گروه انديشه: اقوال اهل تسنن پيرامون امام باقر(ع) حاكی از شخصيت بینظير و برجسته علمی، فقهی، اخلاقی و اجتماعی ايشان بوده است كه هدايت معنوی جامعه را به دست گرفته بودند؛ ذهبی امام باقر(ع) را به خاطر تجلی تمامی صفات برتر در ايشان، مستحق امامت و زعامت امر مسلمين میداند.
امام باقر(ع) يكی از شخصيتهای مهم و تأثيرگذار در جهان اسلام است كه نقش مهمی را در احيا و نشر حقايق نبوی و پيشرفت علوم در دوران خويش و بعد از حيات خود داشته است؛ به گونهای كه بزرگان اهل سنت از معاصرين آن حضرت و حتی علمای اهل سنت، پس از دوران امام باقر(ع) را به سخنان و اعترافات شگفتآوری وادار كرده است. شهادت امام باقر(ع) در هفتم ذیالحجه بهانهای شد تا كلمات و سخنان اهل سنت در وصف امام باقر(ع) در اين نوشتار مورد بازخوانی قرار گيرد.
كنيه و القاب
ابن عساكر دمشقی شافعی دودمان امام را اينگونه بيان میكند: محمد بن علی بن الحسين بن علی بن ابيطالب عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف. (1) كنية ايشان ابو جعفر میباشد.(2) لقب ايشان علوی، فاطمی، مدنی(3) قرشی، هاشمی(4)، شاكر، هادی(5) و باقر میباشد كه باقر مشهورترين آنها است.(6)
باقر لقبی است كه تجلّی قدرت و مرجعيت علمی امام بوده و مورد توجه خاص اهل سنت قرار گرفته كه به برخی از اين ويژگیها اشاره می شود:
راغب اصفهانی می گويد: «سُمیَّ محمد بن علی رضی الله عنه باقراً لِتَوَسُّعِه فی دقائق العلوم.»(7) ابو زكريا محی الدين نووی شافعی(8)، ابن خلكان شافعی(9)، شمس الدين ذهبی شافعی(10) نيز با تكرار سخنان راغب اصفهانی سخن وی را تاييد كردند. با اين حال سبط ابن جوزی حنفی لقب باقر را به كثرت سجود امام تفسير كرده است.(11)
لازم به ذكر است لقب باقر و تفسير آن به شكافنده علوم، ريشه در كلام پيامبر(ص) به جابر بن عبدالله انصاری دارد. جابر می گويد: «قال لی رسول الله يوشَك ان تبقی حتی تلقی ولداً لی من الحسين، يقال له محمد، يبقر العلمَ بَقَراً فاذا لَقَيته فقرأ منی السلام.»(12)
آن حضرت روز سهشنبه، سوم ماه صفر، در مدينه به دنيا آمدند.(13) اما در سال ولادت ايشان اختلاف وجود دارد. برخی میگويند در سال 56(14) و برخی سال 57 هجری را سال ولادت ايشان می دانند.(15)
پدر بزرگوارشان حضرت علی بن حسين امام سجاد(ع) و مادر ايشان ام عبدالله دختر امام حسن مجتبی(ع) است.(16) گفته شده محمد بن علی، اولين هاشمی و علوی است كه از دو هاشمی و علوی به دنيا آمده؛ يعنی پدر و مادر وی هر دو هاشمی و علوی هستند(17) و به اصطلاح سيد دو شرفه هستند؛
گفتنی است طبق گزارشهای اهل سنت، امام باقر(ع) در واقعه كربلا سه سال(18) يا طبق نقلی چهار سال(19) داشتهاند.
ايشان در دوران يزيد بن عبدالملك(20) و در نقل ديگری هشام بن عبدالملك(21) در ماه ربيع الثانی(22) و در نقل ديگر ماه صفر(23) در محلی به نام «حُمَيمِه»(24) به شهادت رسيدهاند و در قبرستان بقيع كنار پدر و عموی بزرگوارشان (امام سجاد(ع) و امام حسن(ع)) به خاك سپرده شدند.(25) در سن امام هنگام وفات و سال وفات ايشان ميان اهل سنت اختلاف است.
