در اين باب روايتى كه از امام به حق ناطق حضرت صادق عليه السلام نقل شده در مسئله عزلت و گوشه گيرى است.
اين را مى دانيم كه در اصول عالى اسلام و معارف حقه الهيه، تكليف ما لا يطاق و وظيفه اى كه از استطاعت انسان خارج باشد وجود ندارد.
و اين را نيز مى دانيم كه در اسلام عزيز قاعده و قانونى كه كم ترين ضربه و لطمه را به زندگى واقعى انسان چه در جهت دنيا، چه در جهت آخرت بزند وجود ندارد و اگر به عنوان يك قاعده اسلامى در كتب اسلامى باشد، جعلى و غير قابل قبول است.
و اين را نيز مى دانيم كه كناره گيرى كامل انسان، به طورى كه آدمى با هيچ كس در هيچ شأنى معاشرت و مخالطت نداشته باشد، امكان ندارد و به هيچ عنوان عملى نيست.
از طرفى مى بينيم در قرآن مجيد و روايات اصيل و «نهج البلاغة»، مسئله عزلت و گوشه گيرى به عنوان يك عامل بسيار مهم سعادت مطرح است، در اينجا لازم است، معناى اين مسئله ريشه يابى شود و مقصود و منظور قرآن مجيد و روايات از مسئله عزلت معلوم گردد تا كسى با انتخاب آن، بدون توجه به ريشه مسئله از جاده حق منحرف نگردد.
از آنجا كه مسئله عزلت در قرآن و روايات در رابطه با سعادت انسان مطرح شده بايد به راحتى و بدون شك و ترديد گفت: منظور از عزلت در معارف الهيه، عزلت و گوشه گيرى از عامل خطر و برنامه ايست كه براى خير دنيا و آخرت انسان ضرر دارد و آنچه كه در طريق سعادت و سلامت آدمى است، كناره گيرى از آن موردى ندارد، بلكه حرام شرعى و عقلى است، چنانچه عزلت و كناره گيرى از عوامل خطر واجب و ضرورى است.
مواردى كه بايد از آن عزلت گرفت چون آفتاب روشن، در آيات قرآن و روايات بيان شده كه مجموع آن ها را در عناوين زير مى توان خلاصه كرد.
منبع : پایگاه عرفان