
دانش تأويل نزد خداست
وجود مقدسى كه قرآن را براى هدايت ناس نازل كرده، و آيات آن را به محكم و متشابه تقسيم نموده معنا و مصداق آيات متشابه را مىداند، و تاويل كتاب ويژه اوست، و حضرت او همه معانى و مفاهيم آيات را از افق قلب مقدس پيامبر طلوع داده و دانش تاويل آيات را اهلبيت از آن حضرت به ارث بردهاند، چنان كه آيات قرآن مىگويد جز خدا كسى غيب نمىداند ولى در پارهاى از آيات مىگويد مگر اين كه دانش غيب را براى فرستادهام رضايت دهم.
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ:
خدا داناى به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند مگر پيامبرانى را كه براى آگاه شدن به غيب انتخاب كرده است.
يا دربارهى شفاعت مىگويد: شفاعت فقط مخصوص خداست و احدى را حق شفاعت نيست مگر آن را كه خداوند اذن شفاعت دهد:
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ:
بگو همه شفاعت ويژهى خداست، فرمانروائى آسمانها و زمين فقط در دست قدرت اوست.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ:
در آن روز شفاعت شفيعى سود ندهد مگر آن كه خداى رحمان به او اذن شفاعت دهد.
اين كه علم به تاويل آيات ويژهى خدا و راسخون در علم است بنابراين اساس است كه «واو» راسخون در علم حرف عطف حساب شود و راسخون در علم عطف بر و ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ باشد، چنانكه در روايتى از حضرت باقر (ع) نقل شده كه آن حضرت واو را واو عاطفه گرفتهاند:
حضرت در تفسير آيه مىفرمايد:
«يعنى تاويل القرآن كله الا الله و الراسخون فى العلم:»
احدى همه تاويل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمىدانند.
راسخون در علم بنا بر روايات فراوان و معتبرى كه در كتابهاى حديث مانند كتاب شريف كافى و بحار و ..... نقل شده امامان از اهلبيت عليهم السلام هستند.
از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تاويله:»
راسخون در علم ما هستيم و ما تاويل آيات قران را مىدانيم.