فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

لقمان حكيم و معاشران كم نظير

او مردى سياه چهره از سرزمين سودان بود كه ساليانى دراز به عنوان برده و غلام در اختيار ثروتمندان قرار داشت و براى آنان كارهاى پر مشقت و با زحمت انجام مى داد ولى در چنان فضايى از انجام تعاليم الهى و پند واعظان و حكمت حكيمان غافل نبود .پس از اين كه از قيد بندگى آزاد مى شود ، به نشست با عالمان و پاكان و خردمندان و دينداران واقعى همت مى گمارد تا جايى كه از آن چهره ملكوتى و مؤدب به آداب الهى نقل شده كه به فرزندش فرمود :شمار اين گونه انسان هاى والايى كه با آنان معاشرت و همنشينى داشتم به حدود چهار هزار نفر مى رسد .نفس پاك آن معاشران و روش و منش انسانى آن رفيقان نيك سيرت و اخلاق و خوى آن همنشينان ملكوتى خصلت ، چنان در وى مؤثر افتاد كه قلب با صفا و پاك و آيينه صفت خود را به طور مستقيم شايسته دريافت حكمت الهى از ناحيه حريم حضرت حق شد .وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ . . .و به راستى ما به لقمان حكمت عطا كرديم . . . علاوه بر اصول حكمتى كه حضرت حق در قرآن مجيد از او نقل كرده ، اهل بيت  (عليهم السلام) هم از او حكمت هاى پر ارزشى روايت كرده اند از جمله :فرزندم ! از دنيا پند و عبرت بگير و آن را براى اين كه جيره خور مردم نشوى ترك مكن و تا جايى وارد دنيا شو كه به آخرتت زيان نزنى .فرزندم ! دنيا دريايى است پر عمق ، عالمان بسيارى در آن غرق شده اند ، بايد كشتى تو در آن تقوا و پرهيزكارى و مال التجاره اى كه كشتى ات را پر مى كند ايمان و بادبانش توكل و ناخدايش عقل و قطب نمايش دانش و بصيرت و سكّان و مايه آرامشش صبر باشد.فرزندم ! از شبانه روز ده ساعت براى شخص خود سهمى قرار ده كه در آن به كسب علم و دانش بكوشى.فرزندم ! با ستمگر هم سفر مباش و با او رفاقت و معاشرت مكن ، با فاسق و بدكار به دوستى بر نخيز و با متهم ، همنشين مباش .فرزندم ! دين چون درخت است ، ايمان به حق آبى است كه آن را مى روياند ، نماز ريشه آن است ، زكات ساقه هايش ، دوستى و رفاقت براى خدا شاخه هايش ، اخلاق نيك برگ هايش ، دورى از حرام ميوه هايش ، چنانكه درخت با ميوه خوب كامل مى گردد ، دين هم با دورى از كارهاى حرام كامل مى شود » .امام صادق  (عليه السلام) درباره او مى فرمايد :لقمان مردى بود در كار و عمل براى خدا نيرومند و در مسير حق پرهيزكار ، غرق در سكوت ، آراسته به وقار ، دقيق ، آينده نگر ، تيزبين ، پندآموز ، بى خشم و غصب ، به دور از شوخى ، حل كننده نزاع و اختلاف مردم.
 معاشرت معنوى مقدس اردبيلى
انسان از طريق تقويت ايمان و تقوا و عبادت و خدمت مى تواند به جايى برسد كه خود را در محضر معنوى اولياى الهى حاضر كند و از انفاس قدسيه آنان بهره مند گردد .حضور فيزيكى اين گونه چهره هاى ملكوتى در فضاى حيات لازم نيست بلكه معرفت و شناخت آنان و تجلى دادن مقام نورانى آن بزرگواران در قلب و آشنايى با روش و منش و فرهنگشان در رشد و تكامل انسانى ، كافى است .مقدس اردبيلى از چهره هاى برجسته اى است كه راه شناخت و معرفت به پيامبر اسلام  (صلى الله عليه وآله) و امامان  (عليهم السلام) را طى كرد و حقيقت نورى آنان را در قلب پاكش تجلى داد و با رنگ گرفتن از فرهنگ و اخلاق آنان به مقاماتى بس بلند و درجاتى بس عالى رسيد .