پهنه هستى خوان نعمت حق است، و عرصه گاه وجود سفره رزق و روزى خداوند كريم، و همه موجودات عالم بر سر اين سفره نامحدود ميهمان وجود مقدس حضرت ارحم الراحمين اند.
بايد بدانيم كه مجموع اين نعمتها نعمت مادى و روزى ظاهرى و رزق طبيعى خداست كه تمام موجودات زنده به لحاظ نياز مادى به طور مشترك سرخوان اين نعمت بهرهمندند. ولى حضرت حق داراى سفره ديگرى است به عنوان نعمت باطنى يا معنوى كه قرآن مكرّر به اين سفره اشاره كرده است.
و اين سفره ويژه انسان است، آن هم انسانى كه از ايمان به خدا و روز قيامت برخوردار است و در حدّ خود عامل به احكام شريعت و سالك مسلك حقيقت است، چرا كه انسان خالى از ايمان به خدا و روز قيامت، و عارى از اعمال صالح و اخلاق پسنديده جزء حيوانات است، و جزء از سفره مادى و رزق ظاهرى نصيبى ندارد.
ميهمان سفره معنوى ميهمان خاص خداست و از ارزش والائى برخوردار است.
در اين ضيافت از عقل و قلب و روح و باطن انسان با رزق معنوى پذيرائى ميكنند، و حيات عمومى آدمى را تبديل به حيات طيبه مينمايند، و اين پاداش دنيائى انسان در برابر فرمانبردارى و طاعت او از حضرت حق است، و در آخرت پذيرائى از ميهمان پذيرائى ابدى و هميشگى و جاويد و سرمدى است، لذات معنوى بر سر سفره قيامت، لذاتى است كه جز حضرت حق كسى از آن خبر ندارد، حتى ميهمان تا پيش از بهره بردن از نعمتهاى سفره آخرت از درك و فهم آن عاجز است، به دورنمائى از اين ضيافت معنوى در روايت زير توجه نمائيد.
محمد بن حسن همدانى ميگويد: از ذوالنون مصرى پرسيدم اى ابوفيض چرا موقف زائر را مشعر قرار دادند و اين معنى مربوط به حرم نشد؟
در پاسخم گفت: كسى كه اين مسأله را از حضرت صادق پرسيده بود به من گفت: براى اين كه كعبه خانه خدا و حريم حجاب اوست، و مشعر باب آن حرم است، چون زائران قصد حرم كنند آن را كنار باب حرم متوقف ميكند، تا براى آنان اجازه ورود صادر گردد، سپس زائر را در حجاب دوم كه سرزمين مناست وقوف ميدهند، چون به تضرع و زارى طولانى آنان بنگرد، امر به قربانى ميدهد، وقتى قربانى خد را به محضرش تقديم كردند و اعمال منا را به پايان بردند و از گناهان خود كه حجاب ميان آنان و حضرت حق است پاك شدند، به آنان براساس آن طهارت معنوى امر به زيارت ميكند.
اين خليفه خدا در روى زمين نسبت به هر واقعيتى كه با آن در ارتباط است به عنوان مكلف و مسئول شناخته شده.
نسبت به خويش مسئول سلامت جسم و جان و حفظ خود از خطرات، و مسئول تحقق رشد و كمال و خير و سعادت و آبادى دنيا و آخرت است.
انسان در تحقق اهداف حق، و اطاعت از دستورات خداوند، و اجتناب از محرمات كه محصولى جز زيان و خسارت ابدى ندارد مسئول است.
آدمى نسبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام نزديك به دور و همه انسان هائى كه با آنان مربوط است دارى مسئوليت است.
اين مسئوليتها از جانب خداى رحيم، كريم، ودود، رازق، رحمان و حكيم به او واگذار شده است، واگذارى مسئوليت از جانب حق به انسان، عين لطف و رحمت حضرت اوست، آنان كه به اين معنا آگاهاند و اين حقيقت را با ديه دل مينگرند و خلاصه اهل بصيرت هستند، با همه وجود عاشق تكاليف و وظائف و مسئوليتهاى خود هستند.
اهل معرفت جان خود را در راه انجام وظائف و تكاليف نثار حضرت محبوب كردند، و تحمل همه گونه رنج و مشقت را در مسير اداى تكاليف بر دوش جان هموار نمودند.
