دانائى از دانايان به نام بكربن عبدالله مزنى مى گويد: باربرى را ديدم بار گرانى بر پشت دارد و به سوى مقصدى كه بايد بار را به آن برساند در حركت است، در طور راه مى گفت: «الحمدلله، استغفرالله» به او گفتم: اى باربر تو چيز ديگرى جز اين دو كلمه را نميدانى؟ گفت: مى دانم و حتى همه قرآن را نيز مى دانم، گفتم چرا جز اين دو كلمه را نمى گوئى؟ گفت: براى اين كه از دو حال خالى نيستم: به طور پيوسته نعمتى از سوى خدا به من مى رسد، و گناهى از سوى به عالم ملكوت بالا مى رود، سپاس آن نعمت را با حمد به جاى مى آورم، و جبران آن گناه را با استغفار به ميان مى آورم تا شايد خداى متعال مرا از رحمتش بهره مند سازد، گفتم: سبحان الله اين حمال از بكربن عبدالله داناتر است
منبع : پایگاه عرفان