فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

زبان در آيينه دانش‏

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد هشتم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

كتاب هاى توضيح دهنده اوضاع اعجاب انگيز بدن كه محصول تحقيقات و زحمات بسيارى از دانشمندان تاريخ و به خصوص روزگار فعلى است، درباره زبان و اهميت اين عضو در ارتباط با مسئله چشايى، خوردن غذا، گويايى، مسائلى را يادآورى مى كنند كه انسان با توجه به آن مسائل به عظمت دستگاه آفرينش پى برده و با تمام وجود، خود را براى تواضع و خضوع در برابر صاحب خلقت و به وجود آورنده هستى، آماده مى كند و روى گردانى از آن پيشگاه مبارك را، كمال بى انصافى و عين ظلم مى داند.

از جمله وظايف مهم زبان، حسّ چشايى آن است كه اگر نبود، موجود زنده از درك انواع مزه ها محروم بود.

گيرنده هاى حس چشايى، جوانه هاى چشايى هستند كه بر روى زبان، كام، ستون هاى قدامى حلق و اپيگلوت قرار گرفته اند.

جوانه هاى چشايى شامل سلول هاى نگاهدارنده و سلول هاى عصبى پوششى هستند كه مانند يك پياز بر هم منطبقند، هر جوانه يك فرورفتگى يا حفره مركزى موسوم به منفذ چشايى دارد.

رشته هاى عصبى وارد انتهاى عمقى جوانه شده و در مجاورت سلول هاى چشايى نور و اپيتليال ختم مى شوند.

ممكن است تعداد زيادى گيرنده در يك پاپى وجود داشته باشد، محلول ها وارد منفذ مى شوند تا گيرنده ها را تحريك كرده و امواج عصبى توليد كنند.

چهار طعم اصلى وجود دارند:

1- شيرينى

2- ترشى

3- تلخى

4- شورى

بعضى مواد، گيرنده هاى لمس و حرارت و درد را در عصب سه قلو در زبان تحريك كرده و به اين ترتيب بر روى طعم تأثير مى گذارد.

مواد بايد به حالت محلول باشند تا طعم آن ها احساس گردد، يكى از اعمال بزاق حل كردن مواد است، تا بتوانند جوانه هاى چشايى را تحريك كنند.

زبان، به طور يكسان در تمام نواحى خود به چهار طعم اصلى حساس نيست، عقب زبان به تلخى، نوك زبان به شيرينى، كناره هاى زبان به ترشى و نوك و دو طرف زبان به شورى حساس ترند «1».

خلقت زبان

در عظمت خلقت زبان، كتاب «كالبدشناسى توصيفى» عجايب و آثار قابل توجه و مسائل مهمّى به توضيح زير نشان مى دهد:

زبان، عضوى است متحرك و مخروطى شكل از بالا به پايين مسطح و قاعده آن در عقب و نسبتاً غير متحرك مى باشد و رأس آن در جلو و كاملًا متحرك است.

اين عضو داراى دو سطح فوقانى و تحتانى و دو كنار جانبى و يك رأس و يك قاعده است و روى هم رفته مى توان براى آن دو قسمت قائل شد: يكى قسمت قدامى يا قسمت دهانى كه به طور افقى قرار گرفته است و ديگرى قسمت خلفى يا حلقى كه به طور عمودى در عقب قسمت اولى واقع است.

سطح فوقانى زبان

اين سطح مانند تمام زبان داراى دو قسمت افقى و عمودى است، قسمت افقيش در دهان واقع و متوجّه سقف آن مى باشد و قسمت عموديش در عقب و مواجه با حلق است.

در حدّ فاصل اين دو قسمت، خط فرورفتگى است به نام شيار انتهايى كه محل تقاطع دو شاخه مشكله آن، عميق تر و خلفى تر از ساير قسمت هاى آن است و به سوراخ اعور، يا روزنه كور موسوم مى باشد.

در روى قسمت افقى اين سطح اجزاى زير ديده مى شود:

1- در خط وسط، شيار قدامى خلفى كه از نوك زبان شروع و به سوراخ اعور ختم مى گردد، به اسم شيار ميانى.

2- چين هايى كه عرضاً قرار گرفته و عده آن ها زياد است.

