فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

كرامتى از آيت اللَّه حائرى‏

 

از يكى از شاگردان مؤمن و با تقواى حضرت آيت اللّه العظمى حايرى مؤسّس حوزه علميه قم شنيدم كه در شب ولادت رسول اسلام صلى الله عليه و آله شب هفدهم ربيع الاول مجلس جشنى در يكى از محلات قم برپا بود، آيت اللّه حايرى در آن مجلس شرف حضور داشت، آهى از دل پرشوق كشيد و گفت:

در اين مجلس جاى حاج سيد على اصغر اراكى خالى است كه با آن صداى گرم و دلنوازش اشعار اديب الممالك را در ولادت رسول اسلام صلى الله عليه و آله بخواند و به مجلس حال و نورانيت ببخشد، ساعتى نگذشت كه حاج سيد على اصغر وارد مجلس شد، به محضر آيت اللّه حايرى سلام كرد و ولادت خاتم انبيا را تبريك گفت، آيت اللّه حايرى فرمود: تو كجا و شهر قم و اين مجلس؟!!

عرضه داشت: از اراك قصد تهران داشتم، چون ماشين به قم رسيد خراب شد، راننده گفت: احتمالًا تا صبح در قم بمانيم، من بسيار خوشحال شدم پيش خود گفتم در اين شب ولادت به زيارت بروم سپس مجلس جشن و سرورى را پيدا كرده در آنجا شركت كنم تا از معنويت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بهره مند شوم، آيت اللّه حايرى فرمود: اين همه از فضل و عنايت خداست برخيز و ميلاديه اديب را در اين مجلس بخوان!


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

گفتگوى حضرت سجّاد عليه السلام با جابر در مسئله ...
حكايتى از رمى جمرات‏
به امید کرم
من از آن عمل توبه كردم‏
به وقت سه گناه‏
حكايتى در عبرت‏
عبادت‏هاى خلاف دستور حق‏
چه نيكوست اجر عمل كنندگان‏
قطع طواف كرديد؟!
استغفار ماهيان دريا براى طالب علم

بیشترین بازدید این مجموعه

توبه شقیق بلخی
كدام بنده مخلص ؟
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایتی از تب سوزنده
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
حکایت خدمت به پدر و مادر
من راهب نيستم‏
بشارت آخرتى‏
اى خليفه! راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^