فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مشک تشنه ازفریدون شمس(پژمان)

وقت آن رسیده تا که خاک را طلا کنم

سینه را به داغ عشق دوست مبتلا کنم

 

دل به شانه میکشد غم شهادت تو را

راز غربت تو را دوباره برمَلا کنم

 

میروم که از گلوی روشن منارهها

قصّهی قشنگ آفتاب را صلا کنم

 

من که سالها به تربت تو دل سپردهام

در هوای تو سفر به ورطهی بلا کنم

 

دستها و سینهها چه ماتمی گرفتهاند

در سماع عاشقانه کی «بلی» و «لا» کنم؟

 

تشنهی محبّتم، فدای رمز و راز تو

جان تشنه را فدای جامی از وِلا کنم

 

روزی آن سوار میرسد که در رکاب او

تیغ را به خون دشمنان تو جلا کنم

 

با علم شبی سواره از شریحه بگذرم

مشک تشنه را دوباره نذر کربلا کنم


منبع : فریدون شمس(پژمان)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شاهد همت‏ از آزرم خراسانی‏
شرمنده توست از حسن احمدزاده
صاحب لوا
آمد آن عباس‏ از سروش اصفهانی
باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از حسین ...
این ستاره چه به پیراهن شب می آمد ازصالح دُروند
غروب عاشورا ازعلی فرهمند
عباس حداد کاشانی ساقی حرم
درس وفا
داغ از حسین عبدی

بیشترین بازدید این مجموعه

شاهد همت‏ از آزرم خراسانی‏
صاحب لوا
آمد آن عباس‏ از سروش اصفهانی
غروب عاشورا ازعلی فرهمند
این ستاره چه به پیراهن شب می آمد ازصالح دُروند
باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از حسین ...
شرمنده توست از حسن احمدزاده

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^