آن آبو چراگاهش را بيرون آورد ، * و كوه ها را محكم و استوار نمود * تا مايه بهرهورى شما و دام هايتان باشد . * پس زمانى كه آن حادثه بزرگ تر  و غير قابل دفع  در رسد ، * در آن روز انسان آنچه تلاش و كوشش كرده به ياد آورد * و دوزخ رابراى هر بيننده اى آشكار سازند ، * و اما كسى كه طغيان و سركشى كرده * و زندگى دنيا را بر زندگى ابد و جاويد آخرت  ترجيح داده ، * پس بى ترديد جايگاهش دوزخ است ;بنا بر ارزيابى اين آيات نه اينكه دنيا و نعمت هاى مادى اش معيار ارزش نيست ، بلكه كسيكه دنيا و عناصر مادى و ابزار ظاهرى اش را بر خدا و دين و پيامبران و امامان و قرآن و تكاليف شرعيه و وظايف انسانيه ترجيح دهد و جز به دنيا نينديشد و جز به دنيا دل نبندد و جز از پى دنيا نرود ، دوزخ و آتش برافروخته اش جايگاه اوست .
 ارزيابى نيكو در كلام اميرالمؤمنين (عليه السلام)
عناصر مادى و نعمت هاى ظاهرى و وسايل و ابزار دنيايى اگر نزد خدا ارزش قابل توجهى داشت آن را پاداش زحمات اوليا و عاشقانش قرار مى داد و همه آنان را به كثرت مال و فراوانى و فراخى ثروت مفتخر مى كرد و دينار و لقمه اى به دشمنان و ملحدان و كافران عطا نمى كرد و آنان را هميشه در سخت ترين مضيقه و شديدترين مصيبت قرار مى داد ، بنابراين چون دنيا و نعمت هاى مادى اش در پيشگاه حق معيار و ملاك ارزش نيست چه بسا فراوان و گسترده و فراخ و افزون در اختيار بدترين افراد قرار داده مى شود و چه بسا خوبان عالم و مؤمنان باكرامت ، دستشان از مال دنيا خالى بماند و بر دست خالى خود صبر كنند و بر مال اندك خود به شكر برخيزند و زندگى را به قناعت به سر برند .حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در وصف و چگونگى دنيا مى فرمايد :« تَغُرُّ وَتَضُرُّ وَتَمُرُّ إنَّ اللهَ تَعالى لَمْ يَرضَها ثَواباً لاِوْلِيائِهِ وَلا عِقاباً لاِعدائِهِ وَإنَّ أهْلَ الدُّنيا كَرَكْب بَينَاهُم حَلُّوا إذ صَاحَ بِهِم سَائِقُهُم فَارتَحِلُوا ».دنيا مى فريبد و زيان مى زند و مى گذرد ، خدا دنيا را به عنوان پاداش براى اوليائش و كيفر براى دشمنانش نپسنديد ، اهل دنيا چون كاروانند كه در اثناى فرود آمدن آن ، سالارشان فرياد مى زند كوچ كنيد .اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در معمولى بودن كالاى دنيا و بى ارزش بودن امور مادى آن ، ـ در صورتى كه جهت اداى تكليف و اجراى مسايل الهى و انسانى به كار گرفته نشود ـ مى فرمايد :« أمَا وَالَّذى فَلَقَ الحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْلاَ حُضُورُ الحَاضِرِ وَقِيَامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَمَا أخَذَ اللهُ عَلَى العُلَمَاءِ أنْ لاَ يُقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظَالِم وَلاَ سَغَبِ مَظْلُوم لاَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلى غَارِبِهَا وَلَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِهَا وَلاَلْفَيْتُم دُنيَاكُم هذِهِ أزهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز.
هان ! به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد ، اگر حضور حاضر براى بيعت با من نبود و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود و اگر نبود عهدى كه خدا از دانشمندان گرفته كه در برابر شكم بارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند ، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مى انداختم و پايان حكومت را با پيمانه خالى اولش سيراب مى كردم ، هر آينه مى يافتيد و مى فهميديد كه ارزش دنيايتان نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است !

بر گرفته از کتاب جلوه های رحمت الهی استاد حسین انصاریان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جوين بن مالك‏
على بن عقيل‏
حضرت زهرا(س) زنی که بهشت مشتاق اوست
بندگی کن تا که سلطانت کنند
مرکز برکات عالم ! حضرت معصومه (س)
چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع
ماجرای پیوستن «زهیر» به کاروان امام حسین(علیه ...
احمد بن حسن عليه السلام‏
غم و شادى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
حسنين امامند چه قيام كنند يا قعود

بیشترین بازدید این مجموعه

سيد حيدر آملى(رحمه الله) و شيخ محى الدين بن عربى
زندگانى حضرت فاطمه معصومه(عليها سلام)
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
جایگاه حضرت زینب سلام اللّه علیها در روایات
صبر در احادیث اسلامی
نیاز به دین (1)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^