سيوطی شافعی به نقل از واقدی مینويسد: امام در سن 73 سالگی رحلت كردهاند.(26) مسعودی شافعی نيز میگويد امام در سن 57 سالگی رحلت نمودهاند.(27) برخی ديگر 63 سالگی را سن وفات ايشان دانستهاند. اما امام صادق(ع) میفرمايد: پدر من در حالی كه 58 سال داشتند، رحلت كردهاند.(28)
جايگاه حديثی امام باقر(ع)
امام باقر(ع) در نگاه اهل سنت از نظر علم طبقات رجال حديث، از تابعين بوده چنانكه نسائی امام(ع) را از فقهای تابعين اهل مدينه برمیشمارد(37)، گرچه برخی ايشان را در طبقه چهارم میدانند(38)، ولی مشهور اهل سنت، امام باقر(ع) را از طبقه سوم دانستهاند(39).
روايات امام باقر(ع) در صحاح
جايگاه علمی و حديثی ايشان نزد اهل سنت بسيار بالا است، به گونهای كه تمامی صحاح شش گانه (صحيح بخاری، صحيح مسلم، جامع الصحيح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانيد و تفاسير روايی و مأثور و كتب فقهی اهل تسنن از ايشان حديث نقل كردهاند.
مثلاً محمد بن اسماعيل بخاری در الجامع الصحيح در مباحث كيفيت نماز و غسل و مسلم بن حجاج در الجامع الصحيح در ابواب وضو، نماز، حج، ذبائح، جهاد و بعضی از مسائل متفرقه از امام باقر(ع) حديث نقل كرده اند.(40)
مشايخ و راويان
مزّی شافعی وذهبی شافعی در كتابهای خود مینويسند: محمد بن علی (امام باقر(ع)) از بزرگان بسياری حديث نقل كرده است: پيامبراكرم(ص)، امام علی(ع)، امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، امام سجاد(ع)، عبدالله بن عباس، ام سلمه، عايشه، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله انصاری، ابو سعيد خدری، سعيد بن مسيب، انس بن مالك، ابراهيم بن سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن جعفر، سمرة بن جندب، عبيدالله بن ابی رافع، عطاء بن يسار و محمد بن علی بن حنفيه.
از امام باقر(ع) نيز بزرگانی چون فرزند گرامی آن حضرت جعفر بن محمد (امام صادق(ع)) ابان بن تغلب كوفی، ابيض بن ابان، بسّام صيرفی، ابو حمزة ثمالی، جابر بن يزيد جعفی، حجاج بن ارطاة، سليمان اعمش، ابن شهاب زهری، حكم بن عتيبه حديث نقل كردهاند.(41)
گفتنی است، شمار كسانی كه از امام باقر(ع) حديث نقل كردهاند، غير از تعداد راويان ياد شده است، چرا كه در بررسیهای انجام شده، بيش از شصت راوی و ملازم امام باقر(ع) وجود دارد كه از آن حضرت احاديث فراوانی نقل كردهاند، ولی به خاطر شيعه بودن آنها، نام اين راويان بيان نشده است و از طرف ديگر ابن حجر عسقلانی شافعی در كتاب لسان الميزان اين شصت نفر را در زمرة ضعفا شمرده و علت ضعف آنها را نيز شيعه بودن آنها دانسته است.(42) همچنين ابن سعد در مقام تضعيف كسانی كه از امام(ع) روايت نقل میكنند، میگويد: «و ليس يروی عنه من یُحتَجُّ به.»(43) اين در حالی است كه ابن كثير دمشقی میگويد: «و قد روی عن غير واحدٍ من الصحابة و حدثّ عنهم جماعة من كبار التابعين و غيرهم.»(44) و همچنين بسياری از بزرگانی كه به احاديث آنان احتجاج میشود، از جمله زهری، حكم بن عُتيبه و... از امام(ع) روايت نقل میكنند. همچنين به گواه بزرگان اهل سنت، ابوحنيفه از امام باقر(ع) حديث نقل كرده است.(45)
امام باقر(ع) در كلمات اهل سنت
