فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

جنگ سرد

جنگ سرد

بعد از به هلاکت رسیدن معاویه ، ضحاک بن قیس کفن او را برداشت و بر منبر او خواند و دفنش کرد و پیام تسلیتى به یزید که در حوران خوشگذرانى مى کرد، فرستاد و از او خواست تا هر چه سریع تر به شام آید و از مردم بیعت دوباره گیرد.
یزید با دریافت نامه ، به راه افتاد و بعد از سه روز از دفن معاویه به دمشق رسید و ضحاک بن قیس به استقبالش رفت و با هم بر سر قبر معاویه رفته و نمازى آنجا خواند و سپس یزید با ایراد خطبه اى به مردم گفت :
ما یاران حق و دین هستیم ؛ بر شما مژده باد اى اهل شام ! همیشه خیر و صلاح در بین شما بود. بزودى بین من و اهل عراق جنگ بزرگى رخ خواهد داد؛ زیرا سه شب قبل خوابى دیدم که بین من و اهل عراق نهر خونى به تندى جارى است و هر چه خواستم از آن عبور کرد. (۱)
مردم شام ندا سر دادند:
ما را هر جا خواستى ببر؛ شمشیرهایمان که اهل عراق آنها را در صفین دیدند، با تست .
یزید به کارگزاران خود در مناطق مختلف ، طى نامه اى خبر مرگ معاویه را اعلام کرد و به ولید بن عتیبه ، والى مدینه ، نوشت :
معاویه طى عهد و پیمانى با من ، مرا از خاندان ابو تراب برحذر نمود؛ خداوند یاور عثمان مظلوم از خاندان ابوسفیان که همه از یاران حق و خواهان عدل مى باشند، است . وقتى نامه اى به دستت رسید، از اهل مدینه بیعت بگیر.
سپس در کاغذ کوچکى نوشت :
از حسین ، عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ابى بکر و عبدالله بن زبیر بیعت محکمى بگیر و هر کسى از ایشان خوددارى کرد، سرش را بزن و به من بفرست . (۲)
پس از رسیدن نامه ، ولید با مروان مشورت کرد و عبدالله بن عمرو را سوى امام حسین علیه السلام و آن سه فرستاد تا به دارالاماره آیند.
بعد از اینکه فرستاده ولید رفت و پیام را ابلاغ کرد، عبدالله بن زبیر به امام حسین علیه السلام گفت :
اکنون وقت دیدار با ولید نیست ، با این وصف ، خیر و صلاحى در این کار نمى بینم ؛ شما فکر مى کنید در این ساعت براى چه ما را خواسته است ؟
امام حسین علیه السلام فرمود:
از آنجا که دیشب در عالم رؤ یا، آتش سوزى در خانه معاویه و منبرش را واژگون دیدم ، معاویه مرده است ؛ از اینرو قبل از پخش خبر بین مردم ، ما را جهت بیعت با یزید احضار کرده اند.
سپس حضرت به منزل رفت و بعد از دو رکعت نماز و دعا و نیایش به درگاه الهى ، عده اى از یاران جوان خود را گرد آورد و فرمود:
ولید مرا خواسته و مى خواهد تکلیفى بر گردنم نهد که اجابتش نمى کنم ؛ با من آمده و پشت در بایستید؛ اگر صدایم را بلند کرده و شما را خواستم ، شمشیرکشان داخل شده و شتاب مکنید؛ هر کسى را که دیدید مى خواهد مرا بکشد، به قتل رسانید.
امام حسین علیه السلام با یارانش به راه افتاد و خود داخل دارالاماره شد و بعد از مشاهده مروان در کنار ولید، فرمود:
صله ارحام بهتر از قطع رابطه است ؛ خداوند بین شما دو نفر را اصلاح کند. آیا از معاویه خبرى رسیده است ؛ او مریض بود؛ حالش چطور است ؟
ولید آهى کشید و خبر مرگ معاویه را داد و گفت :
ترا جهت بیعت با یزید اینجا خواندم ؛ مردم با او بیعت کرده اند.
امام حسین علیه السلام فرمود:
بطور یقین بیعت شخصى چون من نباید در خفا و پنهانى انجام گیرد؛ گمان نمى کنم شما به بیعت نهانى من اکتفا کنید؛ فردا ما را در کنار مردم به بیعت فرا خوان . (۳)
در اینحال مروان گفت :
قسم به خدا، در این لحظه اگر حسین بیعت نکرده از اینجا برود، دیگر توان دسترسى به او را نخواهى داشت و بینمان کشتار رخ خواهد داد؛ او را به زندان افکن تا بیعت کند و یا سر از تنش جدا کن .
امام حسین علیه السلام برآشفت و فرمود:
اى پسر زرقاء! تو مرا مى کشى یا او؟! اگر کسى بخواهد چنین کارى کند، زمین را با خونش آبیارى مى کنم ؛ مى خواهى ، آزمایش کن .
سپس حضرت علیه السلام رو به ولید فرمود:
