عارف بزرگ، محدث خبير، اسلام شناس كم نظير فيض كاشانى در جلد هشتم محجةالبيضاء مقاله اى را كه تلفيقى از آيات كريمه قرآن و روايات شريفه اهل بيت است به اين صورت ارائه مى دهد:
منادى حق از ميان شعله هاى سوزان دوزخ بيرون مى آيد و مى گويد: فلان بن فلان كه وجودش را در دنيا به آرزوهاى طولانى دست نيافتنى و ضايع كردن درخت عمر با تيشه بدكردارى تباه كرد كجاست؟
سپس با گرزهائى از آهن گداخته به سوى او مى شتابند، و با تهديدهاى شكننده از او استقبال مى كنند و او را به عذاب بسيار سخت مى كشند، و وارونه در قعر جهنم قرار مى دهند و مى گويند:
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ:
بچش كه تو همان شكست ناپذير ارجمندى!!
اهل دوزخ را در خانه اى جاى دهند كه از هر طرف تنگ است، راه هايش تاريك، و مهالكش مبهم مى باشد، اسير دوزخ در دزوخ جاودانه است، و آتش فروزانش هميشگى است، آشاميدنى آنان از آب بسيار جوشان، و جايگاهشان ميان انواع آتش هاست، شعله هاى دوزخ آنان را مى كوبد، و آتش هاويه جمعشان مى كند، آرزوهايشان در آنجا مرگ و هلاكت است، و راه نجاتى از آن ندارند، پاهايشان به پيشانى بسته شده، و چهره هايشان از تاريكى معاصى سياه است، از همه طرف فرياد برمى دارند، و از نواحى و اطرافش عربده مى كشند و مى گويند: اى مالك دوزخ عذاب بر ما حتمى است ولى آهن هاى بسته شده به ما بر ما بسيار سنگين است، اى مالك پوست ما بريان شد، اى مالك ما را از اين عذاب دردآور بيرون آر كه ما ديگر به زشتى ها برنمى گرديم، ولى به جاى مالك شعله هاى سوزان پاسخ مى دهند: هيهات كه امروز روز امنيت نيست و براى شما از اين خانه پستى زمينه رهائى نيست، اى سگان دور شويد و سخن نگوئيد، بر فرض اگر شما را از دوزخ بيرون آرند باز هم به همه گناهان باز مى گرديد در اينجاست كه اهل دوزخ با همه وجود نااميد و دل سرد مى شوند، و بر كوتاهى خود نسبت به مسائل الهى تأسف مى خورند، ولى پشيمانى آنان را نجات نمى دهد و تاسف و غصه عذاب را از آنان برطرف نمى كند، در حالى كه بسته به غل و زنجيرند به صورت در دوزخ مى افتند، از بالاى سرشان و از زير پايشان و از دست راست و چپشان چيزى جز آتش نسيت، غرق در عذاب اند، غذايشان آتش و آشاميدنى آنان آتش، و لباسشان آتش، و آرامگاهشان آتش است. اين دوزخ است و گنجايشش، و بخش بخش وادى هايش، و اين وادى ها براساس وادى هاى دنيا و شهوات آن است، و عدد درجات و دركاتش به عدد اعضاء اصلى وجود انسان است، اعضائى كه به وسيله آنها معصيت خدا صورت گرفته، برخى از دركات آن فوق بعضى ديگر است، برترين دركش دوزخ، سپس سقر و پس از آن لظى و بعد حطمه، آنگاه سعير، و پس از آن جحيم و سپس هاويه است، اكنون به عمق هاويه بنگر كه البته حدى براى عمق آن نيست، چنان كه حدى براى عمق شهوات مادى وجود ندارد.
رسول خدا در وصف جهنم فرمود:
«امر الله تعالى ان اوقد على النار الف عام حتى احمرت، ثم اوقد عليها الف عام حتى ابيضت، ثم اوقد عليها الف عام حتى اسودت فهى سوداء مظلمة:»
خداى بزرگ فرمان داد آتش دوزخ را هزار سال برافروزند تا قرمز شد، سپس هزار سال افروختند تا سپيد شد و پس از آن هزار سال شعله ور ساختند تا سياه شد، ولى آتشى است كه نور و روشنائى ندارد، و سياه تاريك است.
ابوسعيد خدرى از رسول خدا روايت مى كند:
«لو ان دلواً من غاق جهنم القى فى الدينا لانتن اهل الارض:»
اگر سطلى از آشاميدنى دوزخ را در دنيا بيندازند همه اهل زمين را دچار بوى بد مى كند.
اين است آشاميدنى آنان در دوزخ، هرگاه از تشنگى براى درخواست آب ناله و فرياد كنند و به فريادرسى برخيزند از مخلوطى از چرك و خون به آنان مى چشانند در حالى كه سيراب نمى شوند، از هر طرف مرگ به جانشان مى آيد ولى نمى ميرند:
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً:
بى ترديد ما براى ستم كاران آتشى آماده كرده ايم كه سراپرده هايش بر آنان احاطه دارد، و اگر از شدت تشنگى استغاثه كنند با آبى چون مس گداخته كه چهرها را بريان مى كند به استغاثه آنان پاسخ مى گويند بدآشاميدنى و بدجايگاهى است.
طعام آنان در دوزخ زقوم است، چنان كه خداوند فرموده:
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ:
آنگاه شما اى گمراهان انكار كننده حقايق، بى ترديد از درختى كه از زقوم است و داراى مايعى جوشان و بسيار بدمزه و بدبوست خواهيد خورد، و شكم ها را از آن پرخواهيد كرد. و روى آن از آب جوشان خواهيد نوشيد، مانند نوشيدن شترانى كه به شدت تشنه اند.
در هر صورت اگر خواستيد گوشه اى از عذاب دوزخ را بدانيد پس از قرآن به كتاب با ارزش علم اليقين جلد دوم و محجة البيضاء جلد هشتم و بحار جلد ششم و هفتم و هشتم مراجعه كنيد.
منبع : پایگاه عرفان