منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد هشتم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
در گذشته به اين حقيقت اشاره شد كه اگر دست حرص از دامن هدايت حق كوتاه گردد و مهار حرص به دست ناپاك هواى نفس بيفتد، آدمى دچار بلاى دنيا و عذاب آخرت مى گردد.
حرص، در صورتى كه در كنار چراغ پر فروغ هدايت قرار نگيرد، از انسان در جهت مقام، فرعون و در جنب مال، قارون و در كنار دانش، بلعم باعورا مى سازد!!
حملات شديد دانشمندان علم اخلاق به مسئله حرص به عنوان يكى از بدترين رذائل، متوجه چنين حرصى است.
حرص مذموم در كلام نراقى
فقيه بزرگ، ملا احمد نراقى در باب حرص مذموم مى فرمايد «1»:
از رذايل متعلّقه به قوه شهويه، صفت حرص است و آن صفتى است نفسانيه كه آدمى را مى دارد بر جمع نمودن زايد از آنچه به آن احتياج دارد و اين صفت، يكى از شعب حبّ دنيا و از جمله صفات مهلكه و اخلاق مضلّه است، بلكه اين صفت خبيثه بيابانى است كران ناپيدا كه از هر طرف روى به جايى نرسى، واديى است بى انتها، هر چند در آن فرو روى عمق آن را نيابى.
بيچاره اى كه بر آن گرفتار شد، گمراه و هلاك گشت و مسكينى كه به اين وادى افتاد، ديگر روى خلاصى نديد؛ زيرا كه حريص هرگز حرص او به جايى منتهى نمى شود و به حدّى نمى ايستد، اگر بيشتر اموال دنيا را جمع كند باز در فكر تحصيل باقى است و هر چه به دست او آيد باز مى طلبد و آن بيچاره مريض است و نمى فهمد و احمق است و نمى داند.
چگونه چنين نباشد و حال آن كه مى بينيم حريص را هشتاد سال عمر كرده است و فرزندى ندارد و اين قدر از اموال و خانه و مستغلات دارد كه اگر به فراغت بگذراند، صد سال ديگر او را كفايت مى كند و خود يقين دارد كه بيست سال ديگر عمر او نيست، باز در صدد زياد كردن مال است و تأمل نمى كند كه فايده آن چيست؟ و چه ثمره اى دارد، اگر از براى خرج است، آنچه دارد منافع آن وفا به خرج مدت العمر او مى كند و اگر از براى احتياط است اگر آنچه دارد، احتمال تلف مى رود هر چه تحصيل كند چنين است، پس اگر اين مرض حمق نيست پس چه بلاست و هر كه به اين مرض مبتلا شد، خلاصى از آن مرض نهايت اشكال دارد و از اين جهت حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند:
هرگاه از براى فرزند آدم دو رودخانه طلا باشد، باز رودخانه سوم را مى طلبد و اندرون او را هيچ پر نمى كند مگر خاك «2».
و فرمود:
آدميزاد پير مى شود و دو چيز در او جوان مى گردد و قوت مى گيرد: يكى حرص مال و يكى طول امل «3».
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام مروى است:
حريص بر دنيا چون كرم ابريشم است، هر چه بيشتر بر دور خود مى پيچد، راه خلاص او دورتر مى شود تا از غصّه بميرد «4»!
بعضى از بزرگان گفته اند:
از عجايب امر آدمى آن است كه اگر او را خبر دهند كه هميشه در دنيا خواهى بود، حرص او بر جمع كردن مال زياد نخواهد شد از آنچه حال مى داند كه چند صباحى بيش زنده نيست و در صدد جمع آن است و اين را براى هر كه تفحص كند در احوال مردمان، ظاهر و روشن است.
سنايى آن حكيم فرزانه مى گويد:
هم چو مردانت قدم در راه دين بايد نهاد |
ديده بر خط هدىً للمتقين بايد نهاد |
|
چون زراه گلبن توبوا الى اللّه آمدى |
پاى بر فرق اتينا طائعين بايد نهاد |
|
چون خر دجال نفست شد اسير حرص و آز |
بعد از اين بر مركب تقوات زين بايد نهاد |
|
نفس فرعون است و دين موسى و توبه چون عصا |
رخ به سوى جنگ فرعون لعين بايد نهاد |
|
گر عصاى توبه مر خيل لعين را بشكند |
شكر آن را ديده بر روى زمين بايد نهاد |
|
گر تو خواهى نفس خود را مستمند خود كنى |
در كمند عشق بسم اللّه كمين بايد نهاد |
|
حرص در روايات
عَنِ الصادِقِ عليه السلام: إنْ كانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِماذا «5».