3- برآمدگى هايى كه در تمام اين سطح پراكنده بوده و از متفرعات مخاط زبانى است به نام حبّه هاى زبانى كه عده اى از آن ها نسبتاً بزرگ و در جلوى شيار انتهايى واقع و روى هم رفته تشكيل زاويه حاده را مى دهند كه فرجه آن به طرف جلو است و به هشت زبانى موسوم مى باشد و بالاخره پاره اى از حبه ها كه كوچك ترند، در روى تمام قسمت افقى سطح فوقانى موجود مى باشد و ما در موقع شرح مخاط زبان به ذكر آن ها خواهيم پرداخت.

قسمت عمودى سطح فوقانى كه متوجه به حلق است، غير منظم و داراى غددى است كه مجموع آن ها را لوزه زبانى مى نامند، بين انتهاى تحتانى اين قسمت و غضروف مكبى كه در عقب آن قرار دارد، سه چين مخاطى موجود مى باشد كه

زبان را به غضروف مكبى متصل نموده و به چين هاى زبانى مكبى ميانى و طرفى موسومند، بين چين هاى طرفى دو فرورفتگى است به نام حفره هاى زبانى مكبى.

سطح تحتانى زبان

وسعت آن از سطح فوقانى كمتر و متوجه به كف دهان مى باشد، اين سطح توسط مخاط پوشيده شده و در روى آن قسمت هاى زير ديده مى شود:

1- در وسط آن چين مخاطى برجسته اى است كه از جلو به عقب كشيده شده و مهار زبان ناميده مى شود.

2- در جلو و در امتداد مهار، شيار نسبتاً عميق قدامى خلفى وجود دارد كه تقريباً تا نوك زبان ادامه پيدا مى كند.

3- انتهاى خلفى مهار، به برآمدگيى ختم مى گردد كه در روى آن دو سوراخ مشاهده مى شود كه منافذ مجارى وارتون مى باشند.

4- در طرفين مهار دو برآمدگى است كه مربوط به وجود غدد زير زبانى بوده و در روى هر يك، سوراخ هاى متعددى وجود دارد كه منافذ مجارى مترشحه اين غدد مى باشند.

5- بالاخره اورده نوك زبان كه يكى در طرف راست و ديگرى در طرف چپ خط وسط از جلو به عقب كشيده شده و باعث برآمدگى مخاط سطح تحتانى زبان مى گردند.

كناره ها

گرد و مجاور دندان ها مى باشند و هر قدر از عقب به جلو نزديك تر مى شويم نازك تر مى گردند.

قاعده

پهن و ضحيم بوده و به ترتيب از جلو به عقب با اجزاى زير مجاور مى باشند:

1- عضلات فكى لامى و زنخى لامى.

2- استخوان لامى.

3- غضروف مكبى.

رأس

كه از بالا به پايين پهن و در اين شيارهاى سطوح فوقانى و تحتانى زبان، به يك ديگر منتهى مى گردند.

قسمت دوم ساختمان زبان

زبان از سه قسمت مختلف تشكيل شده است:

اول: اسكلت استخوانى ليفى

دوم: عضلات

سوم: مخاط

اسكلت استخوانى ليفى

اين اسكلت شامل استخوان لامى و دو تيغه ليفى به نام غشاى لامى زبانى و غشاى ميانى است.

غشاى لامى زبانى

تيغه ليفى است كه عرضاً در ضخامت قسمت خلفى زبان قرار گرفته است.

اين تيغه روى كنار فوقانى تنه استخوان لامى «در فاصله بين شاخ هاى كوچك» چسبيده و سپس به طرف بالا و كمى به جلو متوجه شده و در ضخامت زبان قرار مى گيرد، طول اين غشا در خط وسط، تقريباً يك سانتى متر است.

غشاى ميانى يا غشاى زبانى

تيغه ليفى است كه در خط وسط و در سطح سهمى، عمود بر غشاى لامى زبان قرار دارد.

اين تيغه بين دو عضله زنخى زبانى واقع است و به شكل داس كوچكى است كه قاعده آن در روى وسط سطح قدامى غشاى لامى زبانى و روى كنار فوقانى استخوان لامى چسبيده است.

رأس آن تقريباً در حدود نوك زبان، بين عضلات مختلفه اين عضو قرار دارد، كنار فوقانيش محدب و به موازات سطح فوقانى زبان مى باشد و از آن بيش از سه الى چهار ميلى متر فاصله ندارد، كنار تحتانيش مقعر و مجاور الياف عضله زنخى لامى است.

