معرفت به حضرت سيدالشهداء معرفت به اسماى خدا است.
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ ... إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ ... كَلاَمُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الاْءِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ]
حضرت يك مرد فقير و بدبختى را در لشكر عمر سعد ديد. اشاره كرد كه بيا و آمد. فرمود: تو براى چه اينجا آمده اى. گفت: نمى دانم، من خيلى فقير هستم. به من گفتند: در اين سفر هر كسى برود خيلى چيز به دست مى آورد. حضرت فرمود: چه مى خواهى؟ گفت: نمى دانم، زن و بچه ام چيزى ندارند. حضرت لباس هايش را در آورد و به او داد. فرمود: ديگر آن طرف نرو. برو كوفه، همين ها را بفروشى، زن و بچه ات تأمين مى شوند.
اگر صحبت خير بشود، آخرش شما هستيد. اگر خدا بخواهد در بهشت را به روى كسى باز كند، به وسيله شما باز مى كند. اگر خدا بخواهد به كسى معرفت بدهد به وسيله شما معرفت مى دهد. اگر كسى بخواهد نصرت از خدا بگيرد، با شما نصرت از خدا مى گيرد.
منبع : پایگاه عرفان