در اين مسئله بسيارى از حقيقت دانان و واقع بينان، نظريات پر ارزشى دارند، نقل نظر همه آنان از حوصله اين نوشتار بيرون است، تنها تلفيقى از نظريات غزالى از عامه و فيلسوف فقيه ملا محسن فيض كاشانى و اخلاقى بزرگ ملا مهدى نراقى و شهيد مطهرى در توضيح بر زهد نقل مى شود.
جايى كه در خانه دل، ضد حب دنيا، حبى كه روى وجود را از حق برمى گرداند و رغبت و ميل به سوى آن مى باشد، زهد است.
زهد اين است كه قلب از پى دنيا نفرستى و با جوارحت دو دستى به اين پيره زال نچسبى و معامله ات با آن به اندازه ضرورت باشد. و به عبارت ديگر زهد اعراض قلبى از متاع دنيا و پاكيزه هاى آن از اموال و مناصب و ساير چيزهايى است كه با مرگ از دستت مى رود. و به تقرير ديگر روى گرداندن از دنيا و روى آوردن به آخرت است، يا روى گرداندن از غير خدا، براى رو كردن به خداست كه اين مرتبه بالاترين مرتبه زهد است.
كسى كه از كل ما سوى اللّه حتى جنات دل ببرد و جز خدا عشقى نداشته باشد، زاهد مطلق است.
و هر كس به خاطر ترس از جهنم از لذات دنيا دست بردارد و به خاطر رسيدن به بهشت، اعراض از نعيم فانى، جز به اندازه ضرورت كند او نيز زاهد است، ولى زهدش در درجه زهد اول نيست.
البته زهد وقتى تحقق پيدا مى كند كه انسان قدرت دست يافتن بر دنيا را داشته باشد و در عين قدرت به ترك برخيزد و باعث ترك هم، درك حقارت دنيا و پستى آن نسبت به خدا و دار آخرت باشد.
اگر ترك به خاطر عدم دست يافتن به دنيا باشد، يا غرض از ترك به چنگ آوردن آخرت نباشد، يا هدف از ترك خوش نامى و جلب قلوب يا شهرت به جوانمردى وجود و سخا، يا سبك بالى از كثرت مال و نجات از رنج و تعب حفظ ثروت باشد، اين ترك، زهد نيست اين ترك شرك و رياكارى و نفاق و دورويى است.
ترك بايد از نظر معنى به صورت اعراض و بى رغبتى قلب و از نظر ظاهر بايد به صورت ساده زيستى و آسان گذراندن زندگى باشد.
برحسب تفسير «نهج البلاغة» از زهد استفاده مى شود، زهد حالتى است روحى، زاهد از آن نظر كه دلبستگى هاى معنوى و اخروى دارد، به مظاهر مادى زندگى بى اعتناست، اين بى اعتنايى و بى توجهى، تنها در فكر و انديشه و احساس و تعلق قلبى نيست و در مرحله ضمير پايان نمى يابد.
زاهد، در زندگى عملى خويش سادگى و قناعت را پيشه مى سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرايى پرهيز مى نمايد، زندگى زاهدانه آن نيست كه شخص فقط در ناحيه انديشه و ضمير، وابستگى زيادى به امور مادى نداشته باشد، بلكه اين است كه زاهد عملًا از تنعم و تجمل و لذت گرايى پرهيز داشته باشد.
منبع : پایگاه عرفان