عضلات زبان

زبان داراى هفت عضله است، يكى از آن ها كه به نام زبان فوقانى است فرد و بقيه زوج و هشت جفت مى باشند.

به استثناى عضلات عرضى زبان كه كاملًا در داخل اين عضو هستند، ساير عضلات زبان، به يكى از استخوان ها و يا اعضاى مجاور نيز چسبندگى دارند و از اين جهت آن ها را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

دسته اول: آن هايى كه مبدأشان به يكى از استخوان هاى مجاور متصل است، اين سه دسته شامل سه زوج عضله مى باشند از اين قرار:

1- زنخى زبانى

2- نيزه زبانى

3- لامى زبانى

دسته دوم: عضلاتى كه مبدأشان در روى اعضاى مجاور، چسبندگى دارند و عبارتند از:

1- كامى زبانى

2- حلقى زبانى

3- لوزه زبانى

دسته سوم: عده اى كه مبدأشان هم در روى اعضا و هم در روى استخوان هاى مجاور مى باشند، اين دسته شامل عضله زبانى تحتانى و عضله زبانى فوقانى است.

1- زنخى زبانى

عضله اى است ضخيم و مثلثى شكل كه رأس آن در جلو و قاعده اش مانند بادبزنى در داخل زبان پخش مى شود.

مبدأ: به توسط الياف كوتاه وترى در روى زائده زنخى فوقانى استخوان فك اسفل مى چسبد.

مسير: الياف عضلانى از يكديگر جدا شده و مانند بادبزنى به طرف سطح فوقانى زبان استخوان لامى متوجه مى گردند.

انتها:

1- الياف قدامى يا فوقانى، قوسى را تشكيل مى دهند كه به طرف جلو مقعر است و به رأس زبان منتهى مى گردند.

2- الياف ميانى كه همه به مخاط سطح فوقانى و به غشاى لامى زبانى متصل مى گردند.

3- الياف تحتانى يا خلفى در روى كنار فوقانى تنه استخوانى لامى مى چسبند.

مجاورات: سطح داخلى آن، مجاور عضله همنام طرف مقابل است و بين آن ها در طرف بالا، غشاى ميانى و در طرف پايين نسج سلولى قرار دارد، سطح خارجى آن مجاور با غده تحت زبانى و مجراى وارتن و شريان زبانى عصب زير زبانى و عضلات لامى زبانى و نيزه زبانى تحتانى مى باشند، كنار قدامى اش مقعر و مجاور با مخاط سطح تحتانى زبان است، كنار تحتانى آن روى عضله زنخى لامى تكيه مى كنند.

عمل: الياف قدامى نوك زبان را به طرف پايين و عقب مى كشانند، الياف ميانى زبان را به جلو مى برند، الياف خلفى يا تحتانى زبان و استخوان لامى را به بالا و جلو مى كشانند و در صورتى كه كليه الياف اين عضله بالاتفاق منقبض گردند، زبان را به طرف كف دهان مى گسترانند!!

عصب: شاخه هايى است از عصب زير زبانى.

2- نيزه زبانى

عضله اى است طويل و نازك كه از زائده نيزه به قسمت طرفى زبان كشيده شده است.

مبدأ: در روى نقاط ذيل مى چسبد:

1- روى قسمت قدامى خارجى نوك زائده نيزه استخوان گيجگاه.

2- روى رباط نيزه فكى.

3- در بعضى موارد روى زاويه فك اسفل و مجاور آن، روى كنار خلفى اين استخوان.

مسير: عضله به طرف پايين و جلو و خارج متوجه شده در حدود انتهاى خلفى كنار طرفى زبان به دو دسته الياف فوقانى و تحتانى تقسيم مى گردد.

انتها:

1- الياف فوقانى به شكل بادبزنى در روى سطح فوقانى زبان پخش مى گردند، اين الياف در طرف عقب عرضاً قرار دارند و هر چه به طرف نوك زبان نزديك تر شوند، بيشتر به طرف داخل و جلو متمايل مى گردند و بالاخره، كليه آن ها روى غشاى ميانى منتهى مى شوند، بايد دانست كه خارجى ترين اين دسته در امتداد كنار طرفى زبان تا نوك اين عضو كشيده مى شوند.

2- الياف تحتانى از ميان رشته هاى عضلات لامى زبان و زبانى تحتانى عبور نموده و به غشاى ميانى اتصال مى يابند.