اى امیر! ما خاندان نبوت ، معدن رسالت ، محل رفت و آمد فرشتگان و رحمت الهى هستیم ؛ خداوند رحمتش را به واسطه ما آغاز و پایان مى دهد. یزید مردى فاسق ، شرابخوار، قاتل افراد بى گناه و زیر پا نهنده دستورات الهى است ؛ از اینرو شخصى چون من با او بیعت نمى کند؛ منتظر مى شویم تا ببینیم کدام یک از ما سزاوار خلافت در بیعت است . به یقین از جدم ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، شنیدم که مى فرمود:
خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است . پس چگونه با خاندانى که پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر ایشان اینگونه فرمود، بیعت کنم ؟ (۴)
در اینحال که صداى حضرت بلند شده بود، جوانان همراه امام علیه السلام خواستند با شمشیرهاى آخته داخل شوند که ناگهان حضرت از مجلس ‍ خارج شد و همگى به منازل خود رفته (۵) و مروان به ولید گفت :
حرف مرا گوش نکردى ؛ دیگر چنین فرصتى به تو دست نخواهد داد.
ولید گفت : :
واى بر تو! از من مى خواهى از کشتن او دین و دنیایم را از دست بدهم ؛ قسم بخدا، دوست ندارم دنیا را صاحب شوم و حسین بن على را بکشم ؛ به خدا سوگند، گمان نمى کنم کسى با کشتن حسین جز به خفت و سبکى میزان اعمالش خدا را دیدار کند؛ خداوند به او نظر رحمت ننموده و او را از پلیدى پاک نکرده و براى او عذاب دردناکى خواهد بود.
مروان گفت :
اگر عقیده ات این است ، پس درست عمل کردى . (۶)
شب همانروز امام حسین علیه السلام بر مزار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفت و نورى از قبر درخشید و حضرت سیدالشهداء فرمود:
سلام بر تو اى رسول خدا! من حسین ، فرزند فاطمه ، در دانه تو و فرزند عزیزت ، نوه تو که مرا بین امتت جانشین قرار دادى ؛ گواه باش اى پیامبر خدا! بطور یقین ایشان مرا خوار نمودند؛ این شکوه من به شماست تا به دیدارتان نائل شوم . (۷)
امام حسین علیه السلام فرداى روزى که به دار الاماره ولید رفت ، جهت شنیدن اخبار از منزل بیرون آمده بود که مروان حضرت را دید و گفت :
نصیحتى مى کنمت ، گوش ده تا به صلاح آیى . با امیر المؤ منین ، یزید، بیعت کن ؛ بطور یقین آن براى دین و دنیاى تو بهتر است .
امام حسین علیه السلام فرمود:
انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید .
به یقین ما از آن خدائیم و به سوى او مى رویم ، اگر امت مبتلا به امیرى چون یزید گردد، اسلام نابود مى شود.
و سپس حضرت علیه السلام ادامه داد:
واى بر تو! آیا مرا به بیعت با مردى فاسق چون یزید دستور مى دهى ؛ سخنى بیهوده گفتى اى گمراه بزرگ ! تو را سرزنش نمى کنم ؛ زیرا تو ملعونى هستى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در صلب پدرت ، حکم بن ابى العاص ، ترا لعن و نفرین نمود. به یقین نفرین شده رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نمى تواند جز به بیعت با یزید دعوت کند. اى دشمن خدا! از من دور شو؛ بطور یقین ما اهل بیت روسل خداییم صلى الله علیه و آله و سلم ؛ حق در خاندان ماست و زبان ما جز به حق سخن نگوید؛ از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى فرمود: خلافت بر آل سفیان و بر کسانى که به اکراه اسلام آورده و فرزندانشان ، حرام است ؛ هر گاه معاویه را بر منبرم دیدید، دلش را بشکافید. قسم بخدا، اهل مدینه او را بر منبر جدم دیدند و دستور را به انجام نرساندند و اکنون خداوند ایشان را به فرزندش ، یزید، که خداوند در آتش جهنم عذابش را زیاد کند، مبتلا نمود؛ اى مروان ! واى بر تو! از من دور شو؛ به یقین تو رجس و پلیدى و ما خاندان پاکى و طهارتیم که خداوند متعال آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اءهل البیت و یطهرکم تطهیرا را در رابطه با ما به پیغمبرش نازل فرمود: اى پسر زرقاء! ترا به آنچه روز قیامت جدم ، درباره حق من و یزید از تو مى پرسد، مژده مى دهم . (۸)
ان الله فى الجنه درجات لن تنالها الا بالشهاده . (۹)
بطور یقین در بهشت براى تو (امام حسین علیه السلام ) درجاتى است که جز به شهادت به آن نائل نمى شوى .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم

