تا مجبور نشوى لب به سخن باز مكن، با توجه به اين كه معايب و مفاسد زياده گويى را دانستى، پس لب گشودن، جز در ضرورت صحيح نيست به خصوص، وقتى كه شنونده، اهل و يار مناسبى را براى گفتگو براى خدا و در راه خدا، نيافتى.
عارف بزرگوار مصطفوى در شرح جمله بالا مى گويد:
آرى، آنان كه به حقايق و اسرار الهى آگاه شدند، سكوت اختيار كردند.
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
سخن زياد گفتن، علامت نادانى و دور بودن از حقيقت است.
الْعِلْمُ نُقْطَةٌ كَثَّرَها الْجاهِلُونَ .
علم نقطه روشن و معلومى است كه جاهلان آن را زياد كرده اند.
در هر موضوع، حق مطلب در يك جمله كوتاه خلاصه مى شود، ولى افرادى كه به حق مطلب نرسيده اند، ده ها احتمال و شقوق ذكر نموده و بعد از احتمالات و ذكر برهان و استدلال، باز به حقيقت مطلب توجه پيدا نكرده و از حق منحرف مى شوند.
حقّ مطلب اين است كه كسى كه در هر موضوعى به حقيقت آن كه يك نقطه بيش نيست نرسيده است، بايد لب از گفتار فرو بندد و با احتمالات و اوهام و متشابهات، اذهان و افكار ديگران را مشوش و منحرف نكند و با گفتن نمى دانم كه نصف علم است و واقعيّت دارد، خود و ديگران را راحت و آسوده خاطر سازد.
منبع : پایگاه عرفان