مالك جهانها و جهانيان كه مصالح مملوك خود را حكيمانه تدبير مى كند و در اين زمينه به انسان توجه ويژه اى دارد، نپسنديد كه زحمات پيامبرش در تبليغ و تبيين قرآن و امورى كه پس از او در جهت تكميل هدايت امت و رشد و كمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى كه پيامبر در سايه وحى براى نجات مردم از تاريكى ها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمايه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزينه كرد خاموش شود.
واجب عقلى و ضرورت شرعى بود كه آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدايت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشينى را كه از هر جهت قدرت مديريت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاكى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نمايد و اطاعت و پيروى از او را واجب الهى اعلام كند، و مخالفت با او را مساوى كفر و ارتداد بشمارد.
مالك و مربى جهانها و انسان بر اساس اين ضرورت به پيامبرش اعلام كرد كه كسى براى اين مقام كه مقام امامت و ولايت و سرپرستى امت است جز على بن ابى طالب شايستگى و لياقت ندارد، و اوست كه از هر جهت مى تواند ربوبيت تشريعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگينى كه از ناحيه يهوديت و مسيحيت و نفاق متوجه امت است حفظ نمايد، و آئين الهى را از ضربه تحريف نگاه دارد.
اين معنا در ضمن يك آيه كه به اتفاق همه دانشمندان و علما و حكما و عرفاى شيعه، و منصفين از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق على بن ابى طالب نازل شده اعلام شد:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ:
اى پيامبر حكمى كه از سوى پروردگارت، [مالك و مربى و مدبرت، درباره ولايت و رهبرى على بن ابى طالب ] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام اين كار بر نخيزى رسالت خدا را كه بر عهده تو بوده نرسانده اى، [نگران حسودان و دشمنان مباش ] خدا تو را حفظ مى كند، بى ترديد خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولايت و رهبرى را به خاطر اين كه مى داند از شدت حسادت و كينه به پذيرفتن آن تن در نمى دهند] به صراط مستقيم و خوشبختى و سعادت هدايت نمى كند!
حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مى فرمايند:
خدا به رسول خود وحى كرد كه: على بن ابى طالب را (براى رهبرى امت و تداوم حكومت عدل) جانشين خود قرار دهد، پيامبر بيم داشت كه ابلاغ اين حقيقت عظيم بر برخى از صحابه گران آيد!! لذا خداوند براى تشجيع به آشكار شدن اين امر حياتى و تهديد به اين كه اگر آن را ابلاغ نكند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانيده است، فرمان عملى ساختن جانشينى على (ع) را صادر كرد.
مفسر بزرگ، امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان مى گويد: عياشى در تفسير خود از ابن عمير، او از ابن اذنيه او از كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس و جابربن عبدالله نقل نموده كه گفته اند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد على بن ابى طالب را به جانشينى خود منصوب نمايد و پيامبر از اين موضوع مى ترسيد كه چنانچه پسر عموى خود را به اين مقام منصوب نمايد مورد طعن قرار گيرد، خداوند طىّ نزول اين آيه فرمان به اين معنى داد و رسول خدا در روز غدير خم به ولايت على قيام نمود، و نيز ابوالحمد از حاكم ابوالقاسم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل طى اسنادى از ابوعمير و نيز در همين كتاب به سندى از حيان بن على علوى او از ابوصالح او از ابن عباس روايت كرده كه: گفته اند: اين آيه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا على بن ابى طالب را بر روى دست بلند كرد و فرمود:
«من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»
هر كس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن دار هر كه او را دشمن باشد.
چنانچه حضرت ربّ العزّه به اين خاكروبه آستان اهل بيت عنايت كند كه اين تفسير را به پايان برساند در ضمن تفسير و توضيح اين آيه شريفه مفصل و مشروح مطالب استوارى را بر اساس آيات قرآن و روايات شيعه و سنى انشاءالله به رشته تحرير خواهم كشيد.
منبع : پایگاه عرفان