مجاورات: اين عضله از طرف خارج با غدّه بنا گوشى و عضله رجلى داخلى و مخاط زبانى و عصب زبانى مجاور است و از طرف داخل با رباط نيزه لامى و عضله تنگ كننده فوقانى حلق و عضله لامى زبانى مجاورت دارند.

عمل: زبان را به طرف بالا و عقب مى كشانند.

عصب:

1- شعبه اى از عصب زير زبانى.

2- شعبه اى از عصب صورتى.

3- لامى زبانى

عضله اى است پهن و نازك و چهار گوش كه در قسمت طرفى و تحتانى زبان قرار دارد.

مبدأ: در روى نقاط زير مى چسبد:

1- روى تنه استخوان لامى مجاور شاخ كوچك آن.

2- روى سطح فوقانى شاخ بزرگ و در طول كنار خارجى آن.

مسير: الياف عضلانى به طرف بالا و كمى به جلو متوجه شده و وقتى كه به كنار طرفى زبان رسيدند تغيير جهت داده و تقريباً افقاً به طرف داخل و جلو متوجه شده و از يك ديگر دور مى شوند.

انتها: اين الياف در ضخامت زبان با رشته هاى فوقانى عضله نيزه زبانى مخلوط شده و به اتفاق آن ها در روى غشاى ميانى متصل مى گردند.

بايد دانست كه در بعضى اوقات اين عضله، شامل دو دسته الياف مجزا از يكديگر مى باشند، يكى: به نام قاعده زبانى كه از تنه استخوان لامى مجزا مى گردد و ديگرى: شاخى زبانى كه مبدأ آن در روى شاخ بزرگ استخوان لامى است و اغلب در بين اين دو دسته فاصله اى موجود است كه در صورت تشريح دقيق، ممكن است شريان را نيز در اين فاصله مشاهده كرد.

مجاورات: سطح عمقى آن با عضلات تنگ كننده ميانى حلق و زبانى تحتانى و زنخى زبانى و شريان زبانى مجاور است و شريان به طور مايل از عقب به جلو و از پايين به بالا كشيده شده است، اما سطحاً اين عضله با عضلات فكى لامى و نيزه لامى و دو بطنى و غده تحت فكى و مجراى وارتن و اعصاب زبانى و زير زبانى مجاور است.

عمل: عضلات لامى زبانى چپ و راست، بالاتفاق زبان را به طرف پايين مى كشانند.

عصب: شاخه اى از عصب زير زبانى.

4- كامى زبانى

عضله اى است نازك و طويل كه در ضخامت ستون قدامى لوزه قرار دارد.

مبدأ: روى سطح تحتانى شراع الحنك، يعنى در روى سطح تحتانى نيام كامى مى چسبد.

مسير: الياف عضلانى به طرف پايين و جلو ممتد گشته و قوسى را تشكيل مى دهند كه تقعّر آن به جلو و بالاست.

انتها: الياف اين عضله در حدود قاعده زبان از يكديگر دور شده عده اى عرضاً و پاره اى طولًا پيش رفته و با الياف عضله نيزه زبانى، يكى مى گردند.

مجاورات: قسمت عمده اين عضله، مجاور مخاط است و چنان كه مى دانيد قسمتى از تنه آن در جلو لوزه قرار دارد.

عمل: زبان را به بالا و عقب مى كشانند.

عصب: شعبه اى است از عصب صورتى، ولى در حقيقت، عصب اين عضله، شاخه اى است از عصب ريوى معدى كه به توسط عصب پيوندى حفره و لامى آن داخل در عصب صورتى مى گردد.

5- حلقى زبانى

عضله اى است نازك كه در حقيقت از متفرعات عضله تنگ كننده فوقانى حلق مى باشد.

مبدأ: چنان كه گفته شد الياف آن جزئى از عضله تنگ كننده فوقانى است.

انتها: الياف فوقانى با رشته هايى از عضلات كامى زبانى و نيزه زبانى در ضخامت زبان مختلف مى گردند، ولى الياف تحتانى آن پس از آن كه از زير عضله لامى زبان عبور كردند با رشته هايى از عضله زبانى تحتانى يكى مى شوند.

مجاورات: قسمتى از اين عضله در زير عضله لامى زبانى قرار دارد.

عمل: زبان را به عقب و بالا مى كشانند.

عصب: شعبه ايست از عصب زير زبانى.