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اگر رزق به حكم خداوند در قرآن و در عالم طبيعت مقرر شده، پس حرص براى چيست؟
قالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: أغْنَى النّاسِ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أسيراً «6».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بى نيازترين مردم كسى است كه اسير حرص نباشد.
عَنِ الصّادِقِ عليه السلام ناقِلًا عَنْ حَكيمٍ: الْحَريصُ الْجَشِعُ أشَدُّ حَرارَةً مِنَ النّارِ «7».
امام صادق عليه السلام به نقل از حكيمى فرمود: حريص آزمند، حرارتش در سوزاندن فضايل و كمالات، از آتش زيادتر است.
سُئِلَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام: أىُّ ذُلٍّ أذَلُّ؟ قالَ: الْحِرْصُ عَلَى الدُّنيا «8».
از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد چه ذلّتى براى انسان ذلّت بارتر است؟ فرمود:
حرص بر دنيا.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: حُرِمَ الْحَريصُ خَصْلَتَيْنِ وَلَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ الْقَناعَةَ فَافْتَقَدَ الراحَةَ وَحُرِمَ الرِّضا فَافَتَقَدَ الْيَقينَ «9».
امام صادق عليه السلام فرمود: حريص از دو خصلت محروم و دچار دو خصلت است:
از قناعت محروم و دچار درد سر و از خشنودى نسبت به حق محروم و دچار بى يقينى به واقعيت ها است.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عَنْ أبيهِ عليهما السلام قالَ: لا يُؤْمِنُ رَجُلٌ فيهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلا يُكُونُ الْمُؤمِنُ جَباناً وَلا حَريصاً وَلا شَحيحاً «10».
امام صادق از پدرش حضرت باقر عليهما السلام نقل مى كند: مردى كه در او بخل و حسد و ترس است ايمان ندارد، مؤمن ترسو و حريص و بخيل نيست.
عَنْ أبى عبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: كانَ فيما أوْصى بِهِ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَليّاً عليه السلام: يا عَلىُّ أنْهاكَ عَنْ ثَلاثِ خِصالٍ عظامٍ: الْحَسَدُ وَالْحِرْص وَالْكَذِبُ «11».
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: آنچه در وصاياى رسول اسلام به على عليه السلام بود اين بود: يا على! تو را از سه خصلت كه گناهش عظيم است نهى مى كنم، حسد، حرص و دروغ.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ وَقَسْوَةُ الْقَلْبِ وَشِدَّةُ الْحِرْصِ فى طَلَبِ الرِّزْقِ وَالْإصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ «12».
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از علائم بدبختى خشكى چشم، سنگدلى و شدت حرص در طلب روزى و اصرار بر گناه است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
زمانى كه نوح از كشتى پياده شد، ابليس نزد او آمد و عرضه داشت: در روى زمين كسى منّتش بر من، بزرگ تر از تو نيست، از خداوند نابودى اين جامعه فاسق را خواستى و من راحت شدم، دو چيز به تو نياموزم؟!
از حسد بترس، حسد آنچه بايد بر سر من بياورد آورد و از حرص بپرهيز كه آنچه بايد بر سر آدم بياورد آورد «13»!!
پروردگارا! چه خطرات عظيمى در كمين ماست و چه چاه هاى عميق خوفناكى در مسير ما قرار دارد، خداوندا! دنيا چه گذرگاه هولناك و داراى چه طوفان هاى سهمناكى است؟
الهى! اگر لطف و عنايت تو نباشد كار ما انسان ها به كجا خواهد كشيد و آينده ما چه خواهد شد؟
الهى! آلودگى حرص و پليدى كبر و خباثت حسد و ناپاكى ريا و تمام رذايل اخلاقى را از ما برطرف كن.
[فَإنَّ الدُّنْيا خَلَقَها اللّهُ تَعالى بِمَنْزِلَةِ ظِلِّكَ إنْ طَلَبْتَهُ أتْعَبَكَ وَلا تَلْحَقُهُ أبَداً وَإنْ تَرَكْتَهُ يَتْبَعُكَ وَأنْتَ مُسْتَريحٌ ]
امام صادق عليه السلام در ادامه روايت باب حرص مى فرمايد:
دنيا براى تو مانند سايه است، هر چه از پى او بروى به آن نخواهى رسى و جز خستگى و ملالت و رنج و تعب، چيزى عايد تو نخواهد كرد، ثروتمندان مادى جهان پس از آن همه دويدن، به كجا رسيدند و چه كردند و چه با خود بردند؟!
ولى اگر آن را رها كنى و به دنبالش ندوى به مقدارى كه احتياج دارى از طريق كوشش صحيح با تو خواهد بود و تو در اين صورت راحت خواهى بود.