نویسنده: محمد حسین مهر آیین

پی نوشت:


۱-مقتل المقرم /۱۳۹ به نقل از البیان و التبیین جاحظ ۲/۱۰۹ و الکامل مبرد ۳/۳۰۰.
۲-مقتل المقرم /۱۴۰ به نقل از مقتل خوارزمى ۱/۱۸۰ - ۱۷۸.
۳-ارشاد مفید ۲/۳۳ و الفصول المهمه /۱۸۲.
۴-امالى صدوق /۱۳۰ و بحار الانوار ۴۴/۳۱۲ و مقتل المقرم /۱۴۴ - ۱۴۲.
۵-ابن شهر آشوب در مناقب مى گوید: چون بانگ برخاست ، نوزده تن از یاران حضرت داخل شده و آماده کارزار شدند و لیکن حضرت با ایشان از مجلس خارج شد.
۶-ارشاد مفید ۲/۳۴ - ۳۳ و مقتل المقرم /۱۴۴ - ۱۴۰ و اللهوف /۲۴ - ۲۲.
۷-مقتل المقرم /۱۴۵ و بحار الانوار ۱۰/۱۷۲.
۸-مقتل المقرم /۱۴۶.
۹-بحار الانوار ۴۴/۳۱۳.

 


منبع : کتاب جلوه عشق،قصه هاى زندگى امام حسین علیه السلام
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

روایت مویر ، دیکنر و ماساریک از امام حسین(ع)
چهل فرسخ پياده‌روي براي زيارت سرور شهیدان (ع)
حیاتِ الگویی امام حسین (علیه السلام)
حسین وجدان جاویدان ادیان
حکايت هايي از مقام سيد شهيدان
روایت رابرت وير از امام حسین(ع)
کنگره عظیم اربعین در کربلا، زمینه ساز ظهور
حکایت یک لحظه غفلتِ توّابین، و یک عمر پشیمانی
فرصت‏ طلبى بچه نه ساله در كربلا  
وداع ابى عبدالله با امام سجاد عليه السلام

بیشترین بازدید این مجموعه

حیاتِ الگویی امام حسین (علیه السلام)
وداع ابى عبدالله با امام سجاد عليه السلام
روایت مویر ، دیکنر و ماساریک از امام حسین(ع)
چهره امام حسين(ع)
حکایت یک لحظه غفلتِ توّابین، و یک عمر پشیمانی
چهل فرسخ پياده‌روي براي زيارت سرور شهیدان (ع)
یادگار غریب مدینه در کربلا
حسین وجدان جاویدان ادیان
فرصت‏ طلبى بچه نه ساله در كربلا  
حقایقی توحیدی از امام حسین(ع)    

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^