6- لوزه زبانى

عضله اى است پهن و بسيار نازك كه هميشه نيز موجود نيست.

مبدأ: روى سطح خارجى پوشه لوزه اتصال مى يابد.

مسير: الياف آن به طرف جلو و پايين متوجه مى شوند.

انتها: عضله در ضخامت قاعده زبان تغيير جهت داده و عرضاً متوجه خط وسط گرديده و در اين نقطه با الياف عضله طرف مقابل، متقاطع مى گردند.

مجاورات: اين عضله ابتدا در سطح خارجى لوزه قرار دارد، ولى در ضخامت زبان در زير عضله زبانى فوقانى واقع است.

عمل: بالا برنده قاعده زبان مى باشد.

عصب: شعبه اى از عصب سه زير زبانى است.

7- زبانى فوقانى

تنها عضله فرد زبان است كه به شكل تيغه نازكى در زير مخاط سطح فوقانى زبان از قاعده تا رأس اين عضو كشيده شده است:

مبدأ: اين عضله از سه دسته الياف ميانى و طرفى تشكيل شده است از اين قرار:

1- دسته ميانى كه در روى غضروف مكبى و چين زبانى مكبى ميانى مى چسبد.

2- دسته هاى طرفى كه در روى دو شاخ كوچك استخوان لامى اتصال مى يابند.

مسير: دسته هاى نامبرده به طرف جلو و بالا و داخل متوجه شده و كمى نيز به عرض آن ها افزوده مى گردد و بالاخره با يك ديگر مخلوط گشته و تشكيل تيغه واحدى را مى دهند.

مجاورات: سطحاً با مخاط زبان و عمقاً با ساير عضلات زبان كه در زير آن قرار دارند، مجاور است و در طرفين آن عضلات كامى زبانى و حلقى زبانى و نيزه زبانى واقع اند.

عمل: نوك زبان را به بالا و عقب مى كشانند و در نتيجه اين عضو را كوتاه مى نمايند.

عصب: شعبه اى است از عصب زير زبانى.

8- زبانى تحتانى

عضله اى است نازك و مسطح و طويل كه در سطح تحتانى زبان قرار دارد.

مبدأ: روى شاخ كوچك استخوان لامى مى چسبد و نيز عده اى از الياف حلقى زبانى و نيزه اى زبانى به آن ملحق مى گردند.

مسير: عضله به طرف جلو و بالا متوجه شده و قوسى را مى پيمايد كه تقعر آن به طرف پايين و جلو است.

انتها: در روى سطح عمقى مخاط نوك زبان اتصال مى يابد.

مجاورات: اين عضله در زير عضله نيزه زبانى و بين عضلات زنخى زبانى «در طرف داخل» و لامى زبانى «در طرف خارج» قرار دارد.

عمل: زبانى را پايين آورده و به عقب مى كشاند و در نتيجه آن را كوتاه مى نمايد.

عصب: شعبه اى از عصب زير زبانى.

9- عرضى

عضله اى است نازك كه عرضاً از خط وسط تا كنار زبان كشيده شده است.

شخص چند ساعتى غذا نخورده باشد سفيد يا سفيد زرد رنگ است.

حبّه هاى زبان

سطح مخاط زبان صاف و هموار نيست، بلكه داراى برآمدگى هايى است به نام حبّه زبانى كه بر حسب شكلشان به چند دسته تقسيم مى شوند از اين قرار:

1- حبّه هاى كاسى شكل كه حجمشان از ساير حبه ها بزرگ تر و در وسط هر يك، برآمدگى مدورى است كه دور آن را نيز شيارى احاطه نموده است، عدّه آن ها معمولًا نُه است و در جلوى شيار انتهايى و محاذات آن قرار گرفته اند و تشكيل هشت زبانى را مى دهند.

2- حبّه هاى قارچى شكل كه مانند قارچ است كه از سر حجيم و يك پايه باريكى تشكيل شده است، عدّه آن ها يكصد و پنجاه الى دويست عدد است كه بيشترشان روى سطح فوقانى زبان در جلوى هشت زبانى پراكنده اند.

3- حبه هاى نخى شكل، برآمدگى هاى استوانه يا مخروطى شكل فوق العاده كوچكى هستند كه از رأس آن ها استطاله نخى شكل متنوع مى گردد، اين حبه ها نيز در جلوى هشت زبانى واقعند.

4- حبه هاى نيم كروى- بسيار كوچك و در تمام مخاط زبان پخش مى باشند.