اى كه انكار كنى عالم درويشان را |
تو چه دانى كه چو سودا و سرست ايشان را |
|
ملك آزادگى و كنج قناعت گنجى است |
كه به شمشير ميسّر نشود سلطان را |
|
طلب منصب فانى نكند صاحب عقل |
عاقل آن است كه انديشه كند پايان را |
|
جمع كردند و نهادند و به حسرت رفتند |
وين چه دارد كه به حسرت بگذارد آن را |
|
چشم همت نه به دنيا كه به عقبى نبود |
عارف عاشق شوريده سرگردان را |
|
در ازل بود كه پيمان محبّت بستند |
نشكند مرد اگرش سر برود پيمان را |
|
سعديا عمر عزيز است به غفلت مگذار |
وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را «14» |
|
[قالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: الْحَريصُ مَحْرومٌ وَهُوَ مَعَ حِرْمانِهِ مَذْمُومٌ فى أىِّ شَى ءٍ كانَ، وَكَيْفَ لا يَكُونُ مَحْروماً وَقَدْ فَرَّ مِنْ وَثاقِ اللّهِ تَعالى وَخالفَ قَوْلَ اللّهِ تَعالى حَيْثُ يَقُولُ: [اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ] «15»]
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
حريص با همه تلاش و زحمت و با همه رنج و مصيبت و با همه تعب و مشقّت كه براى تحصيل اضافه از آنچه خدا مقرر فرموده، مى كشد از به دست آوردن آن اضافه، محروم است و در عين محروم بودن در پيشگاه خالق و خلق، در هر زمينه اى مذموم است و چگونه مذموم نباشد كسى كه از عهد و پيمان الهى نسبت به روزى بندگان رو گردانده و با گفته و وعده حضرت او درباره روزى كه در قرآن فرمود:
شما را از عدم به وجود آورد، آن گاه روزى داده، سپس مى ميراند و آن گاه زنده مى كند.
مخالفت كرده!!
[وَالْحَريصُ بَيْنَ سَبْعِ آفاتٍ صَعْبَةٍ:
1- فِكْرٌ يَضُرُّ بِدينِهِ وَلا يَنْفَعُهُ
2- وَهَمٌّ لا يَتِمُّ لَهُ أقْصاهُ
3- وَتَعَبٌ لا يَسْتَريحُ مِنْهُ إلّاعِنْدَ الْمَوْتِ
4- وَخَوْفٌ لا يُورِثُهُ إلّاالوقُوعَ فيهِ
5- وَحُزْنٌ قَدْ كَدَّرَ عَلَيْهِ عَيْشَهُ بِلا فائِدَةٍ
6- وَحِسابٌ لا مَخْلَصَ لَهُ مَعَهُ مِنْ عَذابٍ
7- وَعِقابٌ لا مَفَرَّ لَهُ مِنْهُ وَلا حيلَةَ]
آفات حرص
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
حريص دچار هفت آفت است كه نجاتش از هر يك از آن آفات در نهايت صعوبت و دشوارى است:
1- فكر وانديشه و نقشه و حيله براى جمع كردن اضافه تر از نياز و مقرّرى كه اين گونه فكر، آفت آخرت است و نسبت به دنياى انسان نفع و سودى ندارد، چرا كه زائد بر قسمت، آن هم از كسى كه با خدا معامله ندارد، قابل انتفاع نيست و غير زحمت و رياضت و بار سنگين آخرت، چيزى بر آن مترتب نيست!
2- همّ و غم و هيجان كه محصول حرص بر تحصيل دنياست و اين همّ و غم زاييده عدم رضايت انسان به قسمت الهى است و اين آفتى است كه از درون و برون هم چو خوره انسان را مى خورد!
3- رنج و زحمت كه جز به وسيله مرگ از آن راحت نمى شود.
4- ترس از دست رفتن جمع شده كه مورث ترس ديگر است. به اين صورت كه حريص مى ترسد چه شود و به كه بدهد و از كه بستاند، تا تلف نشود و در سرمايه قصورى راه نيابد و حاصل هر خوفى نيست، مگر افتادن در خوف ديگر، مثل طلبى كه از كسى دارد، تا وصول نشده است خوف دارد كه آن كس شايد بميرد و مالش بسوزد و بعد از وصول خوف آن دارد كه مبادا به چنگ سارقى افتد، يا آفتى به او رسد، غرض اين كه حريص مالدار، مانند ماردار هرگز از خوف و ترس فارغ نيست و از تشويش و اضطراب نسبت به ثروتى كه جمع كرده خالى نيست.
5- حزنى كه اكثر اوقات عيش را بر او مكدّر كند و در خوشى و راحت او نقص بيندازد.
