اقوام و ملتهاى جهان چه آنان كه متمدن هستند، و چه آنان كه در فضائى خالى از دانش و تمدن زندگى ميكنند.
هريك بر اساس فرهنگى كه دارند تحيت مخصوص به خود دارند، كه در هنگام برخورد با يكديگر از تحيت ويژه به خود استفاده ميكنند.
اشاره به دست يا به سر، كلاه برداشتن از سر، خم شدن، يا استعمال لغتى خاص.
الميزان ميگويد: اگر در اين تحيتهاى مختلفى كه ميان اقوام و ملل وجود دارد، تامّل كنيد به دست ميآوريد كه تحيتها حكايت از يك نوع خضوع و خاكسارى، و خوارى و ذلّتى است كه آدم پست در برابر شخص عالى، يا وضيع در مقابل شريف، فرمانبر در پيشگاه فرمانروا و عبد در برابر مولاى خود ابراز ميدارد، خلاصه كاشف از رسم و استحباد و بردهگيرى است كه هميشه در اعصار بيبندوبارى و عصرهاى بدتر از آن در ميان ملل رواج داشته، هر چند كه تغيير رنگ ميداده است.
بر اين اساس ملاحظه ميكنيم اين تحيتها، از مطيع و فرمانبر ابتدا ميشود و به مطاع و فرمانروا پايان مييابد، از دانى و وضيع شروع ميشود، و به عالى و شريف ختم ميگردد، اين يكى از ميوههاى بتپرستى است كه از پستان بردهپرورى شير خورده است.
به طورى كه ميدانيد بزرگترين همّ و دغدغه اسلام اين است كه و ثنيت و بتپرستى و هر راه و رسمى را كه منتهى به و ثنيت ميشود يا از آن متولد ميگردد نابود سازد.
لذا در تحيت هم يك طريقه صاف و مستقيم و روشى كه درست ضد روش بتپرستى و رسم استحباد است انتخاب نموده، اين روش عبارت است از القاء سلام.
القاء سلام در حقيقت، ايمن ساختن كسى است كه بر او سلام شده، ايمنى از تعدى بر او، و ايمنى از لگدكوب شدن حريت فطرى انسانى كه از جانب حق به او بخشيده شده است.
اولين چيزى كه يك اجتماع تعاونى بين افراد خود لازم دارد اين است كه هر فرد، در جان و مال و آبروى خود و هر چه برگشت به اين سه مطلب داشته باشد از دست ديگران در امان باشد.
اين است معناى سلام كه خداوند آن را سنت قرار داده، و بايد دو نفرى كه به هم ميرسند به يكديگر القاء كنند.
منبع : پایگاه عرفان