تيمور گوركانى در اوج قدرت و عظمت و پادشاهى و سلطنتش با لُنگى كه به كمر بسته بود و در آن زمان دويست دينار طلا ارزش داشت وارد حمام شد ، از پيرمردى كه در حمام مشغول شست و شوى خود بود پرسيد : پدر جان قيمت و ارزش مرا مى دانى ؟ پيرمرد با كمال شجاعت پاسخ داد : آرى ; امير تيمور گفت : ارزشم را بگو ; پيرمرد گفت : دويست دينار ; تيمور گفت : پيرمرد ! فقط لنگ من دويست دينار ارزش دارد ; گفت : قربان ارزش شما را با لنگى كه به كمر بسته ايد حساب كردم ! !آرى ; اگر انسان از ويژگى هاى انسانى تهى باشد و از صفات عالى اخلاقى بهره اى نداشته باشد و محروم از ايمان و عمل صالح زندگى كند و به خلق خدا سودى نرساند با دارا بودن همه عناصر مادى و رزق و روزى ظاهرى تهيدست و فقير و بدبخت است و ارزش و اعتبارى براى او نخواهد بود .سفره عام سفره اى نيست كه كسى را از آن محروم كنند و در عطا كردنش نسبت به آن دريغ ورزند ، اين سفره اى است كه كافر و مؤمن ، مشرك و مسلمان ، مخلص و منافق مى توانند از آن بهره مند شوند ، براى بنده كمال و ارزشى نيست كه سر سفره عام پروردگار باشد چرا كه خداوند از روى فضل خود همه را بر سر اين سفره دعوت كرده ، بار عام داده است .كُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً.هر يك از دو گروه دنيا طلب و آخرت خواه را در اين دنيا از عطاى پروردگارت يارى دهيم وعطاى پروردگارت در اين دنيا از كسى ممنوع شدنى نيست .
اى كريمى كه از خزانه غيبگبر و ترسا وظيفه خور دارى
دوستان را كجا كنى محروم *** تو كه با دشمنان نظر دارى
منبع : برگرفته از كتاب جلوه هاي رحمت الهي استاد حسين انصاريان