بسياری از فقها و محدثين بنام اهل سنت حنفی، مالكی، شافعی وحنبلی به مقام والا و باعظمت علمی و معنوی امام باقر(ع) اذعان داشتهاند كه به برخی از اين سخنان اشاره می شود:
1. ابن شهاب زهری (123 هـ): سيوطی شافعی می گويد: «زهری و ديگران محمد بن جعفر را توثيق كردهاند.»(46)
2. محمد بن منكدر (130 هـ): «ما رأيت احدً يفضل علی علی بن الحسين حتی رايت ابنه محمداً، اَرَدتُ يوماً اَن اعظه فوعظنی!.»(47)
3. سفيان بن عُیَينه(198 هـ) عن جعفر الصادق قال: «حدثنی ابی و كان خير محمدی يومئذٍ علی وجه الارض.»(48)
4. عبدالله بن عطاء(از راويان قرن دوم): «ما رأيت العلماء منه احدٍ اصغر علماً عند ابی جعفر لقد رأيت الحَكَم عنده كانه مُتعلم.»(49) سبط ابن جوزی حنفی در ادامه به نقل از برخی می گويد: «لقد رأيت الحكم عنده كان عصفور مغلوب يعنی بالحكم الحكم بن عتيبه و كان عالماً نبيلاً جليلاً فی زمانه.»(50) در تكميل گفتار سبط ابن جوزی بايد گفت حكم بن عتيبه (115 هـ) يكی از دانشمندان بزرگ در كوفه و عراق به شمار میرفت. ذهبی شافعی درباره وی میگويد: «الامام الكبير عالم اهل الكوفه» در جای ديگر عجلی میگويد: «كان الحكم ثقة ثبتاً فقيهاً من كبار اصحاب ابراهيم نخعی و كان صاحب سنةٍ و اتباع»(51) حكم بن عتيبه با اين موقعيت و جايگاه علمی همانند گنجشك، مغلوب امام(ع) میشد.
5. محمد بن سعد(230 هـ): «كان ثقةكثير الحديث...»(52)
6. احمد بن حنبل (241 هـ): «ابو جعفر محمد بن علی بن حسين ثقة قول الحديث.»(53)
7. محمد بن اسماعيل بخاری (254 هـ) نيز در كتاب خود «التاريخ الكبير» نام ايشان را آورده وطبق مبنای بخاری، اين نشانگر اهميت داشتن امام است.(54)
8. احمد بن عبدالله عجلی (261 هـ): «هو مدنی تابعی ثقة.»(55)
9. ابن قتيبه دينوری (276 هـ): «محمد بن علی كان يكنی ابا جعفر و كان له فقه.»(56)
10. عمرو بن ابی عاصم ضحاك شيبانی (287 هـ): «الباقر تابعی ثقة».(57)
11. ابو حاتم رازی شافعی(327 هـ) نيز در كتاب خود چنانچه كه در مقدمة كتاب «الجرح و التعديل» خود گفته تمام تابعين را ثقة دانسته و امام را نيز كه از تابعين می باشند در اين كتاب می آورد.(58)
12. ابن حبان بستی شافعی(354 هـ) نيز در كتاب الثقات نيز نام امام باقر را می آورد.(59) در جای ديگر می گويد: «من افاضل اهل البيت و قرائهم.»(60)
13. ابو نعيم اصفهانی شافعی(430 هـ): «محمد بن علی الباقر و منهم (اولياء) الحاضر الذاكر الخاشع الصابر ابو جعفر محمد بن علی الباقر كان من سلالة النبوة و ممن جمع حسب الدين و الابوة تكلم فی العوارض و الخطرات و سفح الدموع و العبرات و نهی عن المراء و الخصومات.»(61)
14. ابن جوزی حنبلی(597 هـ) نيز در كتاب خود كه در آن به معرفی شخصيتهای برگزيده و نامی تاريخ میپردازد از امام در بخش تابعين مدينه به بزرگی ياد میكند.(62)
15. سبط ابن جوزی حنفی(654 هـ): «محمد من الطبقة الثالثة من التابعين من اهل المدينه كان عالماً عابداً ثقة روی عنه الائمة الحنفيه و غيره.»(63)
16. ابوزكريامحی الدين بن شرف نووی دمشقی شافعی(676 هـ): «و هو تابعی جليل امام بارع مجمع علی جلالته معدود فی فقهاء المدينه و ائمتهم.»(64)
17. الملقب بالباقر احد الائمة الاثنی عشر فی اعتقاد الامامية و هو والد جعفر الصادق ... كان الباقر عالماً سیّداً كبيراً...»(65)
