فارسی
دوشنبه 26 شهريور 1403 - الاثنين 11 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گودال قتلگاه ازنغمه مستشار نظامی

می ایستم مقابل گودال قتلگاه

جایی که چشمهای تو در خون شناورند

می ایستم دوباره که بر روی دوش من،

اندوه کوه های جهان را بیاورند

 

یادم نمی رود که تو در دستهای من ،

بالیدی و بزرگ شدی ،وای بر خزان

قلب جهان شکست ازین داغ سینه سوز،

چیزی نمانده است شود شعله ور خزان

 

دستی که درب خانه مارا شکسته بود

امروز بر گلوی تو خنجر کشیده است

دستش بریده باد که این تیغ تیز را

بر روی بوسه گاه پیمبر کشیده است

 

 

می ایستم مقابل گودال قتلگاه!

تا زینب از گلوی تو قرآن بیاورد

با دستهای خالی و با قلب چاک چاک

یک جرعه عشق سمت شهیدان بیاورد

 

بغض غدیر و اشک بقیع و مدینه را

در کربلا به خون تو تعمید می دهم

نام حسن به مشرق آیینه می برم

نام تو را به مغرب خورشید می دهم

 

با من بگو حسین من از سالهای درد

من رفتم و تو ماندی و دنیا چه با تو کرد؟

آه از جماعتی که شکستند عهد را

انگار با رسول خدا بوده این نبرد!

#

مولا پس از تو هر چه بدی بود دیده ایم

فرق شما شکست و دل ما شکسته تر

آن از برادرم که صبورانه زهر خورد

این هم من و دو خواهر تنها و خون جگر

 

بابا ولی تو غصه نخور این حسین توست

قربان ماندگاری دین خدا شده

یاران من عزیز ترین های عالمند

پس کربلا بهشت زمین خدا شده

 

مولا فقط اجازه بده وقت آمدن

فرق تو را ببوسم و جان را فدا کنم

چیزی نداشتم به جز این سر،قبول کن

آن را نثار نام رسول خدا کنم


منبع : نغمه مستشار نظامی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

لب ‌تشنه‌ی لبخند توام یا مولا از سید حبیب حبیب ...
اشک فرات بود ز مشکت چکیده بود از محمد زمانی
لب تشنگان خيمه خورشيد از محبوبه برزم آرا
باران از سودابه مهيجي
اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است ازآیت الله ...
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید ازعلی اکبر ...
سقايي از محمود شاهرخي
شرمنده کرد حضرت عبّاس آب را ازمحمّد بهرامی اصل
ابوفاضل‏ از طائی شمیرانی‏
تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه

بیشترین بازدید این مجموعه

شرمنده کرد حضرت عبّاس آب را ازمحمّد بهرامی اصل
اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است ازآیت الله ...
سقايي از محمود شاهرخي
باران از سودابه مهيجي
لب ‌تشنه‌ی لبخند توام یا مولا از سید حبیب حبیب ...
اشک فرات بود ز مشکت چکیده بود از محمد زمانی
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید ازعلی اکبر ...
لب تشنگان خيمه خورشيد از محبوبه برزم آرا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^