نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
عَنْ عُثْمانِ بْنِ عيسى قالَ: حَضَرْتُ أبَا الْحَسَنِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقالَ لَهُ رَجُلٌ:
أوْصِنى فَقالَ لَهُ: إحْفَظْ لِسانَكَ تَعِزُّ وَلا تُمَكِّنِ النّاسَ مِنْ قِيادِكَ فَتُذِلُّ رَقَبَتَكَ «1».
عثمان بن عيسى مى گويد: خدمت حضرت ابو الحسن عليه السلام بودم كه مردى به آن جناب گفت: به من توصيه اى بنما. حضرت فرمود: زبانت را نگهدار تا عزيز باشى، ومهار خود را به دست مردم مده، تا از خوارى و ذلّت دور بمانى.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردى كه براى زيارت آن حضرت آمده بود فرمود:
تو را به چيزى راهنمايى نكنم كه به خاطر آن خداوند تو را به بهشت برد؟ عرضه داشت: چرا يا رسول اللّه. فرمود: از آنچه خدا به تو مرحمت فرموده، بپرداز.
گفت: اگر خودم محتاج تر باشم چه كنم؟ فرمود: ستمديده اى را يارى كن. گفت:
اگر ناتوان تر از آن ستمديده باشم. فرمود: بيخردى را هدايت كن. گفتم: اگر خود بدبخت و بيخرد باشم بيش از آن كه محتاج به راهنمايى است. فرمود: زبانت را جز از خير حفظ كن، آيا شاد نيستى كه يكى از اين صفات در تو باشد و تو را به بهشت كشد «2».
راستى، حضرت حق براى نجات همه جانبه انسان چه درهايى از رحمت و لطف و عنايت به روى انسان باز كرده؟!
راهى به سوى سعادت و سلامت وجود ندارد، مگر آن كه خداوند مهربان تمام انسان ها را به آن راه هدايت فرموده است.
او از هر جهت عاشق انسان و علاقه مند به سعادت آدمى است، ميل دارد تمام انسان ها در وادى بندگى وارد شده و از دستورهاى سعادتبخش او پيروى كنند، او جهنم و عذاب را براى احدى نمى پسندد و خزى دنيا و آخرت را براى كسى نمى خواهد.
دعوت جناب او، دعوت به دارالسلام و دعوت به خير و دعوت به سلامت است و دعوت به عاقبت بخيرى و دعوت به لقاء اللّه است، اما اين انسان است كه بين خود و او هزاران حجاب قرار داده است.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ: يا بُنَىَّ إنْ كُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْكَلامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإنَّ السُّكُوتَ مِنْ ذَهَبٍ «3».
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: لقمان به فرزندش گفت: پسرم! اگر تصور مى كنى سخن از نقره است، به حقيقت كه خاموشى از طلا است.
قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله: أمْسِكْ لِسانَكَ فَإنَّها صَدَقَةٌ تُصَدَّقُ بِها عَلى نَفْسِكَ، ثُمَّ قالَ:
وَلا يَعْرِفُ عَبْدٌ حَقيقَةَ الايمانِ حَتّى يَخْزُنَ مِنْ لِسانِهِ «4».
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: زبانت را حفظ كن كه حفظ زبان در حقيقت دستگيرى از خودت مى باشد، آن گاه فرمود: هيچ بنده اى حقيقت ايمان را نشناسد، مگر اين كه زبانش را در بند كند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَجاةُ المُؤْمِنِ فى حِفْظِ لِسانِهِ «5».
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نجات مؤمن در نگهداشتن زبان است.
امام باقر عليه السلام مى فرمود:
عادت ابوذر اين بود كه فرياد مى زد: اى دانش خواه! به حقيقت كه اين زبان كليدِ خير و شر است، چنانچه بر طلا و نقره ات مهر مى زنى تا از دستبرد محفوظ بماند، بر زبانت نيز مهر خاموشى بزن، تا از عذاب دنيا و آخرت در امان بمانى «6».
عيسى بن مريم مى فرمود:
به جز ذكر خدا سخن بسيار مگوييد؛ زيرا بسيار گويان جز در ذكر خدا دل هاشان سخت است، ولى نمى دانند «7».
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام: ما مِنْ يَوْمٍ إلّاوَكُلُّ عُضْوٍ مِنْ أعْضاءِ الْجَسَدِ يُكَفِّرُ اللِّسَانَ يَقُولُ: نَشَدْتُكَ اللّهَ أنْ نُعَذَّبَ فيكَ «8».
امام صادق عليه السلام فرمود: روزى نيست، مگر اين كه هر عضوى از اعضاى بدن در برابر زبان كرنش كند و بگويد: تو را به خدا قسم خودت را حفظ كن، مبادا من براى تو عذاب بكشم.
عَنْ عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهما السلام قالَ: إنَّ لِسانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلى جَميعِ جَوارِحِهِ كُلَ صَباحٍ فَيَقُولُ: كَيْفَ أصْبَحْتُمْ؟ فَيَقُولُونَ: بِخَيْرٍ إنْ تَرَكْتَنا وَيَقُولُونَ: اللّهَ اللّهَ فينا وَيُناشِدونَهُ وَيَقُولُونَ: إنَّما نُثابُ وَنُعاقَبُ بِكَ «9».