18. ذهبی شافعی سلفی(748 هـ): «ابو جعفر الباقر سيد بنی هاشم فی زمانه... و كان احد من جمع العلم و الفقه و الشرف و الديانه و الثقة و السؤود و كان يصلح للخلافة و هو احد الاثنی عشر الذين تعتقد الرافضه عصمتهم و...»(66) در جای ديگر می گويد: «و كان احد من جمع بين العلم و العمل و السؤود و الشرف و الثقة و الرزانه (متانه) و كان اهلاً للخلافة و هو احد الائمة الاثنی عشر الذين تُبَجلهم الشيعة الامامية و تقول بعصمتهم و بمعرفتهم بجميع الدين... و لقد كان ابو جعفر اماماً مجتهداً تالياً للكتاب الله كبير الشأن، و نحبه فی الله لما تجمع فيه من صفات الكمال(67) همچنين در فرازهای ديگر، امام را اين گونه توصيف می كند: «كان من فقهاء المدينه»(68) «ابو جعفر الباقر سيدُ امام فقيه يصلح للامامة ...»(68) «الامام الثبت الهاشمی العلوی المدنی احد الاعلام و كان سيد بنی هاشم فی زمانه و اشتهر بالباقر من قولهم بقر العلم يعنی شقه...»(69)
19. علاء الدين مغلطای حنفی(762 هـ): «و لعمری ان ابا جعفر لمن العلماء الكبار»(70)
20. ابن صباغ مالكی (855 هـ): «قال بعض اهل العلم محمد بن علی بن الحسين الباقر و هو باقر العلم و جامعه و شاهره و رافعه و متوفق درّه و راصعه صفی قلبه و زكی عمله و طهرت نفسه و شرفت اخلاقه و عمرت بطاعة الله تعالی و رسخ فی مقام التقوی قدمه و ميثاقه.»(71)
سخن پايانی
آنچه كه از ميان اقوال و ديدگاههای گوناگون اهل تسنن پيرامون امام باقر مطرح شده ايشان يكی از شخصيتهای بینظير و برجسته علمی – فقهی، اخلاقی و اجتماعی بوده و امامت و هدايت روحی و معنوی جامعه را به دست گرفته بود كه اين نكته در كلام بسياری از بزرگان اهل سنت از جمله شمسالدين ذهبی نمايان است. ذهبی امام(ع) را به خاطر جايگاه والای علمی و اخلاقی، اجتماعی و تدبير و دورانديشی و جمع و تجلی تمامی صفات برتر در امام وی را مستحق امامت و زعامت امر مسلمين دانسته و می گويد: «و كان احد من جمع علم و الفقه و الشرفَ و الديانة و الثقة و السؤود...و اماماً، مجتهداً، تالياً لكتاب الله كبير الشان...يصلح للخلافة»(72) در جای ديگر «و كان اهلاً للخلافة»(73) و در جای ديگر می گويد: «ابو جعفر الباقر سيدٌ، امامٌ، فقيهٌ، يصلح للامامة»(74)
پینوشتها
1. ابن عساكر، تاريخ دمشق ج 57، ص 209.
2. شمس الدين ذهبی، المقتنی فی سرد الكنی ج 1، ص 138، ابن عساكر، تاريخ دمشق ج 57، ص 211 و 230، تاريخ خليفة بن خياط (240 هـ) ص 226، محمد بن احمد دولابی (320 هـ)، الكنی و الاسماء ج 1، ص 134، ابن قتيبة دينوری، المعارف ص 215، شمس الدين محمد بن عبدالله قيسی دمشقی، توضيح المشتبه ج 1، ص 329.
3. ذهبی، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401.
4. ابن كثير دمشقی، البداية و النهاية ج 9، ص 321، مزّی، تهذيب الكمال ج 17، ص 73.
5. سبط بن جوزی، تذكرة الخواص ص 346، بدخشی، مفتاح النجاه ص 164، شبلنجنی(1290 هـ)، نور الابصار ص 192.
6. همان.
7. معجم مفردات الفاظ القرآن ص 37.
8. شرح النووی علی صحيح مسلم ج 6، ص 137.
9. و فيات الاعيان ج 4، ص 174.
10. سير اعلام النبلاء ج 4، ص 402، تاريخ الاسلام ج 4، ص 463، العِبَر فی اخبار من غَبَر ج 1، ص 109.
11. تذكرة الخواص ص 346.
12. شيخ مصطفی رُشدی دمشقی، الروضة الندية ص 16.