ساختمان مخاط زبان

اين مخاط علاوه بر عروق و اعصاب كه بعداً ذكر مى شود داراى قسمت هاى ذيل است:

الف: مخاط به طور كلى كه مانند كليه مخاطهاى بدن از دو طبقه عمقى كوريون و سطحى «پوششى» تشكيل شده است.

ب- غدد، كه خود به دو نوعند: يكى غدد فوليكولر و ديگر غدد مخاطى.

1- غدد فوليكولر كه چنان كه در شكل خارجى زبان ذكر شد، در عقب هشت زبانى قرار گرفته و مجموعشان را لوزه زبانى مى نامند.

2- غدد مخاطى كه غدد خوشه اى هستند و مانند ساير غدد خوشه اى دهان مى باشند.

روى هم رفته مجموعه اين غدد شبيه به نعل اسبى است كه قسمت ميانى آن روى ثلث خلفى سطح فوقانى زبان قرار گرفته و شاخه هاى اين نعل در امتداد كناره هاى زبان واقع است.

انتهاى شاخه در روى سطح تحتانى زبان و مجاور رأس آن مى باشد و بدين ترتيب مى توان آن ها را به سه دسته تقسيم كرد: يكى: دسته خلفى كه فرد و ميانى است و در عقب هشت زبانى قرار دارد و ديگرى: دسته طرفى كه به موازات دو كنار زبان از حبه هاى كاسه اى شكل تا نوك زبان كشيده شده است، سوم: دسته قدامى تحتانى يا دسته نوك زبان كه در سطح تحتانى اين عضو و در طرفين خط وسط واقع مى باشند. اين دسته را به اسم غده بلانده يا غده نون نيز مى نامند.

ج- جوانه هاى ذائقه، اين جوانه ها مخصوص مخاط زبان اند و در ضخامت طبقه پوششى آن قرار گرفته و در حقيقت عضو اصلى ذائقه مى باشند.

هر يك از اين جوانه ها به شكل بطرى اى است كه ته آن روى كورين قرار گرفته و گلوى آن عموداً از طبقه هاى مختلفه سطحى پوششى عبور نموده و بالاخره، دهانه آن در روى سطح آزاد مخاط قرار دارد، از اين دهانه چندين استطاله نخى

شكل خارج مى گردد به نام مژگان ذائقه.

اين جوانه ها فقط در دو نقطه يافت مى شوند:

اول: روى حبه هاى كاسى شكل.

دوم: روى حبه هاى قارچى شكل.

و بدين ترتيب محل آن ها در روى كناره هاى زبان و دو سوم قدامى كاسى سطح فوقانى اين عضو و به خصوص در حدود هشت زبانى است.

اگر قطع عمودى از يك حبه شكل ملاحظه مى شود كه جوانه هاى نامبرده به خصوص در سطوح طرفى حبه ها قرار دارند، ولى مكان آن ها در روى جعبه هاى قارچى شكل فقط در حدود انتهاى آزاد يا رأسشان مى باشند.

عروق و اعصاب زبان

اول، شرائين: شريان عمده اين عضو شريان زبانى مى باشد (شاخه اى از شريان سبات خارجى) كه در زير عضله لامى زبانى قرار دارد و از آن دو شاخه عمده مجزا مى گردد كه در ضخامت عضلات زبان پخش مى شوند، يكى به نام شاخه پشتى زبان و ديگرى موسوم به شاخه نوك زبان.

شرايين فرعى عبارتند از: شاخه هايى از شرايين كامى تحتانى (شعبه اى از شريان صورتى) و حلقى صعودى (شعبه اى از شريان سبات خارجى).

دوم، آورده: بيشتر وريدهاى زبان در سطح خارجى عضله لامى زبان قرار گرفته و بعضى نيز در سطح داخلى اين عضله واقع اند، با اين آورده با يكديگر جمع شده، وريد زبانى را تشكيل مى دهند كه معمولًا با واسطه تنه وريدى درقى زبانى صورتى، به وريد وداج داخلى منتهى مى گردند.

سوم، عروق لنفاوى: عروق لنفاوى نوك زبان، به غدد لنفاوى زير چانه منتهى مى گردند، ولى عروق لنفاوى ساير قسمت هاى اين عضو به غدد لنفاوى تحت فكى و غدد قدامى زنجير وداج داخلى منتهى مى گردند.

