منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
آيا اين جملات نورانى و بيدار كننده و بينايى بخش را در دعاى عرفه حضرت سيد الشهدا، اباعبداللّه الحسين عليه السلام، ديده ايد كه در صحراى عرفات مى خواند و مانند دو چشمه آب اشك از ديدگان مباركش بر چهره نورانيش جارى بود.
رَبِّ بِما بَرَأْتَنى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما أنْشأْتَنى فَاحْسَنْتَ صورَتى، رَبِّ بِما احْسَنْتَ الَىَّ وَفى نَفْسى عافَيْتَنى، رَبِّ بِما كَلَأْتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما انْعَمْتَ عَلَىِّ فَهَدَيْتَنى، رَبِّ بِما اوْلَيْتَنى وَمِنْ كُلِّ خَيْرٍ اعْطَيْتَنى، رَبِّ بِما اطْعَمْتَنى وَسَقَيْتَنى، رَبِّ بِما اغْنَيْتَنى وَاقْنَيْتَنى، رَبِّ بِما اعَنْتَنى وَاعْزَرْتَنى، رَبِّ بِما الْبَسْتَنى مِن سِتْرِكَ الصّافى وَيَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى.. «1».
پروردگارا! به اين كه مرا پديد آوردى، پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا! به اين كه آفرينشم را آغاز نمودى، و صورتم را نيكو نمودى، پروردگارا! به اين كه به من احسان كردى، و در خويشتنم عافيت نهادى، پروردگارا! به اين كه محافظتم نمودى و موفقم داشتى، پروردگارا! به اين كه بر من نعمت بخشيدى و راهنمايى ام نمودى، پروردگارا! به اين كه سزاوار احسانم كردى و از هر چيزى عطايم كردى، پروردگارا! به اين كه مرا خوراندى و نوشاندى، پروردگارا! به اين كه بى نيازم ساختى و اندوخته ام بخشيدى، پروردگارا! به اين كه يارى ام نمودى و عِزَّتم بخشيدى، پروردگارا! به اين كه به من پوشاندى، از پوشش با صفايت، و بر من آسان نمودى از رفتار كفايت كننده ات.
پس بعد از توجه به اين حقايق كه از قول پاك ترين و راستگوترين انسان نقل شده چه جاى تكبر نسبت به آن جناب است كه ربوبيّتش در همه احوال دستگير تمام ذرّات پيدا و ناپيداى هستى است؟!
در اينجا چه بجاست كه دست حاجت به سوى حضرت او دراز كرده و در كمال فقر و ذلت و زارى و نيازمندى، از جنابش بخواهيم از ما دستگيرى كن و امراض باطنى ما را كه بدترين برنامه در وجود انسان است علاج فرما و ما را به سوى خشوع و خضوع و تواضع و فروتنى در همه زمينه هاى زندگى رهنمون شو.
آرى، اوست خالق و رب تمام موجودات و منبع روزى بخش به جز او وجود ندارد، اوست كه هميشه با قدرت كامله اش و با لطف و عنايت و محبّتش به موجودات، سفره روزى همه را پر نگاه داشته و به هر كس هر چه لازم دارد از خزانه رحمتش عنايت مى كند، به عبارت ديگر تمام موجودات عالم روزى خوار حضرت اويند و نمك خور آن وجود مبارك، اما چه جاى تأسف است كه در ميان آدميان، گروهى نمك او را مى خورند ولى نمكدان مى شكنند، اينان از سفره حضرت او كسب قدرت و نيرو مى كنند و آن قدرت را عليه حضرت او به كار مى گيرند و به تعبير ديگر از منابع روزى در هر حدى كه مى خواهند مى خورند و چون سير و سيراب شدند سر به طغيان و عصيان برمى دارند و در كنار هر گناهى صداى قهقهه خنده آنان به فلك مى رسد، نمى دانم مست اند يا بر گناه و عصيان و آلودگى خود افتخار كرده، سينه سپر مى نمايند؟
انديشه در آيات توحيد، بهترين راه تواضع
[قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ* فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ] «2».
