لطفا منتظر باشید

ركوع در قرآن مجيد

  • تاریخ انتشار:   15 آذر 1391
  • تعداد بازدید:   2543

  

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

كلمه ركوع در قرآن مجيد به نظر مفسرين گاهى به معناى ركوع و گاهى به معناى نماز و گاهى به معناى تواضع در برابر حق آمده، ولى بهتر اين است كه در آيات شريفه‏اى كه كلمه ركوع و مشتقات آن آمده به معناى جامع آن كه عبارت از سر تسليم فرود آوردن در برابر خدا است گرفته شود و حالت ركوع بدنى يا ركوع در نماز دلالتى بر آن است.

خداوند بزرگ در قرآن مجيد، نسبت به انسان‏هايى كه ركوع ندارند، به شدت برخورد كرده و آنان را مجرم و مكذب قلمداد كرده است.

[كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ‏ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ‏] «1».

[شما اى كافران و مشركان! در اين دنيا] بخوريد و اندك زمانى برخوردار شويد كه شما گنهكاريد [و بى‏ترديد به كيفر اعمالتان گرفتار خواهيد شد.]*

واى در آن روز بر تكذيب‏كنندگان!* و هنگامى كه به آنان گويند: [در برابر خدا] ركوع كنيد، ركوع نمى‏كنند.

در برابر اين‏گونه نابخردان و مردم نمك به حرام، از ركوع كنندگان آنقدر با عظمت ياد فرموده كه از تمام مكلفين مى‏خواهد كه با تمام وجود به صف ركوع كنندگان بپيوندند:

[وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ‏] «2».

و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و همراه ركوع‏كنندگان ركوع كنيد [كه نماز خواندن با جماعت محبوب خداست‏].

راكعانى كه قرآن مجيد مى‏فرمايد، عاشقانى هستند كه از بركت معرفت به مقام فناى صفات و افعال خود در افعال و صفات حضرت احديت رسيده‏اند و مافوق ارزش‏ها رفته‏اند و واسطه رسيدن فيض از بارگاه فياض به عباد و بندگانند.

راكع، با درآمدن به حالت ركوع از تمام صفات و افعال فانى شده و چون فناى فعل و صفت برايش آمد باقى باللّه مى‏شود كه از اين بقا در ابتداى روايت تعبير به قرار گرفتن راكع در ظل كبريايى شده است.

 

ركوع، توحيد اسما و صفات‏

امام خمينى رحمه الله از عارف معروف، قاضى سعيد قمى نقل مى‏كند كه:

ركوع در نظر من اشاره به مقام توحيد اسما و صفات است و پيش از اين دانستى كه قيام عبارت بود از مقام توحيد افعالى و چون نمازگزار به مقام توحيد فعلى متحقق شد از طرفى چون همه افعال از آثار اسما است مشاهده مى‏كند كه اسما با وجود كثرتى كه دارند، همگى در تحت يك اسم واحد كه جامع حقايق آن‏ها است قرار دارند و خود را نيز در تحت سلطنت همان اسم جامع مى‏بيند و فانى از استقلال فعلى خود شده و بلكه فانى از فعل خود مى‏شود و حقيقت خود را جمله حقايقى مى‏بيند كه در تحت همان اسم جامع مندرج مى‏باشد و چون به اين حقيقت پى برد به علامت خضوع خم مى‏شود و با اين خم شدن اشاره بدان مى‏كند كه هرگونه فعلى را از خود نفى كند و به افتخار بقاى اسمش در اسما به طور مربوبيت اكتفا مى‏نمايد، لذا اسم رب را كه به دنبال اسم جامع اللّه در سوره الحمدى كه براى بيان صدور حقايق از تأثير اسما بود، مى‏آورد و آن اسم را به خود نسبت مى‏دهد «ربى» تا اشاره به اين‏گونه بقا كرده باشد، يعنى مظهريت اين اسم كه از امهات اسما است و نيز رعايت ادب الهى را كرده باشد كه خداى تعالى اين اسم را به كاف خطاب اضافه فرموده است، آنجا كه فرمود:

[فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ‏] «3».

پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

به خاطر همين آيه است كه عبد در ركوع، رب را به خود اضافه كرده، مى‏گويد:

«سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ» كه با گفتن اين جمله در حالت ركوع، اظهار مقام فنا و بقاى باللّه كند.

با پرتو جمالت برهان چه كار دارد

 

با عشق زلف و خالت ايمان چه كار دارد

در بارگاه دردت درمان چه راه يابد

 

با جلوه‏گاه وصلت هجران چه كار دارد

آرى عجب نباشد گر در دلم نيايى‏

 

در كلبه گدايان سلطان چه كار دارد

من نيز اگر نگنجم در حضرتت عجب نيست‏

 

آنجا كه آن كمال است نقصان چه كار دارد

در تنگناى وحدت كثرت چگونه گنجد

 

در عالم حقيقت بطلان چه كار دارد

آرى ولى چو عاشق پوشيد رنگ معشوق‏

 

آندم ميان ايشان دربان چه كار دارد

جايى كه در ميانه معشوق هم نگنجد

 

مالك چه زحمت آرد رضوان چه كار دارد «4»

     

 

توحيدات ثلاثه‏

امام خمينى رحمه الله در دنباله گفتار پر مغز قاضى سعيد در مسئله ركوع مى‏گويد:

بدان كه عمده احوال صلاة سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن‏ها است:

اوّل: قيام‏

دوّم: ركوع‏

سوّم: سجود

اهل معرفت اين سه را اشاره به توحيدات ثلاثه دانند و چون صلاة، معراج كمالى مؤمن و مقرب اهل تقوا است متقوّم به دو امر است كه يكى مقدمه ديگرى است:

اوّل: ترك خودبينى و خودخواهى كه آن حقيقت و باطن تقوا است.

دوّم: خداخواهى و حق‏طلبى كه آن حقيقت معراج و قرب است و لذا در روايات شريفه است كه:

ألصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقّىٍ‏ «5».

نماز مايه نزديكى هر پرهيزكارى به خداست.

چنانچه قرآن مجيد نيز نور هدايت است ولى براى متقيان:

[ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‏] «6».

در [وحى بودن و حقّانيّت‏] اين كتابِ [با عظمت‏] هيچ شكى نيست؛ سراسرش براى پرهيزكارانْ هدايت است.

و بالجمله در سه مقام كه قيام و ركوع و سجود است اين دو مقام به تدريج حاصل شود، پس در حال قيام ترك خودبينى است به حسب مقام فاعليت و رؤيت فاعليت حق و قيوميت حق مطلق است و در ركوع ترك خودبينى، به حسب مقام صفات و اسما و رؤيت اسما و صفات حق است و در سجود ترك خودبينى است مطلقاً، خداخواهى و خداطلبى است مطلقاً و جميع منازل سالكين از شؤون آن مقام ثلاثه است، چنانچه بر اهل بصيرت و اصحاب عرفان و سلوك واضح است.

و چون سالك در اين مقامات توجه به اين نمود كه سر اين اعمال توحيدات ثلاثه است، هر يك از مقامات كه دقيق‏تر و لطيف‏تر است، سالك را مراقبت بيشتر ضرورت است و البته خطر مقام بالاتر و لغزشش بيشتر است! پس در مقام ركوع چون سالك را دعوى آن است كه در دار وجود، علم و قدرت و حيات و اراده‏اى جز از حق نيست و اين دعوى بسيار بزرگ و مقام بسيار دقيقى است و از امثال ما اين دعوى نشايد، به باطن ذات بايد به درگاه مقدس حق روى تضرع و مسكنت و ذلت آوريم و عذر قصور و تقصير خواهيم و نقصان خود را به عين عيان و شهود وجدان دريابيم، شايد كه از مقام مقدس او توجهى و عنايتى شود و حال اضطرار اسباب دستگيرى او از ما بندگان شود:

[أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ] «6».

[آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آن كه وقتى درمانده‏اى او را بخواند اجابت مى‏كند و آسيب و گرفتاريش را دفع مى‏نمايد.

قرآن مجيد مردم را به چهار برنامه سازنده دعوت مى‏كند و محصول آن برنامه‏ها را فلاح و رستگارى و پيروزى در دنيا و آخرت اعلام مى‏نمايد كه از جمله آن برنامه‏ها ركوع است:

[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏] «7».

اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.

قرآن مجيد در بسيارى از آيات، پيروزى و رستگارى را معلول اجراى قوانين الهى در جوانب مختلف حيات مى‏داند و براى فلاح و فوز راهى جز اين ارائه نمى‏كند و سالكان غير اين مسير را شقى و گمراه و اهل ضلالت و بدبختى و هيزم جهنم مى‏داند.

آنان كه سعادت را در رياست و ثروت و شهرت و علم بدون معنويت مى‏دانند، كور دل مى‏خواند و چشم بصيرت آنان را بسته مى‏داند و اين ارزيابان محدود نگر را غافل به حساب مى‏آورد.

[يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ‏] «8».

[تنها] ظاهرى [محسوس‏] از زندگى دنيا را مى‏شناسند و آنان از آخرت [كه سراى ابدى و داراى نعمت هاى جاودانى و حيات سرمدى است‏] بى‏خبرند.

به امور ظاهر زندگى دنيا آگاهند و از باطن جهان و عالم آخرت و ثواب و عقاب و حساب و كتاب و ارزش‏هاى معنوى به كلى بى‏خبرند.

اسلام انسان را در ميان موجودات عالم فردى مسؤول مى‏شناسند و مسؤول بودن او را معلول عقل او مى‏داند.

بعثت انبيا و امامت امامان عليهم السلام را جهت آگاهى دادن به انسان نسبت به مسؤوليت‏هايش مى‏شناسد و آن بزرگواران را براى او طبيبان معالج مى‏داند.

بر انسان است كه به دامن اين طبيبان دست توسل بزند و از آن بزرگواران راه حقيقت را فرا گيرد و مسؤوليت‏هاى مهمى كه دارد به وسيله آنان بشناسد.

بالاترين مسؤوليت انسان نسبت به خداست و اداى اين مسؤوليت با قرار گرفتن انسان در مدار بندگى امكان دارد و قواعد و شرط بندگى را در درجه اول كتب آسمانى و به خصوص قرآن مجيد بيان كرده‏اند و انبيا و امامان عليهم السلام به توضيح و تبيين آن قواعد اقدام كرده و بشر را به حقايق لازم آشنا كرده‏اند، آيه هفتاد و هفت سوره مباركه حج از مهم‏ترين دستورالعمل‏هاى حق براى اداى بندگى است و روايات باب نماز كه نزديك به چهار هزار روايت است و ابواب ديگر كه در كتب روايى ما آمده توضيح و تبيين آن آيه است.

 

ركوع مريم عليها السلام‏

در مسئله ركوع و راكعين در سوره مباركه آل عمران مى‏خوانيم:

[يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ‏] «9».

اى مريم! فروتنانه براى پروردگارت به طاعت برخيز و سجده به جاى آور و با ركوع كنندگان ركوع كن.

مريم از خانواده‏اى معتبر و داراى سلامت ايمان و عمل بود، اين زن با كرامت‏ سال‏ها در معبد بزرگ شهر قدس در سايه تربيت زكرياى پيامبر مدارج عالى روحى و تربيتى و بندگى را طى كرد.

قلب الهى او و روح پاك و نورانى وى و شدت اخلاص و عمل صالح وى، او را در گروه مقربان و مشمول عنايات خاصه حضرت حق فرمود.

عيسى مسيح بر اثر شدت پاكيش به او مرحمت شد و لياقت شنيدن وحى الهى را از زبان ملائكه پيدا كرد، چنانچه ملائكه به او گفتند:

اى مريم فرمانبردار خدا باش و سجده براى حضرت حق بجاى آر و با اهل ركوع و عبادت به ركوع و بندگى براى پروردگارت برخيز.

مريم از پى اين فرمان در عبادت و اطاعت و ركوع و سجود و عبادت شدت بيشترى به خود گرفت و راه حضرت دوست را آن چنان عاشقانه طى كرد كه مشرف به خطاب‏هاى ديگرى در زمينه پيدا كردن ارزش بيشتر و عظمت بالاتر از جانب حضرت حق شد.