آنان به اين واقعيت واقف بودند كه هر مسئوليت و تكليفى كارگاه توليد منافع دنيائى و آخرتى است و رضاى حق و بهشت عنبر سرشت و حيات طيبه ميوه شيرين شجره الهيه مسئوليت است، و اگر كسى بخواهد در دنيا به حيات طيبه و در آخرت به رضاى حق و بهشت برسد راهى جز اداى تكليف و انجام مسئوليتها ندارد.
حج مسئوليت عظيمى است كه از جانب حق به انسان واگذار شده، و انجام اين عبادت بزرگ همراه با نيت پاك و قلب خالص توليدكننده بهرههاى بسيار مهم دنيائى و آخرتى است، روايت زير نشانگر گوشهاى از منافع سرشار و محصولات حج است:
از حضرت رضا (ع) روايت شده: آنچه موجب وجوب حج گشته امور زير است:
سفر معنوى و پرواز ملكوتى و حركتى عرشى به سوى خدا عزوجل.
درخواست اضافه شدن نعمتهاى مادى و باطنى از حضرت دوست.
پاك شدن از گناهانى كه پيش از حج دامن پاك حيات را آلوده كرده است.
قرار گرفتن در مدار توبه نسبت به آنچه در گذشته از زمان بر انسان گذشته، از سر گرفتن اعمال براى آينده به مانند كسى كه تازه قدم در عرصه تكاليف نهاده و چيزى بر او نيست.
در راه اين مسئوليت عظيم و با بركت، هزينه نمودن مال و منال، و تحمل رنج و مشقت بدنى، و باز داشتن نفس از شهوات و لذات حرام، و افتادن در حوزه قرب به حق از طريق اداى مناسك و عبادت و بندگى به چشم ميخورد.
حج سبب طلوع صفت نورانى خضوع و استكانت و ذلت در برابر حق، از مشرق وجود عبد، در افق حريم مقدس حضرت رب الارباب است.
حج سير و سفر و تحرك و حركت در گرما و سرما و به هنگام امنيت و ترس، و ثابت قدمى و استقامت دائمى در امور الهى و معنوى است، كه اين امور سبب جلب رحمت واسعه حق و لطف و مرحمت حضرت مولاست.
در اين سفر منافع بسيارى براى مردم است، و در اين فضاى ملكوتى شوق به لقاى دوست و ترس از عظمت و جلال او قلب را تسخير ميكند.
در برخوردهاى مردم با يكديگر، در اين سفر معنوى و ظهور حال و قال ملكوتى و نشست و برخاست با پاكان كه معاشرت با آنان از بركات اين سفر است، يك سلسله از دردهاى درونى و بيماريهاى باطنى به نقطه درمان ميرسد، قساوت قلب، پستى نفس، غفلت از حق، مرض خطرناك آمال و آرزوهاى دور از دسترس در اين سفر علاج ميشود.
در آن عرصه با معنويت، زائر بيت موفق به تجديد حقوق، و وادار كردن نفس به تقواى الهى ميگردد، و زمينه خير دنيا و آخرت خود را از طريق حفظ نفس از فساد و افساد فراهم مينمايد.
اين سفر منبع خير و بركت براى اهل مشرق و مغرب و اهل آب و خشكى است، و نيز براى آن كه حج را انجام ميدهد و آن كه در اين مسير نيست از تاجر فراهمكننده جنس، و فروشنده و خريدار و نويسنده و كارگر و از كارافتاده نصيب و منافعى وجود دارد.
برنامه حج قضاكننده حوائج مردم آن سرزمين و اطراف آن سرزمين و مواضعى است كه اجتماع براى اهل آن ممكن است تا شاهد بهره آن براى خود باشند.
واجبات الهى بر اهل قدرت و استطاعت فرض است، مردم را گاهى در تمام عمر يك بار براى سفر حج قدرت و قوت حاصل ميشود، به اين خاطر در همه دوران عمر يك بار واجب شده، ولى اهل طاقت و قدرت ترغيب و تشويق شدهاند كه نسبت به حج به اندازه توان و قدرت و قوت خود اقدام نمايند.
منبع : پایگاه عرفان