بگو: كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد؟ يا كيست كه بر گوش ها و چشم ها مالكيّت و حكومت دارد؟ و كيست كه زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى آورد؟ و كيست كه همواره امور [جهان هستى ] را تدبير مى كند؟ به زودى خواهند گفت: خدا! پس بگو: آيا [از پرستش غير او] نمى پرهيزيد؟!* اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، بنابراين بعد از حق چيزى جز گمراهى و ضلالت وجود دارد؟ پس چگونه شما را از حق بازمى گردانند؟
از آيات عجيب قرآن مجيد است، كمال بى انصافى و ناجوانمردى است كه انسان عاقل اين گونه آيات را در قرآن كريم ببيند و در برابر حق به تواضع برنخيزد، من در طول مطالعاتم، بهترين راه را براى به دست آوردن تواضع جز انديشه در آيات توحيد قرآن و دقت در روايات و دعاهايى كه معارف الهيه را توضيح داده اند نديده ام.
منبع روزى
[قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ ] «3».
منبع روزى موجودات زنده به خصوص انسان از آسمان عبارت است از: باران، برف، نور خورشيد، مهتاب و بسيارى امور ديگر كه در كتب علمى ضبط شده و امورى كه در آينده نزديك يا دور به وسيله دانشمندان محقق كشف مى شود.
منبع روزى از زمين عبارت است از: معادن، نباتات، حيوانات بحرى و برى و هوايى كه براى توضيح اين امور تاكنون هزاران كتاب پر ارزش علمى نوشته شده است.
انديشه در گوش و چشم
[أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ] «4».
درباره گوش و چشم، در توضيح اين آيه به چهار مطلب بسيار مهم مى توان اشاره كرد:
1- چه نيرويى است كه روزى شما و خوراكى ها و آشاميدنى ها را در وجود شما از هزاران كانال و مرحله عبور مى دهد تا به كمالش كه شنوايى و بينايى است برساند؟ آيا در سايه قدرتى جز قدرت حق اين حركات عظيم و اين مسائل عجيب انجام مى گيرد؟ راستى چه اعجاب انگيز است كه محصول آب و نان و ميوه و سبزى و حبّه و دانه پس از عبور از مرى و معده و روده و... تبديل به شنوايى و بينايى مى شود.
2- گوش و چشم دو عضو بسيار لطيف و ظريف هستند كه هستى و هويت گوش عبارت از يك پرده نازك و هستى و هويت چشم عبارت از يك مردمك بسيار ريز است كه اين پرده و مردمك عجيب آسيب پذير هستند و در برابر كم ترين حادثه از كار مى افتد و عمرى انسان را به كرى و كورى مبتلا مى كنند، كيست كه در برابر اين همه حادثه و فعل و انفعال در كره زمين و اين همه حشرات موذى و سر و صداها و مناظر عجيب و غريب و نور شديد و ضعيف و سرما و گرماى سخت، گوش و چشم شما را از آسيب حفظ مى كند؟ آيا سزاوار نيست در برابر اين همه عنايت او سر تعظيم فرود آورده به حضرتش عشق بورزيد و از دستورهاى سعادت بخش آن جناب پيروى كنيد؟
3- گوش و چشم دو وسيله بسيار مهم براى كسب علم و دانش و معرفت و بينش، چرا از اين دو عضو براى شنيدن حقايق و ديدن عجايب بهره نمى گيريد و يا چرا با بازبودن گوش، خود را به كرى زده و با باز بودن چشم، خويش را به كورى زده ايد، مى شنويد و مى بينيد ولى از اين شنوايى و بينايى براى درك حق استفاده نمى كنيد؟
شما مى توانيد از كمك گرفتن از گوش و چشم به صراط مستقيم حق راه يابيد و به مقام قرب و لقا و وصال محبوب برسيد، كدام قدرت بود كه گوش شنوا به شما عنايت كرده، چرا در برابر او تواضع نمى كنيد و سر فقر و ذلت در پيشگاه او به عبادت نمى گذاريد؟
4- انسان در برابر تمام شنيدنى ها و ديدنى ها مسئول است و براى آنچه شنيده و آنچه ديده بازپرسى مى شود و در قيامت دادگاه هاى بس عجيب برايش برپا مى شود، انسان حق ندارد هر چه را مى خواهد و نفسش اقتضا مى كند بشنود يا ببيند، شنيدن و ديدن بايد بر اساس مقررات حق باشد و هماهنگ با رضايت حضرت رب الارباب، گوش را براى شنيدن حق و چشم را براى ديدن آثار حق عنايت كرده اند، اگر حق بشنويد حق مى شويد از طريق ديده قلب كه حق شنيدن گوش قلب را باز مى كند و حق ديدن چشم دل را، اگر ناصحيح بشنويد از شنيدن حق كر مى شويد و اگر ناصحيح ببينيد از ديدن حق كور مى گرديد، راه باز شدن گوش دل و چشم قلب، حق شنيدن و حق ديدن است.