13. وفيات الاعيان ج 4، ص 174، ابن صباغ مالكی، الفصول المهمة ص 193، شبلنجی، نور الابصار ص 193.
14. تاريخ دمشق ج 57، ص 213، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401، العبر ج 1، ص 109، محمد بن اسماعيل صنعانی (1182 هـ)، سُبُل السلام، ج 2، ص 80.
15. وفيات الاعيان ج 4، ص 174، نورالابصار ص 193، ابن صباغ مالكی الفصول المهمة ص 193.
16. سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401، وفيات الاعيان ج 4، ص 174.
17. ابن حجر عسقلانی، تهذيب التهذيب، ج 9، ص 352، زبيدی، تاج العروس ج 6، ص 105.
18. وفيات الاعيان ج 4، ص 174، شيخ زين الدين ابن الوردی (749 هـ)، تاريخ ابی الفداء، ج 1، ص 248، نور الابصار ص 193، فصول المهمة ص 193، ابن طولون دمشقی، الائمة الاثنی عشر ص 81.
19. تاريخ يعقوبی ج 2، ص 320.
20. مسعودی، مروج الذهب ج 3، ص 266، ابن عماد، شذرات الذهب ج 2، ص 73.
21. تاريخ دمشق ج 57، ص 232، ابن مسكويه ،تجارب الامم ج 2، ص 440.
22. الائمة الاثنی عشر ص 81.
23. وفيات الاعيان ج 4، ص 174.
24. حميمه نام منطقه ای در اطراف مكه است ر.ك معجم البلدان ج2 ص307.
25. وفيات الاعيان ج 4، ص 174، صفدی، الوافی بالوفيات ج 4، ص 103، مروج الذهب ج 3، ص 266، شذرات الذهب ج 57، ص 231، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401، تاريخ دمشق ج 57، ص 232.
26. طبقات الحفاظ ص 56، تاريخ دمشق ج 57، ص 213.
27. مروج الذهب ج 3، ص 263.
28. تاريخ دمشق ج 57، ص 213، محمد بن اسماعيل بخاری، تاريخ الاوسط ج 1؛ ص 418، تاريخ الكبير ج 1، ص 183، تميمی، كتاب المحن ص 101، دُوَل الاسلام ج 1، ص 103.
29. تاريخ دمشق ج 57، ص 230، الكامل فی التاريخ ج 5، ص 180، دیّار بكری، تاريخ الخَميس ج 2، ص 319، تاريخ الكبير ج 1، ص 183، تاريخ الاوسط ج 1، ص 418 و 421، يافعی، مرآة الجنان ج 1، ص 194، تاريخ الاسلام ج 4، ص 309، دُوَلَ الاسلام ج 1، ص 103، ابن جوزی، المنتظم ج 4، ص 628، صفة الصفوة ج 1، ص 397، ابو عبدالله مصعب زبيری، نسب قريش ص 54، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401، العبر ج 1، ص 109، شذرات الذهب ج 2، ص 37، طبقات الحفاظ ص 56.
30. وفيات الاعيان ج 4، ص 174، الائمة الاثنی عشر ص 81.
31. تاريخ دمشق ج 57، ص 231، البداية و النهاية ج 9، ص 321.
32. تاريخ دمشق ج 57، ص 232.
33. مروج الذهب ج 3، ص 266، تاريخ دمشق ج 57، ص 232، ابن قتيبه، المعارف ص 215، داوودی، طبقات المفسرين ج 2، ص 199، ابن صبّان مالكی، اسعاف الراغبين ص 254، سبل السلام ج 2، ص 80، شيخ يوسف نبهانی، جامع الكرامات الاوليا ج 1، ص ص 164.
34. تاريخ خليفة ابن خياط ص 226، خليفة ابن خياط، كتاب الطبقات ص 255.
35. تجارب الامم ج 2، ص 440.
36. تاريخ دمشق ج 57، ص 232.
37. دارالقطنی، ذكر اسماء التابعين ج 2، ص 229، تاريخ دمشق ج 57، ص 217، سيوطی، طبقات الحفاظ ص 56.
38. سيوطی، طبقات الحفاظ ص 56، ابن حجر عسقلانی، تقريب التهذيب ج 2، ص 192.