6- حسابى كه هرگز از آن فارغ نيست، چنان كه ديگران در حساب عمر و طاعت و گناه و وضع آخرت خود هستند، او در حساب مال است و گرفتار غصه و عذاب كه چند شده و به كجا رسيده، يا حساب ماه و سال كى منقضى شود تا تن خواه و طلب ها وصول گردد و البته نتيجه اين حساب، عذاب درون و زحمت برون و محصولش حسرت وقت مرگ و زحمت در برزخ و آتش در قيامت است.
7- مفسده عظيمه ديگر حرص، عقاب الهى است كه حريص را از آن گريز و فرارى نيست، چرا كه حريص در به دست آوردن گناهكار و در نگاه داشتن مال، مجرم است و چه بسيار كه ثروت دنيا، حريص را به انواع محرمات و ارتكاب گناهان دچار كرده و اين محرّمات و معاصى، در قيامت مورث عذاب سخت الهى است.
راستى، چه بدبخت و بيچاره اند آنان كه دچار مرض حرص مال و جاهند و چه خوشبخت و سعادتمند آنان كه در حرص ملاقات و لقاى حضرت رب العزه هستند.
آنان ذكرشان مال مال و اينان گفتار قلب و جان و زبانشان يار يار است!
ما گدايان خيل سلطانيم |
شهر بند هواى جانانيم |
|
بنده را نام خويشتن نبود |
هر چه ما را لقب نهند آنيم |
|
گر برانند و گر ببخشايند |
ره بجاى دگر نمى دانيم |
|
چون دلارام مى زند شمشير |
سر ببازيم و رخ نگردانيم |
|
دوستان در هواى صبحت يار |
زر فشانند و ما سر افشانيم |
|
اى خداوند عقل و دانش و راى |
عيب ما را مكن كه نادانيم |
|
هر گلى نو كه در جهان آيد |
ما به عشقش هزار دستانيم |
|
تنگ چشمان نظر به ميوه كنند |
ما تماشا كنان بستانيم |
|
تو به سيماى شخص مى نگرى |
ما در آثار صنع يزدانيم |
|
هر چه گفتيم جز حكايت دوست |
در همه عمر از آن پشيمانيم |
|
سعديا بى وجود صحبت يار |
همه عالم به هيچ نستانيم |
|
ترك جان عزيز بتوان گفت |
ترك يار عزيز نتوانيم |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- معراج السعادة: 301 در بيان صفت حرص.
(2)- روضة الواعظين: 3/ 429؛ مجموعة ورام: 1/ 163.
(3)- معدن الجواهر: 25؛ ارشاد القلوب: 1/ 39؛ بحار الأنوار: 70/ 22، باب 122.
(4)- الكافى: 2/ 134، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 20؛ بحار الأنوار: 70/ 23، باب 122، حديث 13. (5)- الخصال: 2/ 450، حديث 55؛ التوحيد: 376، باب 60، حديث 21؛ بحار الأنوار: 70/ 160، باب 128، حديث 1.
(6)- الأمالى، صدوق: 20، المجلس السادس، حديث 4؛ روضة الواعظين: 2/ 442؛ بحار الأنوار: 70/ 160، باب 128، حديث 2.
(7)- الخصال: 2/ 348، حديث 21؛ معانى الأخبار: 177، حديث 1؛ بحار الأنوار: 70/ 160، باب 128، حديث 3.
(8)- الأمالى، صدوق: 393، المجلس الثانى والستون، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 7/ 82، باب 31، حديث 8790؛ بحار الأنوار: 70/ 161، باب 128، حديث 4.
(9)- الخصال: 1/ 69، حديث 104؛ وسائل الشيعة: 16/ 20، باب 64، حديث 20856؛ بحار الأنوار: 70/ 161، باب 128، حديث 6.
(10)- الخصال: 1/ 82، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 9/ 40، باب 5، حديث 11473؛ بحار الأنوار: 70/ 161، باب 128، حديث 9.
(11)- الخصال: 1/ 124، حديث 121؛ روضة الواعظين: 2/ 424؛ بحار الأنوار: 70/ 162، باب 128، حديث 10.
(12)- الخصال: 1/ 242، حديث 96؛ مشكاة الأنوار: 256، فصل 3؛ بحار الأنوار: 70/ 162، باب 128، حديث 11.
(13)- الخصال: 1/ 50، حديث 61؛ روضة الواعظين: 2/ 423؛ بحار الأنوار: 70/ 163، باب 128، حديث 17.
(14)- سعدى. (15)- روم (30): 40.
(15)- روم (30): 40.
منبع : پایگاه عرفان