شما چند روزى از شنيدن غيبت و تهمت و دروغ و باطل و لغو و موسيقى بپرهيزيد و چند روزى از چشم چرانى و نظر به نامحرم خوددارى كنيد تا ببينيد چگونه گوش جان و چشم دل باز مى شود.
منبع حيات
[وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَ ] «5».
و كدام قدرت موجود زنده را از نطفه و تخم و بذر بيرون مى آورد و يا نطفه مرده و تخم و بذر را از زنده بيرون مى كشد و به تعبير ديگر كدام قدرت انسان عاقل متدين و زنده به معنا را از پدر و مادرى كافر و مشرك به وجود مى آورد و كدام اراده انسان مشرك و كافر را از انسان مؤمن و زنده به حيات الهى بيرون مى آورد! و كيست كه تدبير تمام جهان به دست اوست، همه شما اقرار داريد كه اوست پس چرا تقواى او را مراعات نمى كنيد و در برابرش تعظيم نكرده و تواضع روا نمى داريد؟
او كه تمام اين امور به يد اوست خداى بر حق شماست آيا بعد از حق غير گمراهى و ضلال چيزى هست، كجا رو مى كنيد و چرا پس از اين كه حق براى شما معلوم شد به باطل تكيه زديد؟
دوران عمر ما به هجر يار بگذشت |
ناديده روى حضرت دلدار بگذشت |
|
فرياد اگر روز لقا دستم نگيرد |
اكنون كه بنمودم جمال آن يار بگذشت |
|
هر گه زدم دستى به دامان نيازش |
با ناز و قهر آن دلبر عيّار بگذشت |
|
گفتم صبا روزى به سلطان حقيقت |
عرضم رساند آن هم از دلدار بگذشت |
|
[أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ] «6».
[آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آن كه مخلوقات را مى آفريند، آن گاه آنان را [پس از مرگشان ] بازمى گرداند؟! و كيست آن كه از آسمان و زمين شما را روزى مى دهد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟] بگو: اگر راستگوييد دليل خود را بياوريد.
در زمينه مسئله روزى به سوره سبا آيه 24 و فاطر آيه 3 و ملك آيه 21 و اسراء آيه 70 و جاثيه آيه 16 و آل عمران آيه 27 و طلاق آيه 3 و روم آيه 40 مراجعه كنيد كه عجيب آياتى است و دقت در آن آيات بدون شك آفريننده روح تواضع و فروتنى در انسان است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مفاتيح الجنان: دعاى عرفه.
(2)- يونس (10): 31- 32.
(3)- بگو: كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد؟؛ يونس (10): 31.
(4)- يا كيست كه بر گوش ها و چشم ها مالكيّت و حكومت دارد؟؛ يونس (10): 31.
(5)- و كيست كه زنده را از مرده بيرون آورد؟؛ يونس (10): 31.
(6)- نمل (27): 64.
منبع : پایگاه عرفان