آرى، ارزش‏هاى واقعى پيش خداست و هر كس بخواهد، بايد از طريق عبادت و فرمانبردارى از حضرت دوست، به كسب آن ارزش‏ها برخيزد.

 

ركوع داود عليه السلام‏

در قرآن مجيد در باب عظمت ركوع و انابه به درگاه حق و منافع آن مى‏خوانيم:

[وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ* فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ‏] «10».

و داود دانست كه ما او را [در اين حادثه‏] آزموده‏ايم، در نتيجه از پروردگارش‏ درخواست آمرزش كرد و بى‏درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت* و ما او را در اين [داورى‏] آمرزيديم، بى‏ترديد او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نيكو دارد.

 

راكعان واقعى‏

در عظمت ركوع حقيقى همين بس كه قرآن مجيد پس از خداوند، ولايت و سرپرستى بندگان را به عهده راكعان واقعى مى‏داند، آنان‏كه ركوع را با تمام شرايط ظاهر و باطنش بجاى آوردند و حق عبادت حق را با تمام جهات و شؤون رعايت كردند و آنان پس از پيامبر دوازده نفرند كه اول آن‏ها على عليه السلام و آخر آنان حضرت صاحب الامر است.

[إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ‏] «1.

سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانى [مانند على بن ابى‏طالب‏اند] كه همواره نماز را برپا مى‏دارند و در حالى كه در ركوعند [به تهيدستان‏] زكات مى‏دهند.

 

ركوع، علامت عاشقان واقعى‏

در سوره مباركه توبه وقتى علائم و نشانه‏هاى اهل ايمان را ذكر مى‏كند، ركوع را از علائم حتميه عاشقان حق شمرده مى‏فرمايد:

[التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ‏ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ‏] «12».

[آن مؤمنان، همان‏] توبه‏كنندگان، عبادت كنندگان، سپاس‏گزاران، روزه‏داران، ركوع كنندگان، سجده‏كنندگان، فرمان‏دهندگان به معروف و بازدارندگان از منكر و پاسداران حدود و مقرّرات خدايند و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خدا] مژده ده.

 

ركوع، نشانه مؤمن‏

همين حقيقت را به عنوان نشانه مؤمن در سوره مباركه فتح بدين صورت دنبال كرده:

[مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ] «13».

محمّد، فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند بر كافران سرسخت و در ميان خودشان با يكديگر مهربانند، همواره آنان را در ركوع و سجود مى‏بينى كه پيوسته فضل و خشنودى خدا را مى‏طلبند؛ نشانه آنان در چهره‏شان از اثر سجود پيداست.

خداوند متعال، يكى از اهداف مهم بر پا كردن خانه كعبه و طهارت آن را، جهت ركوع راكعان مى‏داند:

[وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى‏ وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ] «14».

و [ياد كنيد] هنگامى كه ما اين خانه [كعبه‏] را براى همه مردم محل گردهمايى و جاى امن وامان قرار داديم و [فرمان داديم:] از مقام ابراهيم جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه خانه‏ام را براى طواف كنندگان و اعتكاف‏كنندگان و ركوع كنندگان وسجده‏گذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى‏] پاكيزه كنيد.

و همين معنى را در آيه بيست و ششم سوره حج بيان مى‏دارد كه ركوع دلالت بر تواضع روحى انسان نسبت به حق دارد و مردم را به اين حقيقت عالى و منافع آن تشويق مى‏نمايد.

بايد گفت خوشبختى حقيقى و سعادت ابدى از آن مردمى است كه خود را در سنگر عبادت الهى به معناى وسيعش قرار داده و بدبختى و شقاوت ابدى در خور كسانى است كه از حق روى گردانده و به آلودگى تكبر از عبادت خو گرفته‏اند.

بياييد به دو خصلت الهى، جهت تأمين سعادت دنيا و آخرت خويش آراسته شويم:

اول: در مسئله عبادت به خصوص ركوع و سجود و در ديندارى به ما فوق خود نظر كرده و به او اقتدا كنيم و اين مافوق را جز پيامبر و امامان عليهم السلام كسى ندانيم، كوشش خود را در زمينه عبادت در اين قرار دهيم كه در صف آن بزرگواران قرار بگيريم و در دنيا و آخرت در طول آنان باشيم.