امام سجاد عليه السلام فرمود: هر بامداد زبان آدمى بر همه اعضاى تنش سركشد و گويد: حالتان چطور است؟ گويند: اگر ما را رها كنى بخير است، ومى گويند: خدا را خدا را درباره ما و او را قسم مى دهند و مى گويند: همانا به خاطر تو يا ثواب گيريم يا به عذاب الهى دچار شويم.
مردى خدمت رسول اسلام صلى الله عليه و آله مشرّف شد و عرضه داشت: مرا نصيحتى كن.
فرمود: زبانت را حفظ كن، واى بر تو، آيا مردم را جز روييده هاى زبان به روى در دوزخ درافكند «10»؟!
عَنِ الوَشّاءِ قالَ: سَمِعْتُ الرِّضا عليه السلام يَقُولُ: كانَ الرَّجُلُ مِنْ بَنىْ إسرائيلَ إذا أرادَ الْعِبادَةَ صَمَتَ قَبْلَ ذلِكَ عَشْرَ سِنينَ «11».
وَشّاء مى گويد: از حضرت رضا عليه السلام شنيدم مى فرمود: هر مردى از بنى اسرائيل مى خواست عابد شود، پيش از آن ده سال خاموشى اختيار مى كرد.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ فى حِكْمَةِ آلِ داوُدَ: عَلَى الْعاقِلِ أنْ يَكُونَ عارِفاً بِزَمانِهِ مُقْبِلًا عَلى شَأنِهِ حافِظاً لِلِسانِهِ «12».
امام صادق عليه السلام فرمود: در حكمت آل داود است: بر خردمند است كه زمان خود را بشناسد و بر برنامه خودش روى آرد و زبانش را نگهدارد.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: لا يَزالُ الْمُؤْمِنُ يُكْتَبُ مُحْسِناً مادامَ ساكِتاً فَإذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِناً أوْ مُسيئاً «13».
امام صادق عليه السلام فرمود: پيوسته بنده مؤمن نيكوكار نوشته شود، تا وقتى خاموش است و چون به سخن آيد نيكوكار يا بدكار نوشته شود.
زبان از نعمت هاى عظيم الهى و لطائف صنع غريب ربوبى است، زبان جِرمش صغير و جُرم و طاعتش بزرگ و عظيم است، زبان نهايت طاعت و طغيان عبد است، زبان ميدان دار تمام اوضاع باطن و ظاهر است «14».
آرى، اين نعمت عظيم و اين وديعه بزرگ الهى چون در سخن گفتن راه انحراف گيرد، گناهان عظيم از او سرزند و چون به راه حق و حقيقت رود طاعات بزرگ و منافع كثيره از او ظهور كند، اگر به ارزيابى تعداد گناهان برخيزيم به اين نتيجه مى رسيم كه سهم عمده گناهان بر دوش زبان است، چنانچه اگر به ارزيابى طاعات دست زنيم مى بينيم قسمت اعظم طاعات سهم زبان است.
بياييد درباره اين عضو فوق العاده حسّاس بيشتر انديشه كنيم و از عاقبت آزادى زبان و بى بند و بارى آن بترسيم كه بدترين روز، در فرداى قيامت روز زبان است و سخت ترين عذاب در فضاى دوزخ، عذاب زبان است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الكافى: 2/ 133، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 12/ 190، باب 119، حديث 16048؛ بحار الأنوار: 68/ 296، باب 78، حديث 68.
(2)- الكافى: 2/ 133، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 12/ 182، باب 117، حديث 16026؛ بحار الأنوار: 68/ 296، باب 78، حديث 69.
(3)- الكافى: 2/ 114، باب الصمت و حفظ اللسان، حديث 6؛ وسائل الشيعة: 12/ 183، باب 117، حديث 16027؛ بحار الأنوار: 68/ 297، باب 78، حديث 70.
(4)- الكافى: 2/ 114، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 7؛ مشكاة الأنوار: 175، باب 20؛ بحار الأنوار: 68/ 298، باب 78، حديث 71.
(5)- الكافى: 2/ 114، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 9.
(6)- الكافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 12/ 191، باب 119، حديث 16052.
(7)- الكافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 11؛ بحار الأنوار: 68/ 301، باب 78، حديث 75.
(8)- الكافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 12؛ بحار الأنوار: 68/ 302، باب 78، حديث 76.
(9)- الكافى: 2/ 115، باب الصمت حفظ اللسان، حديث 13؛ ثواب الأعمال: 237؛ وسائل الشيعة: 12/ 189، باب 119، حديث 16046.
(10)- الكافى: 2/ 115، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 14؛ بحار الأنوار: 68/ 303، باب 78، حديث 78.
(11)- الكافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 18؛ وسائل الشيعة: 12/ 183، باب 117، حديث 16028؛ بحار الأنوار: 68/ 306، باب 78، حديث 82.
(12)- الكافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 20؛ بحار الأنوار: 14/ 39، باب 3، حديث 20.
(13)- الكافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 21؛ الخصال: 1/ 15، حديث 53؛ بحار الأنوار: 68/ 307، باب 78، حديث 85.
(14)- محجة البيضاء: 5/ 190، كتاب آفات اللسان.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب : عرفان اسلامی جلد هشتم
منبع : پایگاه عرفان