عشق نه تنها در عرفان بلکه در حکمت و فلسفه نیز مورد توجه خاص قرار گرفته و حکمای بزرگی چون بوعلی (1) و صدرالمتألهین(2) و... درباره آن به تفضیل سخن گفتهاند که از آن میان، حکیم بزرگ شیخ اشراق [شهابالدین سهروردی] در تعریف عشق میگوید:
محبت چون به غایت رسید آن را عشق خوانند و عشق از محبت خاصتر، و محبت خاصتر از معرفت است. پس اول، پایه معرفت است و دوم، پایه محبّت و سوم، پایه عشق، و به عالم عشق که بالای همه است نتوان رسید تا از معرفت و محبت، دو پایه نردبان نسازد. عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه گیاهی است که در باغ پدید آید در بن درخت. اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت بپیچد و هر غذا که با آب و هوا به درخت میرسد به تاراج برد تا آنگاه که درخت خشک شود.
همچنان در عالم انسانیت که خلاصه موجودات است... چون این شجره طیبه بالیدن آغاز کند و نزدیک کمال رسد عشق از گوشهای سر برآورد، خود را در او پیچد،تا به جایی رسد که هیچ نم بشریت در او نگذارد... پس عشق اگر چه جان را به عالم بقا میرساند، تن را به عالم فنا باز آرد، زیرا که در عالم کون و فساد هیچ چیزی نیست که طاقت بار عشق تواند داشت.(3)
حکیم دیگری درباره واژه عشق گفته است:
کلمه مقدس عشق را امامان به ما آموختند که ما از این کلمه حُسن استفاده کنیم، بیگانه از این کلمه سوء استفاده کرد و گر نه آنچه که در روایات است تشویق به عشق صحیح است که عشق به ذات اقدس اله و عبادت الهی است که همان عشق عرفانی و عشق حماسه است.(4)
ابراز عشق عرفانی در دعای عرفه
تمامی برنامه ریزیهای روز عرفه، برای تحقق گوهر شناخت ذات اقدس ربوبی و عشق خالصانه به اوست. عشق، عصاره هستی و هدف حرکت امام حسین(علیه السلام) و دعای عرفه اوست.
همین عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگوید: «ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک. لقد خاب من رضی دونک بدلا» (7): چه دارد آن کسی که تو را ندارد و چه ندارد آن کسی که تو را دارد. ضرر کرده [است] کسی که به غیر دوست راضی شده و غیر تو را دوست دارد.
ظهور عشق حماسی در روز عاشورا
سالار شهیدان و امام عاشقان در نینوا گفتار را به کردار، و عشق نیایشی و عرفانی را به عشق حماسی و عینی پیوند داد و در روز عاشورا به محبوب خود عرض کرد: «الهی و سیدی وددت أن اقتل و أحیا سبعین ألف فی طاعتک و محبتک، سیما أذا کان فی قتلی نصره دینک واحیاء امرک و حفظ ناموس شرعک.»
در این فراز کوتاه، محور اصلی و اساسی تمام اهداف و انگیزههای قیام حسینی، مشخص گردیده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زیرا حضرت میگوید: دوست دارم در راه فرمانبرداری و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنایه از کثرت بیشمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دین تو یاری شود و حکم شرع تو احیا گردد.(5)
اینجاست که میتوان فهمید پیام آن کلام قدسی امیرالمومنان چیست که فرمود: محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد میسوزاند، انوار فراوانی است که بر هر چه بتابد روشن و منور میگرداند، ابر پرباری است که بر هر چه بوزد به حرکت و نشاط در میآورد، آب حیات و چشمه بقایی است که همه چیز را زنده میکند، زمین حاصلخیزی است که زمینه رویش هر خیر و برکتی را فراهم مینماید. آنكه خدای خویش را از صمیم جان دوست میدارد خدایش همه چیز به او عطا میکند.(6)
در نامهای که امام حسین(علیه السلام) به معاویه درباره رد بیعت با یزید نوشته است: «و انی والله ما اعرف افضل من جهادک فان افعله، فانه قربه الی ربی و ان لم افعله فاستغفرالله لدینی و اساله التوفیق مما یحب و یرضی.»(8): به خدا سوگند من هیچ کاری را برتر از پیکار با تو نمیشناسم. اگر آن را انجام دهم تنها برای تقرب به خداست و اگر انجام ندادم برای دین خدا، از خدا آمرزش میطلبم و از او میخواهم که مرا به آنچه دوست دارد و مورد پسند اوست توفیق دهد.
در این کلام حضرت نیز تقرب و عشق به خدا و جلب رضایت حق به عنوان یگانهمحور و انگیزه قیام او معرفی شده است.
افزایش عطش عشق در فراز های پایانی دعا
هر چه به آخر دعای عرفه نزدیک تر می شویم، تضرّع بنده بیشتر است و امید به عفو خدا افزون تر. چشم امیدِ دعاخوان، به آستانِ سراسر رحمت خداست که بنده را در غروب عرفه، کامیاب و آمرزیده به خانه و خیمه اش برگرداند: ... «اللّهم اَقبلنا فی هذا الوقتِ مُنجِحین مُفلحین مبرورینَ غانمین ...» و اینکه ... اگر او ناامید برگرداند، به کدام درگاه می توان رفت و نزد چه کسی می توان سفره دل را گشود؟
باری ... دعای عرفه، منظومه عشق و عرفان و منشور دلدادگی و شیدایی و «شرح درد اشتیاق» است، تا روح بریده از خدا، بار دیگر به «نیستان» بازگردد و روزگار وصل خویش را بجوید.
حال بیاییم یک صدا با هم بگوییم: إِلَهِی كَیْفَ لا أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِی فِی الْفُقَرَاءِ أَقَمْتَنِی، أَمْ كَیْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِی بِجُودِكَ أَغْنَیْتَنِی:خدایا! چگونه احساس فقر نداشته باشم در حالی که مرا در عالم امکان، در فقراء جای دادی، که هرچه هست عین فقر است، و در وجود خود که مینگرم جان و قلبم گواهی میدهند که عین نیازمندی به تواند، و از طرف دیگر چگونه فقیر و نیازمند باشم، در حالیکه تو آنی که به بخشش خودت بینیازم کردی و نور وجود خودت را در قلبم متجلی نمودی، تا تو را داشته باشم که همه چیزی.
آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
فاطمه سرفرازی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
پی نوشت ها:
1. صادقی ارزگانی، محمد امین، جلوه های عرفانی نهضت حسینی، ص 72.
2. رسائل، رساله عشق، ص 374.
3. مجموعه مصنفات، ج 3، ص 286 و 298(رسالة العشاق)
4. جوادی آملی، عرفان و حماسه، ص 76.
5. صادقی ارزگانی، محمد امین، جلوه های عرفانی نهضت حسینی، ص 94.
6. بحارالانوار، ج 70، باب 43 ص 23.
7. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عرفه، ص 340.
8. رجال کشی، ص 50.
منبع: سایت سازمان تبلیغات اسلامی با اندکی دخل و تصرّف
منبع : تبیان