در محل زندگيم در تهران جوانى را مى شناختم كه از هيچ فسادى چون قمار و مشروب و رابطه نامشروع و پايمال كردن حق مردم امتناع نداشت و در ميان آشنايان او نيز كسى نبود كه بتواند او را از منجلاب فساد نجات دهد.
روزى براى ديدن و زيارت مردى مؤمن كه فوق العاده به او علاقه داشتم، رفتم؛ مردى كه از اوصاف حميده و حالات كريمه برخوردار بود و براى مردم منبعى از خير و كليدى براى حلّ مشكلات بود، آن جوان در حالى كه سر به زير داشت و معلوم بود آتش طغيانش فرو نشسته و در حدى به آداب ديانت و اخلاق انسانى آراسته شده، نزد او بود، از گفتگويش با آن مرد نشان مى داد كه تغيير حال داده و از راه شيطنت به جاده هدايت قدم نهاده است و از جاده انحراف به صراط مستقيم وارد شده است.
با ديدن وضع او برايم مسلّم شد كه نَفَسى الهى و دمى عيسوى قلب مرده او را زنده كرده و به راه خدا هدايتش نموده و او را از چاه هلاكت به درآورده و از منجلاب فساد نجات داده است.
از او پرسيدم چه پيش آمدى اتفاق افتاده و چه حادثه اى زيبا رخ داده كه از شيطان و شيطنت بريدى و به حق و حق پرستان پيوستى؟
گفت: شب جمعه اى مست و لا يعقل از كاباره اى به خانه مى رفتم، در مسير راه بر اثر خوردن زياد مشروب و مستى بيش از اندازه كنار پياده روىِ خيابان به زمين افتادم هوا گرگ و ميش بود، كم كم داشتم از مستى و بيهوشى خارج مى شدم، ديده باز كردم، ديدم روحانى با محبّتى سرم را به دامن گرفته و مرا نوازش مى كند، از من خواست بپا خيزم و همراه او به مسجدى كه نماز مى خواند و هر صبح جمعه دعاى ندبه داشت بروم.
با شرمسارى و خجالت به او گفتم با اين حال و وضعى كه دارم مناسب مسجد نيستم!
گفت: اتفاقاً با همين وضع، مناسب مسجدى! با اصرار مرا به مسجد رفتن حاضر كرد، دست در دستم نهاد و مرا به مسجد برد، با محبت از من خواست وضو بگيرم و نماز بخوانم، پس از نماز مرا به دفتر مسجد برد و با دست خود برايم صبحانه آورد و از من خواست از سفره امام زمان تناول كنم شايد فضاى مسجد و نمازى كه خواندم و لقمه اى كه خوردم مرا درمان كند و به راه هدايت رهنمون شوم و سزاوار رحمت حق گردم.
[يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ] .
اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظه اى آمده، و شفا است براى آنچه [ازبيمارى هاى اعتقادى و اخلاقى ] در سينه هاست، و سراسر هدايت و رحمتى است براى مؤمنان.
بر اثر دلسوزى و هدايت آن روحانى وارسته، از انحراف نجات پيدا كردم و به راه خدا آمدم و با دخترى مؤمن ازدواج كردم و از هدايتم و زندگيم در سايه لطف خدا و همنشينى و رفاقت با آن روحانى دلسوز كاملًا راضى هستم .
منبع : پایگاه عرفان