دوم: در دنيا و ماديت خود به مادون خود نظر كنيم، تا به آنچه كه از حلال به‏ دست آريم قناعت ورزيم و از حرص و طمع و آز و دور افتادن از ميدان پر منفعت عبادت در امان بمانيم كه اگر در اين زمينه به مافوق خود بنگريم، دچار طول امل و آرزوهاى دور و دراز و حرص و طمع خواهيم شد و از عبادت به معناى واقعى محروم خواهيم گشت، چون به اين دو خصلت آراسته شويم بنا به فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله از طايفه شاكران و صابران خواهيم شد.

قالَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله: خِصْلَتانِ مَنْ كانَتا فيهِ كَتَبَهُ اللّهُ شاكِراً صابِراً، مَنْ نَظَرَ فى دينِهِ إلى‏ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ فَاقْتَدى‏ بِهِ، وَنَظَرَ فى دُنْياهُ إلى‏ مَنْ هُوَ دُونَهُ فَحَمِدَ اللّهَ عَلى‏ ما فَضَّلَهُ اللّهُ عَلَيْهِ كَتَبَهُ اللّهُ شاكِراً صابِراً.

وَمَنْ نَظَرَ فى دينِهِ إلى‏ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَنَظَرَ فى دُنْياهُ إلى‏ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ فَأسَفَ عَلى‏ ما فاتَهُ مِنْهُ لَمْ يَكْتُبْهُ اللّهُ شاكِراً وَلا صابِراً «15».

نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو خصلت است، در هر كس باشد خداوند او را جزء شاكران و صابران حساب خواهد كرد.

كسى كه در دينش به مافوقش نظر كند و به او اقتدا نمايد و در دنيايش به مادونش نظر كند و خداوند را بر فضلش بر او سپاس گويد.

و كسى كه در دينش به مادونش نظر كند و در دنيايش به مافوقش نظر كند و بر آنچه مانند مافوقش بدست نياورده تأسف بخورد، از شاكران و صابران به حساب نيايد.

بياييد به اين معنى توجه كنيم كه ما مهمان خداييم و زمين و تمام نعمت‏ها سفره حضرت اوست و ما وظيفه داريم از اين خوان نعمت براى رشد و كمال خود بهره بگيريم.

ايها الناس جهان جاى تن آسايى نيست‏

 

مرد دانا به جهان داشتن ارزانى نيست‏

خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر

 

حيوان را خبر از عالم انسانى نيست‏

داروى تربيت از پير طريقت بستان‏

 

كآدمى را بتر از علت نادانى نيست‏

روى اگر چند پريچهره و زيبا باشد

 

نتوان ديد در آيينه كه نورانى نيست‏

شب مردان خدا روز جهان افروز است‏

 

روشنان را به حقيقت شب ظلمانى نيست‏

حذر از پيروى نفس كه در راه خدا

 

مردم افكن‏تر از اين غول بيابانى نيست‏

يا رب از نيست به هست آمده لطف توايم‏

 

و آنچه هست از نظر لطف تو پنهانى نيست‏

     

گر برانى و گرم بنده مخلص خوانى‏

 

روى نوميديم از حضرت سلطانى نيست‏

نااميد از در لطف تو كجا شايد رفت‏

 

تو ببخشاى كه درگاه تو را ثانى نيست‏ «16»

     

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- مرسلات (77): 46- 48.

(2)- بقره (2): 43.

(3)- واقعه (56): 74.

(4)- فخرالدين عراقى. (4)- الكافى: 3/ 265، باب فضل الصلاة، حديث 6؛ عيون اخبار الرضا: 2/ 7، باب 30، حديث 16؛ وسائل الشيعة: 4/ 43، باب 12، حديث 4469.

(5)- بقره (2): 2.

(6)- نمل (27): 62.

(7)- حج (22): 77.

(8)- روم (30): 7.

(9)- آل عمران (3): 43.

(10)- ص (38): 24- 25.

(11)- مائده (5): 55.

(12)- توبه (9): 112.

(13)- فتح (48): 29.

(14)- بقره (2): 125.

(15)- مواعظ العدديه: 87. الباب الثانى(16)- سعدى: (مواعظ).

 

 

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه