گرد خورشيد روي در قبله، سجده هايي طواف مي کردند
احتمال هجوم حادثه را بي امان سينه صاف مي کردند
رکعت تشنه لب فراهم بود... قامت سوره ها چه محکم بود...
ايل توحيد پابه پاي نماز،کافران را مصاف مي کردند
انحناي رکوع صف شدگان،رو به سر نيزه ها هدف شدگان
تب شمشير تا شهادت را نزد قبله غلاف مي کردند
تيرهاي پليد سم خورده، کينه عشق را قسم خورده
در دل«حمد»ها که مي رفتند«سوره»ها راشکاف مي کردند
آه!آن کوه سربه«مُهر» که بود؟ آن که «سي مرغ »اقتداي قنوت
پيش پايش زمين که مي خوردند ذکر تسبيح قاف مي کردند...
آفتاب از نماز خود برخاست، اختراني به خاک افتادند.
[سر«خون خدا»سلامت باد!]...زير لب اعتراف مي کردند...
منبع : سودابه مهيجي