خوراكى هاى حلال مادى روزى بدن، و اخلاق حسنه روزى نفس، و ايمان و اعتقاد صحيح روزى قلب، و علم و دانش و بصيرت و بينش روزى عقل است.
علم و معرفت چراغ راه زندگى، و داروى درمانكننده جهالت و نادانى، و مايه حيات جاودانى، و بنيان و روح بندگى است.
علم و معرفت سبب شناختن حق، و عامل آشنائى با وحى و علّت دوستى با انسان هاى با منفعت، و موجب گرويدن به دارندگان مقام نبوت و ولايت است.
دانش و علم سبب و فلسفه كلّى آفرينش سماوات و ارضين و جهان بالا و پائين، و عرصه گاه هستى، و پهن دشت خلقت است و همين حقيقت براى عظمت و ارزش علم و معرفت كافى است، قرآن مجيد در رابطه با اين مطلب ميفرمايد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْماً:
خداست كه هفت آسمان و نيز مثل آنها هفت زمين را آفريد، همواره فرمان او در ميان آنها نازل ميشود تا بدانيد و آگاه شويد كه خدا برهركارى تواناست و اين كه دانش و علم خدائى بى ترديد به همه چيز احاطه دارد.
اين آيه شريفه دليل بر شرف دانش به ويژه علم توحيد است، علمى كه پايه و اساس هر علمى و مدار هر معرفت و بينشى است.
علم حقيقتى است كه خدا پس از به وجود آوردن آدم پيش از هر نعمتى به او عنايت كرد، و اين مايه برتر و شريف تر را سبب امتياز و فضيلت او بر همه فرشتگان قرار داد.
علم و معرفت حقيقتى است كه در اولين آياتى كه در شروع بعثت حضرت ختمى مرتبت برآن حضرت نازل شد، پس از اشاره به خلقت و آفرينش نوع انسان به عنوان اولين نعمتى كه به انسان عطا شده مورد توجه قرار گرفته است:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ:
بخوان به نام پروردگارت كه همه آفريدهها را آفريد، همان كه انسان را از علق [كه موجود زنده و شناورى در نطفه شبيه به زالوست ] آفريد، بخوان در حالى كه پروردگارت كريم ترين كريمان است، همان كه به وسيله قلم آموخت، و به انسان آنچه را نمى دانست تعليم داد.
يقيناً اگر نعمتى اعلى و اشرف از علم بود، آن را پس از مسئله آفرينش و خلفت مورد توجه قرار ميداد، در ابتداى آيات و وضع اوليه انسان يعنى علق كه از نظر ظاهر پستترين و بى ارزش ترين عناصر است اشاره ميكند، و در آيات بعد به عالم شدنش كه برترين مرتبه و نيكوترين جايگاه است توجه ميدهد، گوئى به انسان گوشزد ميكند كه تو در مراحل اوليه وجودت در نهايت پستى و بى ارزشى بودى، و در مرحله بعد در درجهاى قرار گرفتى كه نهايت شرف، و غايت كمال و بزرگى، و قلّه نفاست و ارزش است.
قرآن مجيد از علم و دانش و معرفت و آگاهى تعبير به حكمت نموده، و جايگاه حكمت را عظيم و بزرگ شمرده است:
وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً:
و كسى كه حكمت به او عطا شود، قطعاً خير فراوان به او عطا شده است.
حاصل آنچه در حكمت گفته شده اين است كه حكمت عبارت از مواعظ قرآن، و حقايق و معارف كتاب الهى، و دانش و علم و فهم و بصيرت و نبوت است:
فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ:
بى ترديد ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت عطا كرديم.
قرآن مجيد ميان ده برنامه تقابل و تضاد قائل شده، و هر يك را در برابر ديگرى با همه هويت غيرمساوى دانسته است:
قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ:
به مردم بگو» ناپاك و پاك مساوى نيستند.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ ...:
نابينا و بينا و تاريكى و نور، و سايه و باد گرم سوزان و زندگان و مردگان يكسان و مساوى نيستند.
منبع : پایگاه عرفان