چهارم، اعصاب: اعصاب زبانى دو نوع تقسيم مى شوند از اين قرار:

يك: اعصاب محركه كه شعبى از اعصاب صورتى و زير زبانى مى باشند.

اعصاب عضلات نيزه زبانى و كامى زبانى و گاهى نيزه زبان تحتانى، شاخه هايى از عصب صورتى هستند و به علاوه كليه عضلات زبان از عصب زير زبانى، عصب مى گيرند.

دو اعصاب حسى كه شاخه هايى از اعصاب زبانى و زبانى حلقى و ريوى معدى مى باشند.

1- عصب زبانى «شاخه عصب فك اسفل» قسمتى از مخاط را كه در جلوى هشت زبانى است عصب مى دهد.

2- عصب زبانى حلقى در ناحيه حبه هاى كاسى شكل و قسمتى از مخاط زبان كه در عقب هشت زبانى قرار دارد پخش مى شود.

3- عصب ريوى معدى با واسطه عصب حنجره فوقانى مخاط، چين ها و حفره هاى زبانى مكبى را عصب مى دهد.

بايد دانست كه عموم اين اعصاب در ناحيه زبان داراى خاصيّت حس عمومى «حسى» و خصوصى «حساسه» مى باشند و در سه نقطه مختلف مخاط زبان پخش مى شوند:

1- در روى حبه هاى كاسى شكل.

2- در داخل جوانه هاى ذائقه.

3- در داخل غدد زبانى «2».

عزيزانى كه در جستجوى حق و حقيقت هستيد و مى خواهيد به خير دنيا و آخرت برسيد و هماى سعادت و خوشبختى را براى ابد در آغوش جان بگيريد، در صفحات گذشته، عظمت خلقت زبان را يافتيد و دانستيد كه خداى عزوجل چه قدرتى در آفرينش زبان تجلّى داده، بجاست كه از اين نعمت بسيار مهم الهى به طور صحيح استفاده شود و از خرج كردن آن در مواضعى كه حضرت او نمى پسندد جداً خوددارى كرد.

بنده، اگر بخواهد شكر اين نعمت بى نظير را به پيشگاه حضرت حق ادا كند، در درجه اوّل بايد از گناهان مربوط به اين عضو و حتى از سخنان بى فايده و بيهوده سكوت كند و در درجه بعد به بيان حق در تمام زمينه هاى لازم اقدام نمايد، چنانچه حضرت صادق عليه السلام در ابتداى روايت مى فرمايند:

سكوت و حرف نزدن، شعار زندگى آن كسانى است كه در حقايق ثابت و محقق، بررسى و رسيدگى كامل كرده اند.

آرى، صمت و خاموشى طريقه اهل تحقيق است و شعار كسانى است كه به چشم بصيرت در احوال گذشته ها نظر كنند و تغييرات و تبديلات كه بر انبيا و ملوك و اشقيا و سعدا واقع شده تفكّر نمايند، چه معلوم است كه اين چنين نظر، موجب حيرت است و حيرت و تعجب موجب صمت و سكوت، سكوت از شكوه، سكوت از ياوه گويى، سكوت از هر نوع دروغ و غيبت و تهمت و باطل گويى و از همه مهم تر سكوت در برابر قضا و قدر الهى.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- فيزيولوژى انسان: 174.

(2)- كالبدشناسى توصيفى نوشته استادان دانشكده پزشكى، كتاب ششم ص 103 تا 116 به نقل از لغت زبان «لغت نامه دهخدا».

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد(علیه السلام) و حوادث کربلا
عبّاد بن مهاجر
جارى چون فرات جاوید چون عاشورا
جايگاه عشق و عقل در شخصيت امام حسين (ع) (1)
ابراهيم بن حسين عليه السلام‏
نام تو قلم روی اساطیر کشید ازجلیل صفز بیگی
قيام عاشورا در آيينه توصيف شهيد علامه بلخي
آینه در کربلاست از بیدل دهلوی
دریای ادب‏ سید رضا موید خراسانی
خوردن شير از دست پيامبر (ص)

بیشترین بازدید این مجموعه

اهمیت و فضیلت چشم پاکی در نظر اسلام
دو سفارش از امام حسن مجتبى علیه السلام
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام
آثار ایمان به خدا در زندگی
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
"قرآن صاعد" یعنی چه؟
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
تفاوت نعمت و رزق و برکت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^