39. خليفة بن خياط، كتاب الطبقات ص 255، ابن سعد،طبقات الكبری ج 5، ص 320، ابن جوزی حنبلی،صفة الصفوة ج 1، ص 397، شمس الدين ذهبی، المعين فی طبقات المحدثين ص 69، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401.
40. ابو نصر بخاری كلاباذی، رجال صحيح بخاری ج 2، ص 527، ابن منجويه اصفهانی، رجال صحيح مسلم ج 2، ص 53، صفوة عبد الفتاح محمود، المغنی فی معرفة الرجال الصحيحين ص 224، ابو المحاسن علوی حسينی، التذكرة ج 3، ص 1568، ابی الفضل محمد بن طاهر بن علی المقدسی، الجمع بين الرجال الصحيحين ج 2، ص 446.
41. تهذيب الكمال ج 17، ص 73 و 74، سير اعلام النبلاء ج 4، ص 401.
42. لسان الميزان ج 1، ص 49 و 53 و 69 و 110 و 111 و 112 و 434 و 469 و 368 و 377 و 381 و 386 و 447 و 478 و 483، ج 2، ص 10 و 20 و 23 و 24 و 27 و 34 و 39 و 40 و 41 و 46 و 56 و 57 و 72 و 89 و 90 و 106 و 114 و 160 و 167 و 179 و181 و 182 و 189 و 209 و 216 و 237 و 272 و 276 و 279 و 441 و 473، ج 3، ص 6 و 321 و 441، ج 4، ص 462، ج 5، ص 150، ج 6، ص 6، ج 7، ص 268 و 273 و 281 و 458.
43. الطبقات الكبری ج 5، ص 324.
44. البداية و النهاية ج 9، ص 321.
45. ر.ك، سبط ابن جوزی، تذكرة الخواص ص 347، ابی الحسنات محمد عبد الحی لكنوی هندی حنفی، الرفع و التكميل فی الجرح و التعديل ص 91.
46. طبقات الحفاظ ص 56.
47. تهذيب التهذيب ج 9، ص 213 و 313، اكمال تهذيب الكمال ج 10، ص 282.
48. البداية و النهاية ج 9، ص 321، تهذيب الكمال ج 7، ص 74.
49. تاريخ دمشق ج 57، ص 217، شذرات الذهب ج 2، ص 72، مرآة الجنان ج 1، ص 195، حلية الاولياء ج 3، ص 186، ابن كثير ج 9، ص 323.
50. تذكرة الخواص، ص 347.
51. سير اعلام النبلاء ج 5، ص 208 و 209.
52. تاريخ دمشق ج 57، ص 212، طبقات الكبری ج 5،ص 324 و 246.
53. موسوعة اقوال احمد بن حنبل فی رجال الحديث ج 3، ص 295، الجامع فی العلل ج 1، ص 47، شمارة 361.
54. التاريخ الكبير ج 1، ص 183.
55. تاريخ الثقات ص 410، معرفة الثقات عجلی ج 2، ص 249، البداية و النهاية ج 9، ص 321، تهذيب الكمال ج 17، ص 74.
56. المعارف ص 215.
57. السنة ابن ابی عاصم ج 2، ص 454.
58. الجرح و التعديل ج 1، ص 26.
59. كتاب الثقات ج 5، ص 348.
60. مشاهير علماء و الابصار ص 103.
61. حلية الاولياء ج 3، ص 180.
62. صفة الصفوة ج 1، ص 397.
63. تذكرة الخواص ص 347.
64. تهذيب الاسماء و اللغات ج 1، ص 103.
65. و فيات الاعيان ج 4، ص 174.
66. تاريخ الاسلام حوادث (101- 120) ص 463.
67. سير اعلام النبلاء ج 4، ص 402.
68. العبر ج 1، ص 109.
69. سير اعلام النبلاء ج 13، ص 120.
70. تذكرة الحفاظ ج 1، ص 93 و 94.
71. اكمال تهذيب الكمال ج 10، ص 282.
72. الفصول المهمه ص 192.
73. تاريخ الاسلام ج 4، ص 463.
74. سير اعلام النبلاء ج 4، ص 420.
75. سير اعلام النبلاء ج 13، ص 120.
/ حجتالاسلام محمدمحسن طبسی
مدير گروه فرق تشيع دانشگاه اديان و مذاهب اسلامی
منبع : خبر گزاری قرآن (ایکنا)