يكى از شاگردان با تقوا و درستكارش مى گويد : نيمه شبى استاد را ديدم عبا به سر كشيده به سوى حرم مطهر امام موحدان و نور دل عارفان و مولاى عاشقان امير مؤمنان على  (عليه السلام) در حركت است .با توجه به اين كه همه درهاى صحن بسته بود و نهايتاً درهاى حرم مطهر هم به وسيله كليدداران قفل شده بود ، از رفتن استاد به سوى حرم شگفت زده شدم ، تصميم گرفتم بى خبر دنبال استاد حركت كنم تا ببينم داستان استاد در اين وقت شب و رفتنش به سوى حرم از چه قرار است ؟ !استاد به درب بسته صحن رسيد ، در به روى او باز شد ، به سوى حرم رفت ، در حرم هم به روى او گشوده شد ، وارد حرم گشت ، خطاب به مولاى خود نمود كه در چنين و چنان مسأله فقهى مشكل دارم ، اى حلال مشكلات ! مشكلم را بگشاى .از ميان ضريح ندايى با محبت به گوش رسيد كه : به سوى مسجد كوفهبرو فرزندم مهدى را در آنجا ملاقات مى كنى ، مشكل فقهى خود را با او درميان بگذار كه او براى تو حل خواهد كرد .
 معاشرت معنوى وحيد بهبهانى
وحيد بهبهانى از شخصيت هاى بى نظير شيعه و از عالمان بسيار برجسته اى است كه در اوج فرهنگ مكتب اخبارى گرى به فرياد فقه استوار شيعه رسيد و آن را از لابه لاى طوفان آن مكتب نجات داد .او در عصر پادشاهى فتحعلى شاه قاجار مى زيست و به شدت مورد احترام و محبت آن پادشاه بود .شاه ايران كه از هر وسيله و دستاويزى براى اعتبار خود بهره مى جست ، سه بار به محضر آن چهره با عظمت و مرجع كم نظير نامه نوشت كه از حوزه عراق خارج و به ايران منتقل شود و هر بار وحيد بهبهانى از پاسخ شاه امتناع مىورزيد .هنگامى كه اصرار شاه براى رفتن ايشان به ايران شدت گرفت ، وى در ميان شاگردان برجسته خود شش نفر از جمله آيت حق ، صاحب كشف و كرامت علامه بحر العلوم سيد مهدى طباطبايى را انتخاب كرده ، با خود به عنوان شاهد به حرم مطهر اميرالمؤمنين على  (عليه السلام) برد و در حضور آن بزرگواران به اميرمؤمنان  (عليه السلام) عرضه داشت : شاه ايران با اصرار از من درخواست كرده كه حوزه را رها كنم و رهسپار ايران گردم و آنجا به درس و بحث مشغول شوم و من در كنار اصرار و پافشارى او دو دل و متحير شده ام و از انتخاب رفتن و ماندن درمانده گشته ، راه به جايى نمى برم ، از محضر مبارك حضرتت مى خواهم كه مرا در اين مسأله راهنمائى كنى .همه آن شش نفر شنيدند كه از درون ضريح ندا آمد : « لا تخرج من بلادنا »  ، وحيد از شهرهاى ما بيرون نرو و در اين منطقه كنار ما اقامت دائم داشته باش .

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

با آسمان قسمت بکن بال وپرت را ازمریم حقیقت
دوران کودکی امام حسین(ع)
دو شاخصه برای پیروان مولای غدیر!
وقتی خط قرمز سکوت شکسته می شود
تربیت و اصلاح در خانه و خانواده
حضور امام حسین(ع) بر بالین شیعیان هنگام مرگ و عالم ...
سبک زندگی اسلامی در آموزه های امام حسن عسکری(ع)
شهادتگاه على اكبر و على اصغرعليهم السلام
نماز
تأثیر یک آیه

بیشترین بازدید این مجموعه

شبهاتی پیرامون امام عصر(عج)
شرايط و آداب استغفار از نگاه قرآن
در فضيلت و آداب تربت مقدسه امام حسين عليه ...
نماز
روزه، روزگار پيوستن به اصل خويش (1)
عطر اخلاق امام رضا(علیه السلام)، در نسیم شعر ...
عواملی که باعث ترس از مرگ می شوند!
رذیله اخلاقی خودشیفتگی
نزول سوره ی هل أتی در شأن اهل بیت مصطفی (ص) (1)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^